پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٦٣)

بازدید
٧٩٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در آدرس دادن: واحد 1: Unit No. 1

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

واگذاری ملک: انتقال ملک to transfer a property

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Commercial Registration No شماره ثبت تجاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

( informal ) the outcome of a situation is unpredictable معلوم نیست چی بشه معلوم نیست چه اتفاقی بیفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

An expression of annoyance or impatience Something kids & teens say when there is an opportunity or situation to do something terrifying حالا ببین صب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

extremely small; tiny خیلی کوچیک کوچولو موچولو an eensy weensy picture یه عکس خیلی کوچیک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

agree with or support someone موافق بودن ( با کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

idiom: all jokes aside, with sincerity, in all honesty شوخی به کنار، . . . از شوخی گذشته، . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

I am completely indifferent برام مهم نیست برام هیچ فرقی نمیکنه به من مربوط نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پتوی تن پوش ( نوعی پتوی نازک که مانند لباس موقع خواب تن میکنند. ) به آن sleep sack هم میگویند که البته با کیسه خواب تفاوت دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ensure that something is done or happens ensure assure تضمین دادن تضمین کردن اطمینان دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( of a sports player ) score the most goals, runs, or points in a particular competition, match, etc. بالاترین امتیاز بهترین امتیاز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مات و مبهوت با تعجب با حیرت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

چقدر خوب که . . . باز خوبه . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس دیگری داشتن احساس متفاوتی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

take part in planned or discussed activity. در یک برنامه یا کار از پیش تعیین شده همکاری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

To make less severe or more bearable: allay, alleviate, assuage, comfort, lessen, lighten, mitigate, palliate, relieve آرام کردن تسکین دادن تسلی دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To allow or grant someone the opportunity to do something. به کسی فرصت دادن فرصتی در اختیار کسی گذاشتن . To take time to try or get to know someone ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با شیطنت با لحنی شیطنت آمیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

That which one particularly prefers, desires, enjoys, or cares about چیز مورد علاقه، محبوب چیزی که از اون لذت میبریم یا برامون مهمه Teaching is my j ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مجلل فاخر fancy clothes لباسهای مجلل/فاخر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

to talk idly or incessantly to talk for a long time about things that are not important مدام حرف زدن یه کله حرف زدن فَک زدن Now that she can talk, m ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به طرز عجیبی به شکل عجیبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Chicago Transit Authority The CTA System Map shows both CTA Bus and Rail lines, as well as connecting services provided by other transit agencies in ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

to be extremely bad or unpleasant نامطبوع ناخوشایند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لحظاتی طولانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

رها کردن I shrug the backpack from my shoulders کوله پشتی ام را از روی شانه ام رها میکنم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

prevent from being seen. پوشاندن پنهان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

slang: No; not interested; absolutely not Hard pass is another way to say that you really don't want something that has been offered to you به هیچ و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

talk foolishly, indiscreetly, or excessively. حرف مفت زدن وراجی کردن حرف بیخود زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a bacterial infection that results in the death of parts of the body's soft tissue. It is a severe disease of sudden onset that spreads rapidly. Symp ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

move effortlessly; glide with a swaying motion به نرمی/راحتی حرکت کردن

پیشنهاد
١

to walk especially when it is difficult To walk continuously, deliberately, and carefully درست راه رفتن ( مخصوصاً در شرایط سخت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a set of lockers that can be used to deposit items, such as items bought online, for later collection مجموعه ای از کمدها و یا گاوصندقها که درون مدارس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Pale green is any green that is heavily saturated with white. The word pale means light colored or colorless. As a color name, pale greens are often ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

:dated•informal an escape or release from prison فرار کردن و یا آزاد شدن از زندان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

get very angry. عصبانی شدن از کوره در رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

to be completely unable to guess, understand, or deal with something: هیچ اطلاعی ندارم هیچ ایده ای ندارم نمیدونم Who invented algebra? I don't have ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

An expression of pleasant surprise following some good fortune. Can be used ironically to express the opposite ( به صورت کنایه هم به کار میرود ) : ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

showing a lack of comprehension or reaction. to ignore someone or pretend that you have not seen them or do not know them بی اعتنایی کردن عکس العمل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to sit or lie down in a heavy or careless way to sit down or land heavily or without taking care, or to put something down without taking care نشستن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

to get ( information ) from ( someone ) by asking many questions, by using clever methods of persuasion, etc اطلاعات از کسی کشیدن از زیر زبون کسی حرف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رازی را از زیر زبان کسی بیرون کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

to try to find something inside a place or container by searching in every part of it گشتن یا زیر و روکردن جایی/چیزی به منظور یافتن اطلاعات و یا یک ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

working very fast or effectively. to be or become very active, exciting, or productive To a faster or more intense pace با شدت/سرعت بیشتر Fuel pr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

never; not in any situation هرگز تحت هر شرایطی امکان نداره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه برای افرادی مثل من نه برای کسانی که شبیه/مثل من هستند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To convince or persuade someone into temporarily believing an untruth; to fool someone, especially briefly کسی رو گول زدن / دست انداختن/ مسخره کردن ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

extreamly به شدت کاملاً a deadly serious remark یک اظهارنظر به شدت جدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To take turns throwing something lightly or casually between one another میان هم رد و بدل کردن به هم پاس دادن We will toss the ball back and forth ...