پیشنهادهای صبایی (١٣٠)
کلمه ی نسبتا جدیدی هست که وارد زبان شده. pub به مکانهایی در بریتانیا گفته میشه که نوشیدنی های الکی خریداری و صرف میشه و اغلب اوقات غذا هم دارن. حالا ...
به نوشابه سیاه میگن
اگر adverb باشه 1. اشاره به تمام طول شب داره Pam's staying overnight at my house. 2. اشاره به ناگهانی و سریع بودن ( یک شبه ) He became a millionai ...
توضیحی که من نوشته بودم برای کلمه overnight بود نمیدونم چرا توی این قسمت اومده!
اگر adverb باشه 1. اشاره به تمام طول شب داره Pam's staying overnight at my house. 2. اشاره به ناگهانی و سریع بودن ( یک شبه ) He became a millionai ...
فیلم یا تئاتر و . . . که در سانس عصر نمایش داده میشه
اصطلاح معادل
وقتی میخوایم به مدت طولانی اشاره کنیم که به صورت مداوم خسته کننده یا آزاردهنده ست. توی کارتون Croods وقتی در مورد اینکه مدام باید توی غار پنهان بشن و ...
طرح فرشته ای که با خوابیدن روی برف و جابجا کردن دست و پا به سمت بالا و پایین ایجاد میشه.
supper در گذشته برای شام سبک استفاده میشده چون وعده اصلی غذایی در زمان ظهر مصرف میشده که کشاورزها بتونن برای ادامه روز انرژی کافی داشته باشن. پس supp ...
مثال برای ترجمه ای که خانوم fati گفتن: Do you happen to know Mr. Cooper's telephone number?
معادل دقیقی نمیشه براش آورد باید مفهومشو متوجه شد به جنسی گفته میشه که قیمتش از حد معمول کمتره و زیر قیمته
دور هم جمع شدن و باهم وقت گذراندن. لزومی هم نداره فقط بیرون از خونه باشه
منظور موهایی هست که هیچ ماده ای مثل اسپری محافظت کننده و. . . روی اون ها نیست
توان داشتن/ توانستن ( از نظر مالی یا زمانی ) How can she afford to eat out every night?
( ورزشِ ) اتومبیلرانی
براساس دیکشنری لانگمن: رستورانی که توی فضاهای سازمانی مثل دانشگاه و کارخانه و. . . هست که غذایی که میخواید از لیست غذاهای موجود انتخاب میکنین و خودتو ...
انواع مختلف
مخفف television set در گذشته پیش از ظهور ترانزیستورها و. . . اجزای تلویزیون ها خیلی مفصل و بزرگ بودن که با داشتن گیرنده های رادیویی کاملتر هم میشدن ب ...
dusting of sth یه لایه نازک از sth dusting of snow ( برف کم ضخامت که روی زمین یا وسایل نشسته طوریکه همچنان سطح زیری کم و بیش مشخصه )
گاهی اوقات، نه اغلب اوقات هر از گاهی We see each other every once in a while.
گردباد ( عکس از دیکشنری کمبریج )
هوایی که نور خورشید پشت ابرهاست و هوا گرفته و تیره شده با تعداد خیلی زیاد ابر
عکسی که در پیام قبلی در کنار معنی قرار دادم از دیکشنری کمبریج بود
فکرمیکنم معادلش برای ما خوراک میشه ( خوراک به معنی نوعی غذا، نه صرفا برای اشاره کلی به غذا )
خوراکی که در غیر از وعده های اصلی مصرف میشه و معمولا شیرینه مثل کیک یا کوکی و. . .
پک کردن غذا برای بیرون بر مثل ناهار ظرف غذای بچه ها که مدرسه میبرن
هرس کردن که برای مرتب و زیبا نشون دادن گیاه به کار میره اگر هرس کردن برای رشد بهتر گیاه باشه از فعل دو قسمتی cut back استفاده میکنم
به طور کامل تمام کردن یا به طور کامل استفاده کردن چیزی ( چیزی میتونه هم فیزیکی باشه مثل پول هم انتزاعی باشه مثل ایده یا یک حس ) Do you have any milk ...
لباسی که پوشیده میشه تا شخص شبیه بقیه ی شخصیت ها بشه مثلا شبیه یه ادم معروف یا حیوان و. . .
