parabolic

/ˌperəˈbɑːlɪk//ˌpærəˈbɒlɪk/

معنی: سهمی وار
معانی دیگر: وابسته به داستان کوتاه با معنی اخلاقی یا مذهبی، حکایتی، سهموی، شلجمی شکل، سهمی وار
parabolic(al)
تمثیلی، مثلی، وابسته بشکل شلجمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, related to, resembling, or having the form of a parabola.

- a parabolic arch
[ترجمه گوگل] یک قوس سهموی
[ترجمه ترگمان] یک قوس تمثیلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. At once there is a parabolic storm of snowballs.
[ترجمه بهمن پهلوان پور] ناگهان طوفانی سهمی وار از گلوله های برفی باریدن گرفت.
|
[ترجمه گوگل]یکباره طوفان سهمویی از گلوله های برفی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در یک زمان نیز سهمی از گلوله های برفی هم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His drawings ran the gamut from the parabolic suspension bridge to the forms and color of various trees and individual flowers.
[ترجمه گوگل]نقاشی‌های او از پل معلق سهموی تا فرم‌ها و رنگ‌های درختان مختلف و گل‌های منفرد را در بر می‌گرفت
[ترجمه ترگمان]طراحی های او از روی پل معلق سهمی وار به شکل و رنگ درختان مختلف و گل های مختلف کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With a hardened aluminium cantilever and parabolic diamond stylus profile it retails for £350.
[ترجمه گوگل]با یک کنسول آلومینیومی سخت شده و مشخصات قلم الماس سهموی با قیمت 350 پوند به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]با یک cantilever aluminium hardened و stylus سهمی وار آن را برای ۳۵۰ پوند تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Elliptical, hyperbolic and parabolic interpolation algorithms are introduced in this dissertation, which are based on central angle division.
[ترجمه گوگل]الگوریتم های درون یابی بیضی، هذلولی و سهموی در این پایان نامه معرفی شده اند که مبتنی بر تقسیم زاویه مرکزی هستند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های تخمین hyperbolic بیضوی و سهمی وار در این مقاله معرفی شده اند که بر پایه بخش مرکزی زاویه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Possibly the whole of this is only a parabolic form for the story of Solomon's spiritual declension, and final repentance.
[ترجمه گوگل]احتمالاً کل این فقط یک شکل سهموی برای داستان انحطاط معنوی سلیمان و توبه نهایی است
[ترجمه ترگمان]ممکن است تمام این ماجراها فقط برای داستان زندگی سولومون و آخرین پشیمانی در این باره وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Array-fed parabolic reflector and shaped reflector with a single feed are usually used to be contoured beam satellite antenna.
[ترجمه گوگل]بازتابنده سهمی آرایه ای و بازتابنده شکل با یک تغذیه منفرد معمولاً برای آنتن های ماهواره ای پرتوهای کانتوری استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از رفلکتور تمثیلی قوسی و رفلکتور شکل داده شده با یک فید معمولا استفاده می شود تا آنتن ماهواره پرتوی contoured باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This paper provides the analog simulation of parabolic movement with digital model and Calculating method, demonstrating the process of movement with dynamic images.
[ترجمه گوگل]این مقاله شبیه سازی آنالوگ حرکت سهمی را با مدل دیجیتال و روش محاسبه ارائه می دهد و روند حرکت را با تصاویر پویا نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله، شبیه سازی آنالوگ از حرکت تمثیلی را با مدل دیجیتال و روش محاسبه، نشان می دهد که فرآیند حرکت با تصاویر پویا را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The third kind of solar oven is a parabolic parabolic cooker, it.
[ترجمه گوگل]سومین نوع اجاق خورشیدی، اجاق گازی سهموی است
[ترجمه ترگمان]نوع سوم یک اجاق خورشیدی یک آشپز سهمی شکل سهمی وار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The transfer matrix and transmission coefficient through a parabolic quantum well are obtained by solving schrodinger equation .
[ترجمه گوگل]ماتریس انتقال و ضریب انتقال از طریق چاه کوانتومی سهموی با حل معادله شرودینگر به دست می‌آید
[ترجمه ترگمان]ماتریس انتقال و ضریب انتقال از طریق یک مکانیک کوانتومی پارابولیک با حل معادله schrodinger بدست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Earth station: A parabolic antenna and associated electronics for receiving and transmitting satellite signals.
[ترجمه گوگل]ایستگاه زمینی: یک آنتن سهموی و تجهیزات الکترونیکی مرتبط برای دریافت و ارسال سیگنال های ماهواره ای
[ترجمه ترگمان]ایستگاه زمین: یک آنتن تمثیلی و الکترونیک همراه برای دریافت و انتقال سیگنال های ماهواره ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Have the cleaning function of parabolic move, to ensure it cleans uniform.
[ترجمه گوگل]عملکرد تمیز کردن حرکت سهمی را داشته باشید تا اطمینان حاصل کنید که یکنواخت تمیز می شود
[ترجمه ترگمان]عمل تمیز کردن پارابولیک را داشته باشید تا اطمینان حاصل کنید که یونیفورم را تمیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A surface having parabolic sections parallel to a single coordinate axis and elliptic sections perpendicular to that axis.
[ترجمه گوگل]سطحی که دارای مقاطع سهموی موازی با یک محور مختصات و مقاطع بیضوی عمود بر آن محور است
[ترجمه ترگمان]یک سطح دارای بخش های سهمی وار موازی با یک محور مختصات و بخش های بیضوی عمود بر آن محور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With a cylindrical parabolic mirror collection sunlight lit the torch.
[ترجمه گوگل]با مجموعه آینه سهموی استوانه ای، نور خورشید مشعل را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]با یک آینه سهمی شکل استوانه ای، نور خورشید مشعل را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Firstly, it is reflected and given direction by the cut-away skull bone, acting as a parabolic reflector.
[ترجمه گوگل]در مرحله اول، توسط استخوان جمجمه بریده شده منعکس شده و جهت داده می شود و به عنوان یک بازتابنده سهموی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن توسط استخوان جمجمه جدا شده بازتاب داده می شود و به عنوان یک رفلکتور سهمی وار عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سهمی وار (صفت)
parabolic

