پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٦٣)

بازدید
٢١١
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to push someone down onto the ground and to hold them so that they cannot move پشت کسی ( یا چیزی ) را به زمین زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

an overwhelming quantity of things or people happening or appearing at the same time. خیل عظیم، موج the new rule provoked a flood of complaints قانو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در کمال تعجب در کمال ناباوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاکسازی، زدایش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهمترین، شاخصترین، جامعترین، عمده ترین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

in addition, besides علاوه بر این، به علاوه in that case, therefore بنابراین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

as an adjective: not involving or requiring direct involvement or intervention. بدون دخالت مستقیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نکتۀ مهم مسئلۀ اصلی نکتۀ اصلی/مهم داستان/ماجرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

You can say speaking of something that has just been mentioned, as a way of introducing a new topic which has some connection with that thing. speak ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

informal•North American happen. اتفاق افتادن، در حال رخ دادن بودن "?you really don't know what's going down واقعاً نمیدونید چه خبره؟ ( چه اتفاقاتی د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

informal•British be sent to prison. به زندان افتادن "he went down for three years"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

give vitality and enthusiasm to. جان دادن انرژی دادن انرژی بخشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. In agreement. They need to be at one with each other when they choose their wedding date. 2. Very connected to or in harmony with someone or some ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to increase and become more obvious. Tension could bubble up again at any time. شدت پیدا کردن بیشتر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Of time, to pass very quickly and unnoticeably. These summer days just slide by, don't they? I can't believe it's nearly August already! گذشتن سپری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

be superior or better than some standard فراتر بودن برتر بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برقرار ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

no matter what happens هر اتفاقی هم که بیافته، تحت هر شرایطی "we told him we'd back him whatever" به او گفتیم تحت هر شرایطی ازش حمایت میکنیم/هواشو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

to learn the skills that are needed to do ( something ) راه و چاه کاری را یاد گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاهد ناظر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق خل وضع سبک مغز کودن a flighty or thoughtless person

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذهن کسی را آشفته کردن ذهن کسی را به هم ریختن کسی را گیج کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تهی گاه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

جفت و جور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

informl: an unpleasant or dreary place دخمه، خرابه "why are you living in a dump like this واسه چی تو یه همچین دخمه ای زندگی میکنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابزار محرک وسیلۀ تحریک به عنوان فعل: تحریک کردن Draw a strong emotional reaction from someone, especially anger or sexual arousal For example: My mo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

a mode of behavior or way of thought peculiar to an individual خصوصیات/ ویژگیهای فردی / رفتاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

انگیختگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Express puzzlement or perplexity, think hard not understand something agonize about sth گیج شدن، دچار حیرت یا سرگشتگی شدن دررابطه با یک موضوع They sc ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

dodge the question از پاسخ به سؤال طفره رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خستگی، ناراحتی، کسالت، کج خلقی dullness owing to length or slowness

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رک بی پرده صادقانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

as a verb: informal•North American fool or trick ( someone ) فریب دادن گول زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to be strongly in favor of به شدت/کاملاً با چیزی موافق بودن/ طرفدار آن بودن i'm all for eating healthy food من کاملاً طرفدار غذاهای سالم هستم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

used to say that something might happen or might have happened in a particular way, because nobody really knows کسی چه میداند who is to say, except y ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

نامتعارف نامتداول غیر واقعی عجیب متفاوت very strange or unusual : out of the ordinary.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

شاید اشتباه کنم ولی. . . شاید من اینطور فکر میکنم ولی. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهت نما relating to or indicating the direction in which someone or something is situated or moving

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خانه مرکز اصلی مقر اصلی the place in which someone or something lives or operates

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be impressed or amazed متحیر شدن حیرت کردن حیران شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

be astonished or baffled when trying to imagine something متحیر شدن در شگفت شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

When you've used all the battery power of something like a mobile phone, so that it doesn't work anymore, we can say it's 'out of juice'. It's a slan ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

criticize too much or being unfairly to someone به کسی سخت گرفتن نسبت به کسی بی انصافی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهره جو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

tending to exploit or make use of استثمارگر سوءاستفاده کننده بهره کش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

a difficult decision to make تصمیم سخت It's a tough call, but I choose Fred and Mary تصمیم سختیه وای من فرد و مری رو انتخاب میکنم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تخطی، خطا عامل مزاحم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

باز کردن فضا/ ایجاد فضا ( موقعیت ) کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به سرانجام رسیدن جور شدن درست شدن ( عامیانه: ) راست و ریس شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

انگیزه، محرک، الهام