rainfall

/ˈreɪnˌfɒl//ˈreɪnfɔːl/

معنی: بارش، بارندگی
معانی دیگر: ریزش باران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a fall of rain.
مشابه: rain

(2) تعریف: the amount of rain falling within a certain time period, considered in units of depth.

- a six-inch average annual rainfall
[ترجمه گوگل] میانگین بارندگی سالانه شش اینچ
[ترجمه ترگمان] بارش متوسط ۶ اینچی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. another rainfall caused great damage
یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.

2. the normal rainfall in this region
میزان معمولی باران در این ناحیه

3. localities of heavy rainfall
نواحی باران سنگین

4. an area of low rainfall
منطقه ی کم باران

5. an instrument that meters rainfall
ابزاری که ریزش باران را می سنجد

6. the average amount of rainfall in rasht
میزان میانه ی (متوسط) باران در رشت

7. the mountains rejoice in a plentiful annual rainfall
مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره مند می شوند.

8. Rainfall is abundant in the region.
[ترجمه گوگل]بارندگی در منطقه فراوان است
[ترجمه ترگمان]Rainfall در منطقه فراوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rainfall had dislodged debris from the slopes of the volcano.
[ترجمه گوگل]بارندگی زباله ها را از دامنه های آتشفشان خارج کرده بود
[ترجمه ترگمان]Rainfall آوار را از دامنه کوه آتشفشان بیرون آورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hot climate and plentiful rainfall favour the growth of plants.
[ترجمه گوگل]آب و هوای گرم و بارندگی فراوان باعث رشد گیاهان می شود
[ترجمه ترگمان]آب و هوای گرم و بارش فراوان به رشد گیاهان کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The amount of rainfall determines the quality of the crop.
[ترجمه گوگل]میزان بارندگی کیفیت محصول را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]میزان بارش، کیفیت محصول را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Heavy rainfall turned the river into a rushing/raging torrent.
[ترجمه گوگل]بارندگی شدید رودخانه را به یک سیلاب خروشان/خروشان تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]بارش باران سنگین رودخانه را به سیل خروشان و خروشان تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There have been four years of below average rainfall.
[ترجمه گوگل]چهار سال بارندگی کمتر از حد متوسط ​​بوده است
[ترجمه ترگمان]چهار سال کم تر از میانگین بارش باران وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Victoria Falls has had above average levels of rainfall this year.
[ترجمه گوگل]آبشار ویکتوریا امسال بارندگی بالاتر از حد متوسط ​​داشته است
[ترجمه ترگمان]آبشار ویکتوریا در سال جاری بیش از حد متوسط بارندگی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rainfall is about average for the time of year.
[ترجمه گوگل]میزان بارندگی در فصلی از سال تقریباً متوسط ​​است
[ترجمه ترگمان]Rainfall به طور متوسط در طول سال در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The annual rainfall in this area was less than 50 mm last year.
[ترجمه گوگل]میزان بارندگی سالانه در این منطقه در سال گذشته کمتر از 50 میلی متر بوده است
[ترجمه ترگمان]بارش سالانه در این منطقه در سال گذشته کم تر از ۵۰ میلیمتر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بارش (اسم)
downfall, precipitation, rainfall, rain

بارندگی (اسم)
shower, rainfall, rain

تخصصی

[عمران و معماری] بارندگی - ریزش باران - بارش - باران
[زمین شناسی] بارندگی، بارش
[آب و خاک] باران،بارندگی
[زمین شناسی] بارندگی، بارش
[آب و خاک] بارندگی

انگلیسی به انگلیسی

• quantity of rain that has fallen; shower, rain, instance of water droplets falling from the clouds during stormy weather
rainfall is the amount of rain that falls in a place during a particular period of time.

پیشنهاد کاربران

میزان بارش در یک دوره
𝐄𝐯𝖾𝐫𝐲 𝐟𝖺𝐥𝐥 𝐢𝗌 𝐧𝗈𝐭 𝐭𝐡𝖾 𝐞𝗇𝐝, 𝗌𝐞𝐞 𝐭𝗁𝐞 𝐫𝖺𝐢𝐧! 𝐑𝖺𝐢𝐧𝖿𝐚𝐥𝐥 𝐢𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝗌𝐭 𝖻𝐞𝐚𝐮𝗍𝐢𝖿𝐮𝐥 𝐛𝖾𝐠𝐢𝐧𝐧𝗂𝗇g : )
بارش باران
بارندگی
میزان بارش، بارش
ریزش جوی . باران
بارندگی. باریدن . بارش

بپرس