تخصصی

[برق و الکترونیک] سهموی
[زمین شناسی] تپه های شنی سهمی شکل این تپهها دارای یک دیواره کم شیب و یک دیواره تقریبا قایم بوده و شکل سهمی و یا به صورت u میباشند.
[ریاضیات] سهمی، شلجمی، سهمی گون، سهمی شکل، شلجمی شکل، سهموی
[آب و خاک] سهموی

انگلیسی به انگلیسی

• proverbial, of a short tale that teaches a moral lesson; resembling a riddle, enigmatic; allegorical, symbolic
pertaining to a parabola, pertaining to curve formed by the intersection of a cone with a plane parallel to its side (mathematics)

پیشنهاد کاربران

پارابولیک یعنی به شکل سهمی یا �سهمی شکل�، �سهمی گون� ( دو بعدی )
با سهموی ( paraboloid ) اشتباه نشود ( حجم یا سه بعدی )
Expressed by or being a parable
Allegorical
تمثیلی، نمادین، رمزی، . . .
Your computations would inevitably lead to a total description of the parabolic intersection of dimension with dimension.
Star Trek TOS

حتی توی بورسم کاربرد داره. دوستانی که مفید ترید یا سایر اپ های تحلیل سهم دارن میدونن یه چیزی هست توی مفیدتریدر به نام parabolic sar.
خود parabolic میشه سهمی
به نقل از هزاره:
1. تمثیلی
2. ( ریاضی ) سهمی شکل، سهمی وار
سهموی
سهمی وار، سهمی گون

بپرس