ترجمههای علی ماشا اله زاده (١١٧)
ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )
خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )
در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد
نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز
من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.
من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم
همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )
یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه
من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم
اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود
آنها سریع اخت شدند، دید و والتر
این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مهد کودک