پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)

بازدید
٦,٤٠٦
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

●رهبر یک گروه مافیایی ●پوشیدن کت یا کلاه سر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کارت اهدای عضو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

اهدای عضو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

♧فعل ●مشترکا استفاده کردن ●سهیم کردن ●تقسیم کردن ●در میان گذاشتن ( با یک گروه یا افراد زیادی ) ●با هم جایی رو خریدن یا رهن کردن ♧اسم ●سهم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

●مجموع، حاصل ( اسم ) ●بالغ شدن بر ( فعل ●کامل، تمام ( صفت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

میزان بارش، بارش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

مجمع الجزایر، جزیره ها

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨١

باسن، لمبر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

این اجازه رو به خود میدهند که شک کنند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

●مهمانی ●دسته ( جمعیت ) یا گروه ●حزب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

♧اسم ●زمین ورزشی ●شدت ●قیر ♧فعل ●با قدرت پرتاب کردن ●بالا و پایین رفتن دماغه کشتی یا هواپیما

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

●عیار، درجه، میزان ●ترازو، وسیله سنجش ●بالا رفتن ( به مکان مرتفعی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مداری، به صورت دایره ای ( نه حتما دایره ، حتی بیضی شکل )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

دست آورد بزرگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

راسخ، مصرانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

منتفی کردن، نامیسر ساختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

تحت محاصره دراوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بازداشتن کسی از انجام کاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

1. دقیق و قطعی مشخص کردن ( فهمیدن ) 2. قادر به جابه جایی نبودن به خاطر فشار حملات ( در جنگ ) Be pinned down

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. مشخص شدن ، روشن شدن ( موضوعی که در موردش تحقیق میکنید ) 2. طبق انتظار بودن ( به وقوع پیوستن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اختلاف زاویه دید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1. متروکه ( در مورد مکان ) 2. مسکین و بی نوا ( کردن ) ( در مورد انسان )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

ادعا کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

موقع وقت ( زمان انجام کاری ) موقعیت ( به هیچ عنوان به معنی شانس و فرصت نیست، منظور تنها موقعیت زمانی و مکانی است )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

در معنای فعل: کم کم و در مسیر مشخصی حرکت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرم به کار خودم گرمه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

1. راهرو 2. قطعه 3. عبور 4. تصویب ( در مورد قانون )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترابری، حمل و نقل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مدام دررفکر چیزی، چیزی تمام همو غم کسی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

صفت است و به معنی داشتن احساس گناه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

1. محکوم ( کردن ) * در مورد مدل مو یعنی خیلی کوتاه ( عین زندانی ها )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

1. کسل کننده 2. در مورد رنگ یعنی رنگ سیر، رنگ غیر روشن و دلگیر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیروی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1. فرضیه 2. تقبل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

بسنده کردن به خاطر این فکر که کافی است یا نیازی به بهبود ندارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

معادل جمله معروف ما ایرانیها: " چنتا پیراهن بیشتر پاره کردن" البته برای مزاح به معنی" داشتن سابقه سکس بیشتر" هم به کار میرود که رایج نیست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

1. واضح، روشن 2. درخشان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1. اه و افسوس ( کشیدن ) 2. وزیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

In a state of grace: پاک، مورد مرحمت و مغفرت قرارگرفته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اسم: 1. نزاکت 2. مهلت 3. لطف پروردگار فعل: آراستن، زینت بخشیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

انسان پاکدامن، انسان درستکار * دقت شود که اسم است نه صفت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

درستکار، پاکدامن * دقت شود که صفت است نه قید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

گس، غیرشیرین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

چیز خوشبو یا خوشمزه که به اصطلاح آب دهان را جاری میکند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چپاندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

عذاب وجدان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Guilt - induction

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

1. سر کسی فریاد زدن 2. به سمت کسی حمله ور شدن * حرف اضافه آن نیز at است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خیرخواهی، مرحمت ( مربوط به پروردگار )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با مشت کوبیدن، درهم کوبیدن ( در ورزش )