insidious

/ˌɪnˈsɪdiəs//ɪnˈsɪdɪəs/

معنی: موذی، پر از توطئه، دسیسه امیز
معانی دیگر: خیانت آمیز، خائنانه، حیله گرانه، مزورانه، نابکارانه، (به ویژه در مورد بیماری) ناآشکار و آهسته گستر، جانکاه، نیرنگ باز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insidiously (adv.), insidiousness (n.)
(1) تعریف: dangerous through cunning, subtlety, and underhandedness.

- Their insidious plot included not only the assassination of President Lincoln but the killing of the Vice President and Secretary of State as well.
[ترجمه گوگل] توطئه موذیانه آنها نه تنها ترور رئیس جمهور لینکلن بلکه قتل معاون رئیس جمهور و وزیر امور خارجه را نیز شامل می شد
[ترجمه ترگمان] طرح موذیانه آن ها نه تنها ترور رئیس جمهور لینکلن بلکه کشتن معاون رئیس جمهور و وزیر امور خارجه نیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: seemingly or outwardly harmless, but actually very dangerous.

- Glaucoma is an insidious disease that can damage a person's eyes before causing any symptoms.
[ترجمه گوگل] گلوکوم یک بیماری موذی است که می تواند قبل از ایجاد علائمی به چشم فرد آسیب برساند
[ترجمه ترگمان] Glaucoma یک بیماری موذیانه است که می تواند قبل از ایجاد هر گونه نشانه، به چشم فرد آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The insidious message in the speaker's rhetoric planted seeds of hatred and violence.
[ترجمه گوگل] پیام موذیانه در سخنان سخنران، بذر نفرت و خشونت را کاشت
[ترجمه ترگمان] پیام موذیانه در سخنرانی های سخنگو، بذر نفرت و خشونت را کاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an insidious disease
بیماری ناآشکار و آهسته گستر

2. an insidious plot
توطئه ی خائنانه

3. The changes are insidious, and will not produce a noticeable effect for 15 to 20 years.
[ترجمه امیر گلی گنجی] تغییرات غیر قابل ملموس هستند و تاثیر قابل توجهی برای ۱۵ تا ۲۰ سال در پی نخواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]تغییرات موذیانه هستند و برای 15 تا 20 سال اثر قابل توجهی ایجاد نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این تغییرات insidious هستند و تاثیری قابل توجه برای ۱۵ تا ۲۰ سال نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. High-blood pressure is an insidious condition which has few symptoms.
[ترجمه Meena] فشار خون بالا یک شرایط ناآشکار/پنهان است که علائم بالینی اندکی دارد
|
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا یک بیماری موذی است که علائم کمی دارد
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا یک شرط موذیانه است که علائم کمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Organized crime has an insidious influence on all who come into contact with it.
[ترجمه احصان‌] جرائم سازمان یافته، برهمه ی کسانی که با آن ارتباط دارند تاثیر نامحسوسی می گذارد
|
[ترجمه گوگل]جرایم سازمان یافته تأثیر موذیانه ای بر همه کسانی دارد که با آن در تماس هستند
[ترجمه ترگمان]جرائم سازمان یافته نفوذ insidious بر همه کسانی که با آن ارتباط دارند برقرار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once again, it was the insidious, unseen nature of the threat which made it even more unpleasant.
[ترجمه گوگل]بار دیگر، این ماهیت موذیانه و نادیده تهدید بود که آن را ناخوشایندتر کرد
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، طبیعت موذیانه و نادیدنی تهدیدی بود که حتی بیش از پیش ناخوشایند به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The insidious course, the behavioural disturbances, and the distress of Alzheimer's disease make this uncommon.
[ترجمه گوگل]سیر موذیانه، اختلالات رفتاری و ناراحتی ناشی از بیماری آلزایمر این را غیر معمول می کند
[ترجمه ترگمان]البته، اختلالات رفتاری، اختلالات رفتاری و ناراحتی های ناشی از بیماری آلزایمر، این موضوع را غیر معمول می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is not amenable to insidious influence.
[ترجمه گوگل]او در معرض نفوذ موذیانه نیست
[ترجمه ترگمان] اون تحت نفوذ insidious نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or was Scheck working here at something more insidious?
[ترجمه گوگل]یا اینکه Scheck اینجا روی چیز موذیانه تری کار می کرد؟
[ترجمه ترگمان]یا شایدم داشت تو یه کار more کار می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The third factor, hygiene, is perhaps the most insidious and difficult to control.
[ترجمه گوگل]عامل سوم، بهداشت، شاید موذی ترین و دشوارترین عامل برای کنترل باشد
[ترجمه ترگمان]عامل سوم، بهداشت، شاید the و difficult کنترل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another possible risk is more insidious.
[ترجمه گوگل]خطر احتمالی دیگر موذیانه تر است
[ترجمه ترگمان]ریسک احتمالی دیگر insidious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She tried to stifle the insidious army of questions tentatively beginning to attack her.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا ارتش موذیانه سؤالاتی را که به طور آزمایشی شروع به حمله به او می کردند، خفه کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تا به او حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Paradoxically, community councils are an insidious form of planning since they stem indirectly from the dominant ideology.
[ترجمه گوگل]به طور متناقض، شوراهای اجتماعی شکل موذیانه ای از برنامه ریزی هستند، زیرا به طور غیرمستقیم از ایدئولوژی غالب نشات می گیرند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این که اعضای شورای اجتماعی یک شکل موذیانه از برنامه ریزی هستند چرا که به طور غیر مستقیم از ایدئولوژی غالب تبعیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps the most insidious aspect of this movie is the travelogue-porno style in which it is shot.
[ترجمه گوگل]شاید موذیانه ترین جنبه این فیلم، سبک سفرنامه-پورنوی فیلمبرداری آن باشد
[ترجمه ترگمان]شاید مهم ترین جنبه این فیلم، سبک زندگی travelogue است که در آن فیلمبرداری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is a noxious and insidious notion that insults the intellectual abilities of black students.
[ترجمه گوگل]این یک تصور مضر و موذیانه است که به توانایی های فکری دانش آموزان سیاه پوست توهین می کند
[ترجمه ترگمان]این یک تصور خطرناک و موذیانه است که به توانایی های عقلانی دانش آموزان سیاه پوست توهین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موذی (صفت)
mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

