پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)

بازدید
٦,٤٠٦
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

1. To/the/quite the contrary این اصلاحح هر جا باشه یعنی " برعکس" ، "اتفاقا برعکس" معنی میده و معمولا رلط دهنده دوتا جمله هستش نه فقط یک جمله. 2. بر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

● اعوا کردن، القا کردن، واداشتن ● به دنیا اوردن بچه با خوردن دارو ( نه طبیعی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مقتضیات، شرایط مربوطه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

حصار شده، دیوارکشی شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩١

● ساختمان یا محوطه مربوط به یک مکان خاص ( رستوران یا مدرسه ) ● فرضیه ( به بریتیش البته )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

● محتوا ● راضی، خشنود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

● غرضمندی، جانبداری ● علاقه و استعداد ذاتی ● جانبداری کردن، تاثیر ناعادلانه گذاشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

● حرفه ای ● کاربردی، به عنوان قسمتی از کار ● همراه با درامد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● دارایی، اموال موقوفه ● حُسن، امتیاز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

the forces that decide price levels in an economy or trading system whose activities are not influenced or limited by government

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

● دور شدن ● مهاجرت کردن ■ معمولا وقتی با حرف اضافه from و off و towards می اید معنی "فاصله گرفتن یا بیرون امدن از چیزی ( مثل موضوع بحث ) " و یا "تغ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

پارک بزرگ بازی ( از هر نوعی ) با داشتن وسایل و امکانات ماشینی بزرگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

عوام پسند کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

مبتذل، بی نزاکت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

● تصویب ● ایفا ( مثلا نقشی در یک نمایشنامه ) فعل enact هم به معنی تصویب کردن و یا ایفا کردن هستش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

● جزیی، نامشهود ● ماهرانه ● موبین، موشکاف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● فاضل، خردمند ● دانش پژوه، محقق

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

شهادت ( قسم رسمی در دادگاه ) ، گواه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

● باور، عقیده قوی ● مجرمیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● طناب کشی ● کشمش، جنگ بر سر چیزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

● به نرمی و سریع لمس کردن چیزی * ممکن است این لمس با دست نباشد. به طور مثال وقتی جای از صورت زخم کوچکی ایجاد میشود و شما با تکه ای پارچه چند بار روی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به طور لاینفکی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

پا را فراتر نهادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

برگرفتن، بدست اوردن چیزی از چیزی دیگر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● یک بار ● هر زمان که. . . ● قبلنا، یه زمانی □ at once یعنی 1. فوری 2. هم زمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

منعکس کردن * اگر با حرف اضافه on یا upon بیاید به معنی "نشات گرفتن" یا " متاثر بودن از" می باشد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

به عنوان اسم: ● دسته، گروه ( همگی شبیه به هم ) ● لشگر، نیروی کمکی نظامی به عنوان صفت: ● وابسته ( مشروط ) به ( چیزی در آینده )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

● ابراز ● گفته، بیان ● حالت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

● دست و پا ● شاخه قطور درخت * out on a limb یعنی تنها، یک تنه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خودشناسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

وجه تمایز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

someone’s idea that they are a separate person, different from other people یک تصویر شخصی از خود که هر کس میدونه اونطوریه و اونو از دیگران متمایز میک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

● قاعده، دستور ● هنجار ● حد میانی یا استاندارد ( the norm )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

1. دست به کاری زدن 2. روانه بازار کردن 3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار ) 3. پرتاب کردن ( ماهواره )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کُری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تفاهم داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

سهم خود را ادا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قیمت کردن، جنس دید زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به کشور دیگری سفر کردن خاموش شدن ( محو شدن ) آتش فرستاده شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● تصمیم گرفتن ● نتیجه چیزی را مشخص کردن، تعیین کننده چیزی بودن ● واداشتن، بر آن کردن ● رای صادر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

همان طور که از شکل فعل پیداست در حالت گذشته کاربرد دارد و به معنای " موفق شدن در انجام کاری" می باشد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٧

اگر به صورت فعل استفاده شود: 1. اگر بعد از آن if یا whether بیاید معنای " ممکنه. . . " یا " اشکالی نداره اگر . . . " و معمولا به صورت درخواست و سوالی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

خفت شده، کسی که مورد زورگیری قرار گرفته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

. . . It is high time وقت آن رسیده که. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

سفت و سخت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

از هم گسستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

خودسر، لجباز * صفت است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

بی تربیت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناقص، آشولاش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

●هر زمانی مثال: It's been clear than ever before تمیزتر از هر زمانی شده است