پیشنهاد‌های نسرین رنجبر (٤٨١)

بازدید
٨١٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

a person's spiritual self نفس متعالی خودِ متعالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to drift as if on the surface of something; to drift along through the air شناور شدن، معلق شدن، به پرواز درآمدن، بر بال چیزی سوار شدن The little tu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Someone who is hysterical is in a state of uncontrolled excitement, anger, or panic با خشم با هراس با ترس با هیجان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To reserve all the available places or times, such as seats, rooms, or appointment hours, from something or someone به طور کامل رزرو کردن، پر کردن وق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

show ( someone ) up کسی رو پیش دیگران شرمنده کردن باعث خجالت کسی شدن he showed me up in front of my friends اون منو پیش دوستام شرمنده کرد/ اون پیش دو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کُلی یه عالمه تعداد زیادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to go out with someone: spend time with someone socially, and have a romantic or sexual relationship با کسی رابطه ( عاشقانه ) داشتن you go out with ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to immediately get the attention of ( someone ) If something jumps out at you, you notice it immediately جلب توجه کردن The sculpture jumps out at ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرایدار پیشکار پیشخدمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

a contemptibly feeble person. آدم عاجز آدم ناتوان آدم سست عنصر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تو باغ نبودن بی خبر بودن از همه چیز از مرحله پرت بودن در جریان نبودن I think she is out of the picture فکر کنم تو باغ نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Rat on somebody: زیرآب کسی رو زدن My coworker ratted on me. همکارم زیرابم رو زد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوراندیشانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

To obstruct or interfere with something سر راه بودن تو دست و پا بودن مانع ایجاد کردن You can come into the kitchen to observe, but please try not to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

to make a bad day or a boring day better یک روز بد یا خسته کننده رو به خوبی پشت سر گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عقیده محور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

When you say you ‘feel whole’ or ‘feel complete’, you mean that you feel well, and everything is good احساس آرامش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bring ( a material or mixture ) to a desired shape or consistency by hammering, kneading, or some other method ورز دادن شکل دادن work the mixture int ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

a word said by someone performing a trick to help it work successfully وِرد کلمۀ جادویی کلمۀ سحرآمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

A happy, energetic, and excited mood or manner, as indicated by the carefree way one walks If you walk with or have a spring in your step, you walk e ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نادیده گرفتن اهمیت قائل نشدن کنار زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. Literally, of a liquid: to boil so vigorously that it flows out of its container. سر رفتن . 2. Of an emotion: to be too strong for one to contai ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

very happy, animated, or elated. شاد سرحال سرزنده خوشحال سرکیف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

under the influence of drugs The act of inhaling and holding the smoke of marijuana in your lungs until you reach a state of being stoned نئشه شدن ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

from the beginning to the end of an activity or including everything in a situation به طور کامل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

to learn متوجه شدن فهمیدن درک کردن پی بردن • I have come to see that it is MY THOUGHTS that CREATE MY LIFE the way it is من فهمیده ام که این افکار من ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

very quickly as time passes بلافاصله در یک لحظه لحظه به لحظه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

without difficulty or effort به راحتی، به سادگی، بی زحمت، بدون دردسر in a relaxed manner خیلی آرام، به آرامی more quickly or frequently than is usu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

in the same form or shape as someone or something else شبیه به در قالب در هیئت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

someone whose job is to take orders from customers, especially over the phone مسئول ثبت سفارش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

basically innately actually در اصل ذاتاً فطرتاً بر خلاف ظاهر بر خلاف آنچه به نظر میرسد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To put right. rectify. correct. amend. reform. improve اصلاح کردن درست کردن بهبود دادن تصحیح کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

silly, mindless گیج، کودن he is a little loopy یه کم گیج میزنه یه کم خل وضعه having many loops پر پیچ و خم a big loopy signature یه امضای بزرگ و پر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Something that is over and done with, especially an unfortunate occurrence اتفاقی که افتاده و دیگه مهم نیست it's water over the dam کاریه که شده اتفا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

water under the bridge used to refer to events or situations in the past that are no longer to be regarded as important or a source of concern کاری ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Any thoughts, or mental activity افکار ذهنی تصورات ذهنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to say that sth is certainly true تأیید کردن به طور قطع/ با یقین اعلام کردن

پیشنهاد
٧

slang: when you don't want to do sth, but you know you have to do it also: to imply that one has treated childish and it's time to grow up and act li ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

lower in importance or position از اهمیت چسزی کاستن کسی یا چیزی را دچار تنزل مقام یا جایگاه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

used to say that names are arbitrary labels is what we call something important? اصطلاح: اسم ( برند ) چه اهمیتی دارد؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

a reference to a sign that someone is aware of or wants to recognize the influence or importance of something اشاره داشتن به ( چیزی یا کسی )

پیشنهاد
٠

کسی رو بی خبر گذاشتن صدای چیزی رو درنیاوردن Let's keep him in the dark بیا صداشو در نیاریم بیا چیزی بهش نگیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

موضوعی/چیزی را روشن کردن تکلیف چیزی را مشخص/معین کردن Let's get sth straight بذار یه موضوعی رو روشن کنیم بیا تکلیف یه چیزی رو مشخص کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ironic: کنایه: شما لطف داری! واقعاً لطف داری! محبت دارید!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

informal ( ironic ) synonym: generous � kind � kindly � kindhearted � caring � compassionate � loving � benevolent � magnanimous بخشنده، بزرگوار، بل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نابود کردن تار و مار کردن ( درمورد طعم ) غالب بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

corn that has bluish kernels used to make flour and is grown especially in the southwestern U. S ذرت آبی رنگ ( نوعی ذرت با رنگ آبی تیره که در جنوب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

as a verb: be partner of به عنوان فعل: همراهی کردن young farmers who partnered Isabel to the village dance کشاورزان جوانی که ایزابل را در مراسم رقص د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

to treat someone or something as being more important than anyone or anything else به کسی یا چیزی بیشتر اهمیت دادن/توجه کردن کسی یا چیزی را در اولویت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Interjection. Used to express surprise, shock, or amazement خدای من! وای، خدایا!