reparation

/ˌrepəˈreɪʃn̩//ˌrepəˈreɪʃn̩/

معنی: اصلاح، غرامت، عوض، تاوان، تعمیر، جبران غرامت، غرامت جنگی
معانی دیگر: جبران خسارت، (جمع) غرامت، مرمت، بازسازی، نوسازی، عو­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of making amends for wrongdoing or injury.
مشابه: amendment, compensation, offset, remedy, restitution, satisfaction

- The teenager's parents insisted that he make reparation for breaking the neighbors' window.
[ترجمه گوگل] پدر و مادر این نوجوان اصرار داشتند که او برای شکستن شیشه همسایه غرامت بدهد
[ترجمه ترگمان] والدین نوجوان اصرار داشتند که او جبرانش کند که پنجره همسایه ها را بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a payment or award in the form of monetary compensation.
مشابه: compensation, damage, offset, penalty, restitution, satisfaction

- They were not satisfied with the reparation they received from the company.
[ترجمه گوگل] آنها از غرامتی که از شرکت دریافت کردند راضی نبودند
[ترجمه ترگمان] آن ها به این نتیجه رسیده بودند که نتیجه آن چه بود که از شرکت به آن ها رسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (usu. pl.) payment required of a defeated nation by the victors, for damages, alleged atrocities, or other injury.
مشابه: compensation, restitution

- Germany was forced to make reparations after World War I.
[ترجمه گوگل] آلمان پس از جنگ جهانی اول مجبور به پرداخت غرامت شد
[ترجمه ترگمان] آلمان بعد از جنگ جهانی اول مجبور به جبران خسارت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was sent to school at government's expense as reparation for the death of his father
برای جبران مرگ پدرش او را به خرج دولت به مدرسه فرستادند.

2. Offenders should be forced to make reparation to the community.
[ترجمه گوگل]متخلفان باید مجبور به جبران خسارت به جامعه شوند
[ترجمه ترگمان]متخلفان باید مجبور به جبران خسارت جامعه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll demand reparation from the company.
[ترجمه گوگل]من از شرکت تقاضای غرامت خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من درخواستش را از شرکت خواهم خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Offenders must make reparation for their crimes through community service.
[ترجمه گوگل]مجرمان باید جرایم خود را از طریق خدمات اجتماعی جبران کنند
[ترجمه ترگمان]متخلفان باید جبران جرائم خود را از طریق خدمات اجتماعی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company had to make reparation to those who suffered ill health as a result of chemical pollution.
[ترجمه گوگل]این شرکت باید به کسانی که در نتیجه آلودگی شیمیایی دچار بیماری شده بودند، غرامت می داد
[ترجمه ترگمان]این شرکت مجبور بود به کسانی که از سلامت بیمار در اثر آلودگی شیمیایی رنج می برند، عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He said that this is my reparation, and I need fear no other.
[ترجمه گوگل]او گفت که این جبران من است و من نیازی به ترس ندارم
[ترجمه ترگمان]او گفت که این وظیفه من است و من به ترس احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No reparation seems to be being made for killing off the father.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هیچ غرامتی برای قتل پدر انجام نمی شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برای کشتن پدر آفریده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Public reparation, whatever the cost, must be made.
[ترجمه گوگل]غرامت عمومی، به هر قیمتی که باشد، باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]به هر قیمتی که باشد، باید کاری کرد که باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The time for the West to begin making reparation for the sins of the past is long overdue.
[ترجمه گوگل]زمان آغاز جبران گناهان گذشته توسط غرب بسیار گذشته است
[ترجمه ترگمان]اکنون زمان آن رسیده است که غرب جبران گناهان گذشته را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What should be the reparation for a mother who died of despair?
[ترجمه گوگل]غرامت مادری که از ناامیدی مرده چه باید باشد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باید جبران مادری باشد که از یاس و نومیدی مرده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What should be the reparation for a mother whose child was murdered?
[ترجمه گوگل]غرامت مادری که فرزندش کشته شده چه باید باشد؟
[ترجمه ترگمان]برای مادری که فرزندش به قتل رسیده باید جبران شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What should be the reparation for a five year old child unfairly deprived of a father for 18 years?
[ترجمه گوگل]غرامت فرزند پنج ساله ای که 18 سال ناعادلانه از پدر محروم شده است چگونه باید باشد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باید جبران یک کودک پنج ساله که به طور ناعادلانه محروم از یک پدر به مدت ۱۸ سال است باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anaximander could have used the model of reparation of injustice to explain a large number of phenomena.
[ترجمه گوگل]آناکسیماندر می توانست از مدل جبران بی عدالتی برای توضیح تعداد زیادی از پدیده ها استفاده کند
[ترجمه ترگمان]Anaximander می توانست از مدل reparation of برای توضیح تعداد زیادی از پدیده ها استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whenever you find your wrong-dOing, be quick with reparation!
[ترجمه گوگل]هر زمان که اشتباه خود را پیدا کردید، سریعاً جبران کنید!
[ترجمه ترگمان]هر وقت که اشتباه خود را پیدا کردی، زود باش که جبرانش کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح (اسم)
adjustment, reconciliation, modification, repair, correction, amendment, shaving, betterment, rectification, reparation, atonement, revision, reformation, regeneration, emendation, renovation

غرامت (اسم)
fine, torment, anguish, compensation, restitution, recompense, reparation, dues, indemnification, mulct, compunction

عوض (اسم)
substitute, exchange, change, shift, compensation, recompense, reparation, reward, quid pro quo, surrogate, succedaneum, stand-in

تاوان (اسم)
indemnity, fine, requital, compensation, reparation, mulct, penalty

تعمیر (اسم)
repair, reparation, maintenance, upkeep, facelifting, renovation, instauration

جبران غرامت (اسم)
reparation

غرامت جنگی (اسم)
reparation

تخصصی

[حقوق] بازگشتن یا بازگرداندن (به میهن اصلی)، استرداد اسرای جنگی (به کشور اصلی) - غرامت (جنگی)، جبران خسارت، ترمیم

انگلیسی به انگلیسی

• restoration to good condition; compensation for a past injury; act of repairing, correction of problems or malfunctions
reparation is the act of giving someone money or doing something for them because you have caused them to suffer in the past; a formal use.
reparations are sums of money that are paid after a war by the defeated country for damage and injuries it caused.

پیشنهاد کاربران

دارایی حسنات نکو
کفاره
دیه
1. انجام اصلاحات؛ جبران یک اشتباه یا آسیب
2. تعمیر یا در حال تعمیر. بازیابی به شرایط خوب
3. عمل یا روند تعمیر یا وضعیت تعمیر شده
4. غرامت مالی، مادی، نیروی کار و غیره که توسط یک کشور شکست خورده به کشور دیگر یا به یک فرد برای خسارت متحمل شده در طول یا در نتیجه جنگ پرداخت می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

5. هر چیزی که برای جبران چیز دیگری پرداخت شده یا انجام می شود. جبران خسارت
6. جریمه برای اشتباه یا جراحت انجام شده

از سر گیری
بهبود
reparation of relationship
ازسرگیری روابط
بهبود روابط

بپرس