پیشنهادهای تقی قیصری (٦٥٨)
بی گمان؛ بی بروبرگرد؛ به ضرسِ قاطع؛ به قطع یقین
از �fann� لاتین به معنی هورچین یا چنگک بوجاری گرفته شده است. بقیه ی واژه ها با تمثیل شکل چنگک بوجاری ( ذوزنقه ) ساخته شده است. ۱ - هوادار؛ طرف دار؛ ...
اسکید ( در انبارها و کارگاه ها به همین اسم معروف است ) ، کفیِ چوبی برای حمل و نقل بارهای نسبتاً سنگین شبیه پالت ولی بدون صفحه ی زیرین
بازخواست کردن؛ سین جیم کردن؛ فراخواندن کسی به اتاق مدیر برای جواب دادن به سؤال
۱ - بررسی، معاینه، تشخیص، و تعمیر موتور خودرو ۲ - بررسی این که در کله ی فلانی چه خبر است؛ معاینه ی عصبی - روان شناختی There is absolutely no shame in ...
نیت کردن ( پیش از فال گرفتن، فوت کردن شمع، و مانند آنها ) ؛
( به کنایه ) جهان موازی
( اصطلاح سربازخانه ) آش خور؛ سربازی که تازه دوره ی آموزشی را گذرانده و وارد یگان شده است
دم دمی مزاجی؛ تزلزل تصمیم گیری
مشارکتی؛ مشارکت جویانه؛ فرهنگ مبتنی بر هم کاری در مقایسه با فرهنگ مبتنی بر رقابت یا ریاست
۱ - اتاقک؛ سلول؛ غرفه؛ ناحیه ی کاری جدا شده با پارتیشن یا دیوارک در محیط های کار با پلان باز ( عکس ۱ ) ۲ - میز کناره دار؛ میز مطالعه در کتاب خانه ها ...
سنگ دلی؛ بی مروت بودن؛ رحم نکردن در ادبیات کسب وکار به معنی دخالت ندادن احساسات در تصمیم گیری ( غالباً خوش آیند راست گرایان در شمردن صفات مدیر خوب )
نوروتیپ؛ تیپ عصبی؛ صاحب نوعی مغز و سلسله ی اعصاب مرکزی، از نظر نحوه ی تفسیر و پاسخ فرد به نشانه های اجتماعی و غیره.
در هم جوشیده؛ عجین شده
فضیلت نمایی؛ بیان نظر یا احساس در مورد موضوعی معین در معرض عموم به منظور القای شخصیتی اخلاقی
عواقب؛ پی آمد؛ تبعات
[برق، مخابرات] سیم بان؛ کسی که مسؤول تعمیر خرابی شبکه ی انتقال برق یا سیم تلفن است [فوت بال امریکایی] بازی کن فوروارد؛ بازی کن جلو؛ بازی کن های فوروا ...
تبلیغ کردن؛ تعریف کردن کیفیت چیزی برای تبلیغ یا فروش آن Advertise; praise the qualities of something in order to sell or promote
زبان مُغلّق اقتصاددان ها؛ زبان زرگری اقتصاددان ها؛ادبیات عالِم نمای اقتصاد اصطلاحات قلنبه سلنبه ای که بیش تر برای تفاخر و تظاهر به عالم بودن به زبا ...
چکش کاری؛ رفع ایراد؛ سروته چیزی را زدن برای اصلاح آن
شاه میگو؛ میگوی بزرگ؛ نوعی سخت پوست دریایی که یکی از غذاهای محبوب دریایی است. برخلاف نظر دوستان که لابستر را �خرچنگ� معنی کرده اند، این سخت پوست در ...
هم بسته گی؛ خیرِ متقابل؛ بده بستان �تقابل� و �مقابله� بار منفی دارد و در اینجا به کار نمی رود. بار معنایی این واژه مثبت است و در مواردی به کار می رود ...
۱ - چالش؛ مسأله ؛ ۲ - مانعِ پرش؛ چارچوبی فلزی که در ورزش �دو با مانع� در مسیر ورزش کاران قرار می دهند.
[پزشکی] پَس رُو؛ پس سو؛ عقب رُو؛ پی گیریِ و تحلیل بروز نشانه ها یا سمپتوم ها یا روی دادها در جهت عکس وقوع آنها به منظور رسیدن به تشخیص پزشکی
پرده ی عنکبوتیه؛ پرده ای بین جمجمه و مغز که بین سخت شامه و نرم شامه قرار گرفته است.
