stinky


معنی: بد بو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: stinkier, stinkiest
• : تعریف: having a strong, unpleasant or offensive odor; bad-smelling.
مشابه: foul, smelly

- You need to wash your stinky feet.
[ترجمه Arezoo] شما باید پاهای بد بوی تان را بشویید
|
[ترجمه HAMIDREZA] شما نیاز دارید که پاهای بد بویتان را بشورید
|
[ترجمه نگین] شما باید پاهای کثیف خود را بشورید
|
[ترجمه Fatima] شما نیاز دارید پا های بد بوی خود را بشویید
|
[ترجمه کارلوس] ببین زده به گلمون گرگ
|
[ترجمه Mohammad] شما نیاز دارید که پاهای متعفنتان را بشویید
|
[ترجمه گوگل] شما باید پاهای بدبو خود را بشویید
[ترجمه ترگمان] باید پاهات رو بشوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. But the scientists were encouraged that stinky methane stabilized after 12 days.
[ترجمه گوگل]اما دانشمندان تشویق شدند که متان بدبو پس از 12 روز تثبیت شد
[ترجمه ترگمان]اما دانشمندان تشویق شدند که بعد از ۱۲ روز، گاز زننده را تثبیت کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Reports of scorched and stinky alien bodies at the Roswell air field hospital?
[ترجمه گوگل]گزارش هایی از بدن های سوخته و بدبوی بیگانگان در بیمارستان میدان هوایی رازول؟
[ترجمه ترگمان]گزارش هایی از اجساد سوخته و بوی زننده در بیمارستان حوزه هوایی Roswell وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fat Juanita was too bloody old, fat and stinky for the Game really.
[ترجمه گوگل]خوانیتا چاق برای بازی واقعاً پیر، چاق و بدبو بود
[ترجمه ترگمان] خوانیتا چاق خیلی پیر و چاق بود و برای بازی واقعا بوی گند می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. J : Not for me! I can smell stinky To - Fu all the way from here.
[ترجمه گوگل]ج: برای من نیست! از اینجا تا اینجا بوی بد بوی تو - فو را حس می کنم
[ترجمه ترگمان]جی: برای من نه! من می توانم بوی بد بوی بدی را از اینجا استشمام کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could it be, than the stinky durian smell also?
[ترجمه گوگل]آیا می تواند از بوی بد بو دوریان نیز باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن می تواند، بهتر از بوی زننده بوی زننده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't microwave stinky foods in the shared lunchroom.
[ترجمه گوگل]غذاهای بدبو را در اتاق ناهار مشترک در مایکروویو نپزید
[ترجمه ترگمان]از غذاهای با بوی زننده در سالن غذاخوری استفاده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No way! So that's where the stinky smell is coming from.
[ترجمه گوگل]به هیچ وجه! پس بوی بد از آنجا می آید
[ترجمه ترگمان]! امکان نداره پس بوی بد بو از آنجا می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The most stinky and tasty tofu is coming to serve you!
[ترجمه گوگل]بدبوترین و خوشمزه ترین توفو در خدمت شماست!
[ترجمه ترگمان]The غذای خوش مزه و خوش مزه برای خدمت به شما میان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Stinky tofu smells rotten, but it tastes outstanding.
[ترجمه گوگل]توفوی بدبو بوی گندیده می دهد، اما طعم فوق العاده ای دارد
[ترجمه ترگمان]tofu Stinky بوی گند میده ولی مزه خوبی میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rachel used to hate stinky tofu, but has acquired a taste for it recently.
[ترجمه گوگل]ریچل قبلا از توفوی بدبو متنفر بود، اما اخیراً طعم آن را پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]ریچل عادت داشت از tofu بو شر متنفر باشه اما این اواخر مزه اش رو به دست اورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tender, together with the stinky tofu is also also - Hun, not greasy, it is Tianzuozhige.
[ترجمه گوگل]مناقصه، همراه با توفو بدبو نیز - هون، چرب نیست، آن را Tianzuozhige است
[ترجمه ترگمان]به هم زدن به همراه بوی بد زننده نیز - هون هم که چرب نیست، it است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You don’t have to be “the stinky guy in the office/apartment/class/walmart checkout line” forever!
[ترجمه گوگل]لازم نیست برای همیشه "مرد بدبوی دفتر/آپارتمان/کلاس/خط تسویه حساب والمارت" باشید!
[ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید \"یکی از بوی زننده در دفتر \/ آپارتمان \/ طبقه \/ walmart را برای همیشه\" رها کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We call it a stinky tofu.
[ترجمه گوگل]ما به آن توفوی بدبو می گوییم
[ترجمه ترگمان] ما بهش میگیم \"توفو\" بدبو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was dirty and stinky,[Sentence dictionary] because he could not reach to wash his back.
[ترجمه گوگل]او کثیف و بدبو بود، [فرهنگ جملات] چون دستش برای شستن پشتش نبود
[ترجمه ترگمان]او کثیف و زننده بود، [ فرهنگ لغت حکم ] به این دلیل که نمی توانست به شستن پشت خود دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In addition, waste contains various stinky sulfur compounds, collectively called thiols or mercaptans.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، زباله حاوی ترکیبات مختلف گوگردی بدبو است که در مجموع به آنها تیول یا مرکاپتان می گویند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، زباله شامل ترکیبات حاوی بوی بد گوگرد، به طور جمعی به نام thiols یا mercaptans است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

انگلیسی به انگلیسی

• giving off a foul odor, having an unpleasant smell, fetid

پیشنهاد کاربران

to be extremely bad or unpleasant
نامطبوع
ناخوشایند
بوی بد. . . برای اتومبیل منظور دودزا است
Stinky car
اتومبیل دودزا
People can ride the bicycle to work instead of using their stinky cars
متعفن
بو گندو

بپرس