پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٦٣)

بازدید
٢٠٦
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی پول، خسته، ورشکسته having spent all your money, very tired, with no energy, having spent all your money

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هیجان انگیز making one feel very happy, animated, or elated; thrilling

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To raise the standards of quality that are expected of or required for something to do, produce, or be something better than anyone before, so that o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

a sudden, short intake of breath, as in shock or surprise. بند آمدن نفس ( از تعجب، حیرت، ترس )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

worthless or meaningless material or ideas, nonsense حرف بیخود، یاوه، مهمل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

informal annoy ( someone ) greatly. "cleaning the same things all the time, that's what gets me" کلافه کردن اعصاب خورد کردن آزار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گاهی معنی ضامن هم میدهد. toggle as if there was a button in me and he pushed it گویی ضامنی در درونم وجود داشت و او آن را آزاد کرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرپوش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به کار گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

درک کردن to understand and appreciate someone or something نسبت داشتن be connected by blood or marriage

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

عصبانی in a belligerent tone با لحنی عصبانی/ پرخاشگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تصور، تصورات تخیل، تخیلات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

guide, accompany, or escort ( someone ) on foot. هدایت کردن همراهی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصای دودی A wand made of various dried leaves or herbs that produces fragrant smoke when burned, used among certain Native American peoples in ritual ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیان کردن he pronounced it as truth جوری بیان کرد که انگار حقیقت رو میگه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بلافاصله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در هر حال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اصل، موضوع اصلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

استدعا، تمنا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصف ناپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بیدار آگاه هشیار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

to be on autopilot به صورت خودکار عمل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تأمل کردن، درنگ کردن hesitate or falter, especially in demanding circumstances or when making a transition from one activity to another. he answered ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مکرراً تأکید کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

با پیش داوری مغرضانه Judgmental is a negative word to describe someone who often rushes to judgment without reason. The adjective judgmental describe ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مسیر جهت سمت و سو an established routine or habit

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طرز عجیبی in a strange or mysterious way, especially one that is unsettling

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

used when someone is speaking, to avoid saying a swear word در شرایط مختلف برای ناسزا گفتن و نشان دادن خشم استفاده میشود: Where the bleep are my key ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در این مرحله در این نقطه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تجربیات مفروضات نگرش past experiences or long - held attitudes perceived as burdensome encumbrances. "the emotional baggage I'm hauling around"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( درمورد ذهن یا فکر ) : ذهن را آزاد گذاشتن، فکر را رها کردن، به چیز خاصی فکر نکردن ( of a person's mind or thoughts ) drift along without dwelling ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

همسان شدن هماهنگ شدن To become one is to combine in unison and harmony.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

معصوم معصومانه کودکانه ( of an adult ) having the good qualities, such as innocence, associated with a child. "she speaks with a childlike directne ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب قند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در واقع در حقیقت در اصل You use in essence to emphasize that you are talking about the most important or central aspect of an idea, situation, or eve ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یگانگی "not two" or "one undivided without a second"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

حرف آخر حکم نهایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مهمترین مسئله مهمترین چیز Something considered to be of the utmost importance; something essential or ultimate

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

میشه اینطور گفت بذار اینطور بگم بهتره اینطوری بگم To rephrase something; to express something in a different way. say it in different words

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

انجام کاری و یا تأثیر گذاشتن برای قبولاندن چیزی به کسی to be influenced to a certain belief because of something heard, seen, or read to be led to be ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چاره ای اندیشیدن از بروز فاجعه/دردسر/مشکل پیشگیری کردن مانع از بروز فاجعه/دردسر/مشکل شدن find or provide a solution to a difficulty or disaster.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کلید کنترل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزیابی مجدد بررسی مجدد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تغییر کانون توجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

آزار دهنده آزارنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برچسبگذاری مجدد نامگذاری مجدد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در کردن ( به سرعت ) فرستادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانشمند عالم a person with advanced knowledge of one of more sciences

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

همینگونه نیز You are already perfect. تو همینگونه نیز کاملی.