پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٨١)

بازدید
٨١٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

as a verb: informal•North American fool or trick ( someone ) فریب دادن گول زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to be strongly in favor of به شدت/کاملاً با چیزی موافق بودن/ طرفدار آن بودن i'm all for eating healthy food من کاملاً طرفدار غذاهای سالم هستم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

used to say that something might happen or might have happened in a particular way, because nobody really knows کسی چه میداند who is to say, except y ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

نامتعارف نامتداول غیر واقعی عجیب متفاوت very strange or unusual : out of the ordinary.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

شاید اشتباه کنم ولی. . . شاید من اینطور فکر میکنم ولی. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهت نما relating to or indicating the direction in which someone or something is situated or moving

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خانه مرکز اصلی مقر اصلی the place in which someone or something lives or operates

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be impressed or amazed متحیر شدن حیرت کردن حیران شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

be astonished or baffled when trying to imagine something متحیر شدن در شگفت شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

When you've used all the battery power of something like a mobile phone, so that it doesn't work anymore, we can say it's 'out of juice'. It's a slan ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

criticize too much or being unfairly to someone به کسی سخت گرفتن نسبت به کسی بی انصافی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهره جو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

tending to exploit or make use of استثمارگر سوءاستفاده کننده بهره کش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

a difficult decision to make تصمیم سخت It's a tough call, but I choose Fred and Mary تصمیم سختیه وای من فرد و مری رو انتخاب میکنم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تخطی، خطا عامل مزاحم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

باز کردن فضا/ ایجاد فضا ( موقعیت ) کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به سرانجام رسیدن جور شدن درست شدن ( عامیانه: ) راست و ریس شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

انگیزه، محرک، الهام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی پول، خسته، ورشکسته having spent all your money, very tired, with no energy, having spent all your money

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

هیجان انگیز making one feel very happy, animated, or elated; thrilling

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

To raise the standards of quality that are expected of or required for something to do, produce, or be something better than anyone before, so that o ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

a sudden, short intake of breath, as in shock or surprise. بند آمدن نفس ( از تعجب، حیرت، ترس )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

worthless or meaningless material or ideas, nonsense حرف بیخود، یاوه، مهمل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

informal annoy ( someone ) greatly. "cleaning the same things all the time, that's what gets me" کلافه کردن اعصاب خورد کردن آزار دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گاهی معنی ضامن هم میدهد. toggle as if there was a button in me and he pushed it گویی ضامنی در درونم وجود داشت و او آن را آزاد کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرپوش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به کار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

درک کردن to understand and appreciate someone or something نسبت داشتن be connected by blood or marriage

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

عصبانی in a belligerent tone با لحنی عصبانی/ پرخاشگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تصور، تصورات تخیل، تخیلات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

guide, accompany, or escort ( someone ) on foot. هدایت کردن همراهی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصای دودی A wand made of various dried leaves or herbs that produces fragrant smoke when burned, used among certain Native American peoples in ritual ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیان کردن he pronounced it as truth جوری بیان کرد که انگار حقیقت رو میگه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بلافاصله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در هر حال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

اصل، موضوع اصلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

استدعا، تمنا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصف ناپذیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بیدار آگاه هشیار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

to be on autopilot به صورت خودکار عمل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تأمل کردن، درنگ کردن hesitate or falter, especially in demanding circumstances or when making a transition from one activity to another. he answered ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مکرراً تأکید کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

با پیش داوری مغرضانه Judgmental is a negative word to describe someone who often rushes to judgment without reason. The adjective judgmental describe ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مسیر جهت سمت و سو an established routine or habit

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به طرز عجیبی in a strange or mysterious way, especially one that is unsettling

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

used when someone is speaking, to avoid saying a swear word در شرایط مختلف برای ناسزا گفتن و نشان دادن خشم استفاده میشود: Where the bleep are my key ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در این مرحله در این نقطه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تجربیات مفروضات نگرش past experiences or long - held attitudes perceived as burdensome encumbrances. "the emotional baggage I'm hauling around"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

( درمورد ذهن یا فکر ) : ذهن را آزاد گذاشتن، فکر را رها کردن، به چیز خاصی فکر نکردن ( of a person's mind or thoughts ) drift along without dwelling ...