[پزشکی] نجات دادن؛ به ویژه در ترکیب �limb salvage� به معنی نجات عضو یا اندام ( به ویژه اندام های انتهایی مانند پا، دست، انگشتان ) از فساد یا مرگ بافت ...
[متالورژی] نیتراته؛ نیتروره؛ فلز نیتروره فلزی است که در ضخامت اندکی از سطح آن، طی عملیات حرارتی ویژه ای، نیتروژن نفوذ داده شده و سختی سطحی ( case har ...
[متالورژی] نیتروژن دهی؛ نیتروراسیون: نوعی عملیات حرارتی سطحی برای نفوذ دادن نیتروژن به سطح فلزات و سخت کاری سطحی ( case hardening ) آنها است. روش ها ...
سِیر؛ سِیرِ زمانی؛سِیرِ تاریخچه ای
[خطاب تحبیبی به هم سر] دخترجان؛ خانم جان؛ بانو
۱ - توافقی، بر اساس توافق طرفین؛ اجماعی، طبق توافق همه ی طرف ها ۲ - هم دل؛ هم سو؛ هم نظر [در مقابل قطبیده یا polarized] در علوم سیاسی به هم نظر بودن ...
عِلّی؛ عامل زمینه ساز
برآمدن از؛ ریشه گرفتن از؛ برآمدن از دلِ چیزی
[فعل] ۱ - نزدیک شدن ( به مقصد ) ؛ هرچه نزدیک تر شدن ( از نظر زمانی یا مکانی ) ؛ ۲ - روی کردن به شناخت، برداشتن گام های اولیه برای شناخت چیزی یا پدیده ...
به طور اثربخش؛ به طور نتیجه بخش؛ به طوری که منجر به نتیجه شود ( آقای امیر کیانی: اثربخشی با بازدهی تفاوت دارد. اثربخشی یعنی درجه ی رسیدن به هدف، باز ...
تفرقه افکنانه؛ دوقطبی ساز
[علوم اجتماعی] نوآمده؛ تازه به میدان آمده؛ مانند گروه اجتماعی که تازه به سن رأی دادن رسیده باشد
تخطئه کردن؛ بنیان کنی
۱ - همه جانبه؛ جامع، ۲ - دقیق؛ ظریف، ۳ - سخت گیرانه؛ شدید
[روش تحقیق] کلی نگری؛ پرداختن به جنبه های کلی پدیده و احتراز از طرح یا جست وجوی جزئیات آن
[اقتصاد] خیز؛ ترقی؛ شدت گرفتن؛ افزایش سریع و ناگهانی؛ مثال: commodity price boom = خیز قیمت کالاها، افزایش ناگهانی قیمت کالاها [مهندسی] بازو؛ بازوی ...
[علوم اجتماعی] همه پذیر؛ کثرت پذیر؛ اندیشه یا کنشی که مشارکت طیف های مختلف را بپذیرد و به آنها میدان دهد.
معتبر؛ مطمئن؛ موثق؛ قابل اتکا؛ قابل اطمینان؛ عقلایی؛ منطقی [علوم سیاسی، علوم اجتماعی] جدی؛ واقعی؛ شدنی؛ مثال: a credible threat: تهدیدی جدی
[علوم سیاسی] قرائت؛ بیان؛ برداشت؛ political narrative: قرائت سیاسی؛ تفسیر یا بیان موضع سیاسی ( ظاهری یا واقعی )
[علوم سیاسی؛ علوم اقتصادی] رانت؛ ویژه خواری
[علم سیستم ها] برون فرآیندی؛ برون سیستمی؛ برون سویی [اقتصاد] پی آمد بیرونی؛ هزینه یا فایده ی فعالیتی اقتصادی که مستقیماً پی آمدی درون سازمانی ندارد و ...
احساسی؛ استنباطی؛ سهل انگارانه؛ برداشت آنی؛ مبتنی بر داوری آنی ذهنی؛ [در مقابل استنباط مبتنی بر تعمق یا تعقل]
[حقوق] تعهدات؛ شرایطی که طرفین قرارداد متعهد به انجام آن هستند
صرف نظر از ، به جز این مورد خاص؛ بدون در نظر گرفتن موردِ خاص مذکور . . .
[حقوق] تهاتر دیون؛ اگر بین دو طرف قرارداد دیون پرداختنی متقابل وجود داشته باشد، مابه التفاوت دو دین توسط طرفی که دین بیش تر دارد پرداخت می شود و نیاز ...