پیشنهادهای تقی قیصری (٥٩٥)
بازی گوشانه؛ زنده دلانه؛ هم راه با بگوبخند
آشکارا؛ به روشنی؛ به طور بدیهی
تک خال؛ بی هم تا؛ بی جای گزین
[فعل] گذار؛ پا گذاشتن به؛ از حوزه ای به حوزه ی دیگر رفتن؛ [اسم] گذرگاه؛ پیاده گذر
سوگیری کوته نگری؛ سوگیری نزدیک بینی؛ سوگیری نوک دماغی؛ نوعی سوگیری که منافع آنی و کوتاه مدت ارزش بیش تری دارد. در مثل گفته می شود این افراد دورتر از ...
[فعل] استحاله؛ تبدیل تدریجی از حالتی به حالت دیگر یا از ماهیتی به ماهیت دیگر
۱ - [جامعه شناسی] خزنده؛ پدیده ای که در حال شکل گیری است اما تغییرات آن چنان اندک است که نمی توان حس ـش کرد. مثال: بی سوادی اجتماعیِ خزنده ۲ - [پزشکی ...
[حقوق] تفهیم اتهام؛ کسی را به طور رسمی به ارتکاب جرم متهم کردن
در زبان فارسی گاهی lane با line اشتباه گرفته شده و �خط� ترجمه می شود. در خیابان یا جاده، می توان فضای بین دو �خط� را نوار یا باند نامید. مرزهای جانبی ...
استقرای پس گرد؛ استقرای پس رو؛ استقرای بازگشتی
سردار؛ شوالیه؛ جنگ جو ( ی مقدس )
قیّم؛ غش گیر
۱ - نقطه ی پایان گذاشتن بر؛ ۲ - سرنگون کردن؛ [غیررسمی] کله پا کردن
شناسایی ناپذیر؛ کشف ناپذیر
سهموی؛ حجمی که از دوران منحنی ( دوبعدی ) سهمی به دور محور تقارن ـش ایجاد شده است با سهمی گون یا سهمی شکل یا سهمی وار ( parabolic ) اشتباه نشود
پارابولیک یعنی به شکل سهمی یا �سهمی شکل�، �سهمی گون� ( دو بعدی ) با سهموی ( paraboloid ) اشتباه نشود ( حجم یا سه بعدی )
معادل پیش نهادی آقای �مصطفی� یعنی �قفل شدگی� درست است. �لاک این� نقطه ای است که در آن شبکه چنان بزرگ می شود که در خود قفل می شود و دیگر امکان گسترش ن ...
نفربه نفر؛ فردبه فرد
سرشکن شدن
۱ - پایه، اساس، بنیان، رکن، بُن؛ بن مایه یا اصل تعیین کننده در چیزی ۲ - مبنا؛ حدی مفهومی برای سنجش یا مقایسه ی چیزی ( base line ) ۳ - قاعده، سطح زیر ...
یادگیری عملی؛ یادگیری تجربی
ارزش توجه داشتن؛ درخور توجه بودن: There is some merit to this argument. این استدلال در جای خود درخور توجه است.
عزیمت، پیش رفتن به سوی؛ وقتی کاری مراحل مختلف دارد، رفتن از مرحله ای به مرحله ی دیگر
پیوستن به؛ وارد شده به در جمله ی �Everybody comming on the group allows him to spread out more of his fixed cost� هر کسی که به گروه او می پیوندد، به ...
۱ - [اسم] هزینه ی فرصت؛ یعنی هزینه ای که صرف شده و در آینده فرصتی ایجاد خواهد کرد علاوه بر برگشت سرمایه، سودی هم خواهد داشت ۲ - [فعل] صرفیدن؛ مقرون ب ...