پر از توطئه (صفت)
insidious

دسیسه امیز (صفت)
insidious

انگلیسی به انگلیسی

• crafty, cunning, deceitful; subtly treacherous or dangerous; deadly while appearing to be harmless
something that is insidious is unpleasant and develops gradually without being noticed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در مورد بیماری ها: نامحسوس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insidiousness
✅️ صفت ( adjective ) : insidious
✅️ قید ( adverb ) : insidiously
زیرپوستی، موذی
موذیانه، انگل وار، فزاینده
۱ - [جامعه شناسی] خزنده؛ پدیده ای که در حال شکل گیری است اما تغییرات آن چنان اندک است که نمی توان حس ـش کرد. مثال: بی سوادی اجتماعیِ خزنده
۲ - [پزشکی] بی علامت؛ بیماری هایی که روند شکل گیری آنها تا رسیدن به مراحل خطرناک بدون علامت است. مثال: گلوکوم یا آب سیاه نوعی بیماری است که به دلیل اختلال در دفع مایعات داخل چشم روی می دهد و معمولاً بی علامت است.
...
[مشاهده متن کامل]

زیرپوستی
مستتر
خدعه آمیز
توطئه آمیز - موذی - موذیانه - ساکت و بی نشانه ( مریضی )
adjective
[more insidious; most insidious] formal : causing harm in a way that is gradual or not easily noticed
◀️Most people with this insidious disease have no idea that they are infected
...
[مشاهده متن کامل]

◀️an insidious enemy
INSIDIOUSLY
◀️ The disease progresses insidiously
INSIDIOUSNESS
NOUN

موذیانه
دامپزشکی و علوم دامی
بیماری نامحسوس، بدون علائم یا با علائم کم پیشروی می کند
خطرناک تر، مرموذانه تر
موذی، توطئه آمیز
حیله گر، موذی ، زیر جلی ، ناپیدا اما خطرناک
• A problem that it's negative effect is not realized until the damage is already done
• something unpleasant or dangerous which gradually and secretly causes harm
...
[مشاهده متن کامل]

Cancer is an insidious disease.
There is a lot of insidious behavior that
. happenss with a smile
The virus can spread in the insidious
. wayss
Parents should realize that the most insidious enemies can be right under our own roofs via our children’s phones, tablets, and computers.

خطرناک
توطئه آمیز
خیانت آمیز - جان کاهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس