dusting


گردگیری

جمله های نمونه

1. Critics were busy dusting down the same superlatives they had applied to their first three films.
[ترجمه گوگل]منتقدان مشغول غبارروبی همان موارد برتری بودند که در سه فیلم اول خود به کار برده بودند
[ترجمه ترگمان]منتقدان مشغول مرتب کردن همان صفات عالی بودند که در سه فیلم اول خود به کار برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was dusting in the bedroom when the phone rang.
[ترجمه گوگل]در اتاق خواب داشتم گردگیری می کردم که تلفن زنگ زد
[ترجمه ترگمان]وقتی تلفن زنگ خورد داشتم توی اتاق خواب گردگیری می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government is dusting off schemes for supporting creative industries.
[ترجمه گوگل]دولت در حال غبارروبی طرح های حمایت از صنایع خلاق است
[ترجمه ترگمان]دولت طرح هایی را برای حمایت از صنایع خلاقانه پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government is dusting off its plans for offshore gas and oil exploration.
[ترجمه گوگل]دولت برنامه های خود را برای اکتشاف گاز و نفت فراساحلی غبارآلود می کند
[ترجمه ترگمان]دولت در حال گردگیری برنامه های خود برای اکتشاف نفت و گاز ساحلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was dusting the mantelpiece when I noticed a crack.
[ترجمه گوگل]در حال گردگیری شومینه بودم که متوجه ترک خوردگی شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه شکاف شدم بخاری را گردگیری کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some models come with attachments for dusting.
[ترجمه گوگل]برخی از مدل ها دارای ضمیمه هایی برای گردگیری هستند
[ترجمه ترگمان]برخی مدل ها برای گردگیری همراه می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were dusting off leaves and twigs.
[ترجمه گوگل]داشتند گرد و غبار برگ ها و شاخه ها را پاک می کردند
[ترجمه ترگمان]داشتند برگ ها و شاخه ها را گردگیری می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I broke the vase while I was dusting.
[ترجمه گوگل]در حین گردگیری گلدان را شکستم
[ترجمه ترگمان]وقتی داشتم گردگیری می کردم گلدون رو شکستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each is dusting off schemes for supporting innovative industry.
[ترجمه گوگل]هر کدام از این طرح ها برای حمایت از صنعت نوآورانه گرد و غبار را پاک می کنند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها طرح هایی برای حمایت از صنعت خلاق را تمیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Each upper surface is further highlighted in a dusting of grimy soot.
[ترجمه گوگل]هر سطح بالایی با گرد و غباری از دوده کثیف برجسته شده است
[ترجمه ترگمان]هر سطح بالاتر در یک گردگیری از دوده سیاه مورد تاکید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A modest dusting on icy roads and pavements would eliminate slipping and sliding without all those expensive tons of sand and salt.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار ملایم در جاده ها و پیاده روها یخ زده، بدون آن همه تن گران قیمت ماسه و نمک، لغزش و سر خوردن را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]گرد و خاک سردی که روی جاده ها و پیاده روها گسترده می شد، بدون آن که همه آن سکه های گران بها و نمک را از بین ببرد، از بین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A fine dusting of sulfide covers the nearby fiat surfaces of sheeted lavas.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار ریز سولفید سطوح فیات مجاور گدازه های ورقه ای را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]توده خوبی از سولفید را پوشانده است و سطوح fiat nearby of را پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She stood up, dusting off her hands and stood before Patrick.
[ترجمه گوگل]او ایستاد، گرد و غبار دست هایش را پاک کرد و در مقابل پاتریک ایستاد
[ترجمه ترگمان]برخاست و دست ها را از روی زمین برداشت و مقابل پاتریک ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was blond with brown eyes, just a dusting of down on his chest and stomach.
[ترجمه گوگل]او بور بود با چشمان قهوه ای، فقط گرد و غبار روی سینه و شکمش
[ترجمه ترگمان]او با چشمانی قهوه ای روشن بود، فقط یک گردگیری روی سینه و شکمش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] پودر شدگی - غبارزایی - گردشدگی - گرد دادن - گرد و غبار کردن
[زمین شناسی] غبار کردن فرآیندی که بوسیله آن، غبار و ذرات غبار مانند از جو ته نشین می شوند. مثلاً نهشتگی فیتولیتهای اوپال در اقیانوس. مترادف: غبار.
[نساجی] جداسازی ماشینی ناخالصی های گیاهی از پشم - تمیز کردن ماشینی الیاف

انگلیسی به انگلیسی

• powder material that develops on a surface on newly hardened concrete; beating; defeat; act of wiping dust; (slang) act of adding heroin or angel dust to marijuana

پیشنهاد کاربران

dusting of sth
یه لایه نازک از sth
dusting of snow ( برف کم ضخامت که روی زمین یا وسایل نشسته طوریکه همچنان سطح زیری کم و بیش مشخصه )
dustingdusting
dusting ( مهندسی بسپار - لاستیک )
واژه مصوب: گَردزنی
تعریف: پاشیدن گَرد بر سطح کائوچو
[پرنده شناسی] حمام خاک
جارو زدن

بپرس