لنگ ماندن؛ بی عمل ماندن؛ فلج شدن ( به معنی مجازیِ �قادر به کاری نبودن� )
آکنده؛ سرشته؛ آمیخته
۱ - بی ادب، بی تربیت، بی اخلاق ۲ - بی پروا؛ گستاخ ۳ - رک؛ پوست کنده؛ بی ملاحظه
۱ - به معنای واقعی کلمه ۲ - با خلوص؛ با خلوص نیت؛ صمیمانه؛ از صمیم قلب؛ خالصانه؛ از سرِ صِدق؛ بی ریا؛ بی غل وغش ۳ - به درستی؛ واقعاً؛ حقیقتاً
همه جانبه؛ چندجانبه
مستحکم؛ پای دار در برابر نیروهای خارجی
جامعه مدار؛ رفتاری که نفع اجتماعی داشته باشد
مشوق جامعه مدار؛ امتیازی که نفع مادی آن اجتماعی و نفع معنوی آن فردی است. مانند اعانه ای که به نام فردی به خیریه داده می شود یا گذاشتن نام افراد بر رو ...
( معنی ضمنی ) : �رفع تبعیض�. در قوانین امریکا هر سازمانی که کارکنان متناسب با جمعیت رنگین پوستان ( سیاه پوستان، سفیدپوستان، سرخ پوستان ) و گروه های ق ...
سازمان پای بند به رفع تبعیض ( قومی، تباری، جنسیتی، وغیره ) در استخدام.
۱ - [مدیریت] اعاده ی مشوق؛ اعاده ی پاداش؛ بازگرداندن پاداش یا بن در صورت نقض مقررات سازمانی، قوانین کشوری، یا مفاد قرارداد. پاداش یا کارانه ای به عن ...
۱ - آب نبات؛ شکلات؛ هر نوع تنقلات در اندازه ی کوچک ( لقمه ای ) . ۲ - پیشخان شکلات؛ میز تنقلات؛ در مهمانی ها میزی که تنقلات مختلف روی آن چیده شده است.
علی الحساب؛ به عنوان مساعده
انتظامی
به سراغ چیزی رفتن. مثال: It should be enough motivating to go around. باید به اندازه ی کافی انگیزاننده باشد تا کسی به سراغ ـش برود.
[فیزیک]: ۱ - ظرفیت ( بار الکتریکی ) ؛ کاپاسیته؛ ظرفیت خازن بر حسب فاراد. ۲ - گنجایش؛ ظرفیت؛ مقدار ماده ای که در یک ظرف یا مخزن جا می گیرد. معمولاً بر ...
[مدیریت منابع انسانی] جامعه پذیری؛ فرآیند آشنا کردن فرد تازه استخدام شده با وظایف و اختیارات و مقررات سازمان، فضاهای کاری، و هم کاران.
[داده پردازی] تجزیه کردن؛ تبدیل به اجزای متشکله کردن To take apart the data gathered. تجزیه ی داده های جمع آوری شده از مطالعات و پژوهش ها و تبدیل آن ...
تل باطله؛تل ـنبار باطله؛ تل های بزرگی که از انباشتن محصولات پس ماند فرآوری مواد معدنی مانند مس، طلا، و آهن به جا می مانَد. سد باطله: بند یا تلّی که ...
غیبت از کار؛ غیبت از کلاس؛ مدرسه گریزی
[اقتصاد] انقلاب سرحدی؛ تأکید بر این که در یک پروژه نظیر طرح بهسازی ملی ( کاهش بلایا، ارتقای بهداشت، ارتقای تحصیلی، و . . . ) ارزش منابع مالی در اول، ...
thanks to به لطفِ؛ به برکتِ؛ به همتِ؛ به هنرِ
[صفت] ۱ - بلادیده؛ حادثه دیده؛ ۲ - تحت تأثیر قرار گرفته؛ متأثر [قید] ۱ - متظاهرانه quacke affeted = زلزله زده Covid affected = آسیب دیده از کووید
[مدیریت پروژه]۱ - برنامه ی زمانی؛ زمان بندی؛ برنامه ی فعالیت؛ برنامه ی زمانی و مکانی؛ ۲ - دستور جلسه؛ برنامه ی گفت وگو [اقتصاد] جدول تعرفه بندی ( مال ...
معنی این اصطلاح �خرتوخر� یا �شیرتوشیر� نیست زیرا این اصطلاح ها به معنی �آشفته� و �بی سامان� است. بل که معنی آن چیزی مثل �برادر به برادر رحم نمی کند� ...