I think so : آره فکر کنم I don't think so: نه فکر نکنم
کمتر از
یکپارچه
کشوی میز ، کشوی دراور
معادل go for a walk، قدم زدنی که بیشتر جنبه تفریح داره، پیاده روی کردن
در نقش اسم: عاشقانه عشق رابطه ی عاشقانه
پول کمتری پرداخت کردن در خرید چیزی ( با قیمت خوب خریدن ) She got a good deal on her new house.
make a difference: تاثیر داشتن ( درجهت مثبت ) make a big difference: تاثیر زیادی داشتن make no difference / not make any difference: هیچ تاثیری نداش ...
از فعل wear برای hair برای بیان استایل یا مو استفاده میشه She wore her hair loose She likes to wear it really short
زمانی که به کنار یا نزدیک چیزی یا شخصی اشاره میکنیم که اون شی یا شخص پیش ما نیست. به عنوان مثال: over by X کنار/نزدیک X ( با این مفهوم که X اینجا پی ...
روز مبادا
بیرون راندن
اگر با the بیاد به عنوان اسم بکار میره و برای اشاره به مورد دوم مثلا راجع به دوتا فیلم صحبت میکنیم و میگیم: اما من دومی رو بیشتر دوس دارم، اینجا بجای ...
ماهر :1. به وسیله ی مهارتی که کسب شده 2. به وسیله ی مهارتی که فرد به صورت ذاتی داره اما بقیه نیاز دارن که اونو یاد بگیرن
بیرون کشیدن چیزی یا کسی مثلا بیرون کشیدن کسی از رودخانه یا وسیله ای از داخل کیف خارج شدن یا خارج کردن یا کناره گیری کردن از مشارکت در انجام کاری خارج ...
سطح اب از نظر ارتفاع نباید با surface of water به معنی سطح آب ( روی آب ) اشتباه گرفته بشه
واقعیت غیرقابل انکار حقیقت اجتناب ناپذیر
به رییس جمهوری گفته میشه که اواخر دوره ی ریاست جمهوریشه
بعد ( با در نظر گرفتن زمان فعلی به عنوان مبدا زمانی ) half an hour from now, . . . نیم ساعت بعد. . . .
تمام کردن ( نداشتن به دلیل همه ی چیزی را استفاده کردن و باقی نماندن ) ، تمام شدن
امتحان کردن برای دیدن نتیجه آزمایش کردن آزمودن
شرح دادن و توصیف کردن با استفاده از بیان ویژگی های آن معادل توضیح دادن برای این کلمه اشتباهه توضیح دادن complain هست نه describe
معادل دقیقی نمیشه براش آورد وقتی کسی چیزی رو بخاطر بیاره یا تشخیص بده بخاطر حرفی که دیگری بهش زده
تا اون حد
have difficulty ( in ) doing something به سختی کاری رو انجام دادن They had great difficulty in finding a replacement. اونها به سختی یه جایگزین پیدا ...
مدت زیادی
بلافاصله بعد از
ناراحت و محزون و گرفته
گرفته و محزون
کسی که به توانایی های خودش اطمینان داره متضاد insecure
توضیحی که به عنوان دلیل برای اتفاقی که رخ داده یا کاری که انجام دادیم ارائه میشه The concert was cancelled without explanation.
روند تدریجی تغییر و توسعه Drugs can slow down the progression of the disease.
مفید و مرتبط به چیزی Relevant to sth
اگر در مورد یک موقعیت، شرایط یا زمان صحبت میکنیم بجای استفاده از کلمات right و suitable میتونیم از appropriate استفاده کنیم ( مناسب و درخور و معقول )
زمانی که کسی در حال انجام کاری است در کار اون فرد وقفه ایجاد کردن به عبارتی مزاحم کار کسی شدن
یادداشت برداری کردن
تشخیص دادن چیزی یا کسی براساس دیده ها، شنیده ها، اطلاعات و. . . پیشین
وقتی اول جمله به تنهایی باشه به معنی
بیرون زدن بخشی از چیزی نسبت به یک سطح A woman stuck her head out of the window and told us to come upstairs
خلاف انتظار و اعتماد کسی عمل کردن و کسی را ناامید کردن از عملکرد خود let sb down
screw up face/eyes جمع کردن ماهیچه های صورت طوری که چشم حالت کشیده پیدا کند. مثل حالت چهره زمان خوردن ترشی
1. حداکثر ( adv ) 2. تا. . . ( pre )
پر انرژی و سرزنده
اشتباه سهوی ( اسم ) سهواً اشتباه کردن ( فعل )
منافع عمومی
به صورت عمومی بیان کردن
نشان دادن ( به صورت تصویری و نمایشی )
۱. خلاصه کردن ، جمع بندی کردن ۲. نشان دادن و بیان کردن ویژگی های خاص کسی یا چیزی به طور مختصر : That image sums up the whole film.
اعتراض کردن ( به صورت علنی و گروهی )
آلوده کردن با مواد شیمیایی و مواد مخرب زیست محیطی
سریع آمدن/رفتن/بردن: When she turned it upside down the water rushed out. با عجله کاری را انجام دادن: He does not intend to rush his decision او قص ...
خفه کردن کسی با دست یا طناب و. . . در واقع با فشار دادن گلو
اعلام کردن به صورت رسمی و علنی در مورد صحت یا موجود بودن مسأله ای مثل اعلام وضعیت اضطراری
دیدن یا متوجه شدن براساس دیدن چیزی یا کسی به ویژه زمانی که دیدن یا تشخیص آن دشوار باشد مترادف با notice و see
اگر به صورت keep sth from sb آمد: در مورد مسأله ی sth بهsb چیزی نگفتن و مسأله را پنهان نگه داشتن The government had wanted to keep this information ...
معادلش برای ما کسی میشه که ظاهر و باطن یکسانی داره
دلیل و مدرک برای اثبات چیزی
به دو صورت ممکنه آورده بشه Launch into sth: به طور ناگهانی شروع به گفتن چیزی یا انتقاد از چیزی با عصبانیت یا انرژی زیاد Launch into doing sth: به طو ...
آزادی مدنی، حق شهروندان برای آزادی کامل در مسائل سیاسی و اجتماعی به شرط حفظ حقوق سایرین
Weep =cry
عصبانی کردن و به ستوه آوردن از ناتوانی در انجام کاری که میخواهیم
با دو معنی 1. بلافاصله، فورا ( immediately ) When I saw him I recognized him at once 2. همزمان Don’t all talk at once
پیش رو
درجای امنی حبس کردن ( به منظور محافظت )
حالت هیستریک غیرقابل کنترل از شدت ترس، هیجان، ناراحتی و . . .
ملاقات کردن با کسی به منظور انجام کاری به صورت مشترک
>معادل خیلی خوبی گفتن
دیرتر ( از زمان مقرر )
گرمای ملایم و خوشایند
تقریبا حدودِ
با همدیگر ، با یک دیگر بدون پیشوند میاید و هم معنی each other است اما each other کمی رایج تر است.
حس شادی از اینکه اتفاق ناگواری تمام شده یا رخ نداده
به طور چشمگیر
طولانی و متمادی
در متن ها برای نشان دادن سرعت بالای موتور ماشین به مار میره
ناگهان کسی یا جایی را ترک کردن
برای: سازه ها - - > یکباره فروریختن شخص - - > یهو افتادن از ضعف یا بیماری سازمانها - - > شکست خوردن قیمت - - > سقوط
غیر قابل بخشش
to receive news or information from someone
مخففgeneral practitioner به معنی پزشک عمومی که در یک محدوده ی جغرافیایی خاص طبابت میکند
اشتباه احمقانه ناشی از عدم تفکر یا بی دقتی که پیامدجدی دارد.
stressful
عدم آگاهی
زل زدن و خیره نگاه کردن به چیزی یا کسی از روی تعجب، ترس، عصبانیت و. . . با حرف اضافه at می آید.
پیشگو
مدتی ( کوتاه ) ، چند صباحی
فکر کردن به. . .
crush sb: خرد کردن باور، اعتماد بنفس، شور و شوق و امید شخص
دستپاچه ( adj )
کسی که کارش پیدا کردن افرادی با مهارت های لازم برای کار در یک شرکت و متقاعدکردن اونها برای ملحق شدن به شرکته
شخص یا وسیله ی نقلیه ای که از جایی که هست توانایی حرکت نداشته باشه. ( adj )
اگر برای موسیقی، کتاب، فیلم، اطلاعات ( مثل نتیجه ی امتحانات ) به کار بره به معنی ارائه شدن به مردمه اگر برای ماه و خورشید و ابر و. . . به کار بره به ...
تست بازیگری
( Take ( X ) off ( Y کسر کردن و حذف کردن X از Y بجای X میشه اسم شخص ، لغت ی از یه کتاب و. . . بیاد و بعد از off و پیش از Y نیازی به حرف اضافه نیست
اثبات اینکه. . .
One story house= خانه یک طبقه اینجا به عنوان صفت به کار رفته
embarrassing: خجالت آور embarrassed: خجالت زده
پیام متنی فرستادن
درک احساسات / شرایط خوب / جدی بودن یک موقعیت قدردانی کردن زمانی که به عنوان دو حالت بالا استفاده بشه مثل فعل agree نیازی به افعال to be نداره و به ت ...
آینه ی تاشو