پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)
شهری درون مرزی
عمل کردن، انجام دادن، تمرین کردن
اقلیم
عرض جغرافیایی
نمایان، آشکار
● کوچکتر شدن، از حجم چیزی کاسته شدن به عنوان مثال وقتی ماه کم کم از قرص کامل به حلال تبدیل میشود ● رو به افول نهادن
●بزرگتر شدن، قرص تر شدن، به حجم چیزی اضافه شدن به عنوان مثال وقتی ماه کم کم از حلال به قرص کامل تبدیل میشود ● واکس کاری
برداشت
کاشت
ترابری، حمل کالا به مکانی
مشارکتی
متناسب سازی، هماهنگ کردن
متناسب کردن، هماهنگ سازی کردن
باستانی، تاریخی
جای قشنگیه
پسر!
چقدر نازی
بنازم. . .
رستگاری
استانی کوته فکرانه، دمده
این نظر منه
جسارت نباشه ها . . .
صادق، بی ریا
ریاکار
انسان ریاکار
علم احظار ارواح
غارو غور کردن غریدن
اَصل، غیر جعلی
کسی که اهل بحث و جدل است
بازنشسته
● اگر به تنهایی و در انتهای جمله ای به کار بره یعنی" یه چیزی هم بیشتر" ● اگر بعد از برگردوندن یه جمله توهین امیز به طرف اینو در ادامش بگی یعنی همون " ...
● اگر به تنهایی و در انتهای جمله ای به کار بره یعنی" یه چیزی هم بیشتر" ● اگر بعد از برگردوندن یه جمله توهین امیز به طرف اینو در ادامش بگی یعنی همون " ...
عاشق شدن ( بودن )
یه نوع خودرو
کابل برق جمع شونده
به چشم خود دید
به چشم خود ببین
سگ جون، خیلی مقاوم
● سیاه و سفید ● تصویری که از ترکیب سایه های ( کم و زیاد شدن شدت رنگ ) تنها یک رنگ ( مخصوصا خاکستری ) تشکیل شده است.
سازمان یا موسسه ای که درامد حاصله از فعالیت خود را برای کمک به افراد هزینه میکند نه سودآوری
there is more trouble than benefit from committing a crime
خرابکاری کردن، به چیزی تِر زدن ( ببخشید البته )
با ماشین از جایی رد شدن
تلکه کردن، کلاه برداری کردن
● تصمیمت رو بگیر ( یکی رو انتخاب کن بالاخره ) ● نظرت رو بگو ( راجع به هر چیزی ) Make your mind up هم درسته
مورد چمدان
باعث تاسفه، شرم آوره
ور رفتن دستکاری کردن حساب ویالون زدن
● هزینه ● on expenses: یعنی روی فاکتور ( اینجا expenses معنی فاکتور میده ) ● at the expenses of sb/sth: در عوض انجامِ، هزینه ی ، جبرانِ ● at sb's e ...
● آبدار ● دست اول، اطلاعات مهم ( مخصوصا در مورد زندگی شخص ) ● مَشتی، باحال ( معمولا در مورد کار وو حرفه ) ● پرسود، به قول خودمون "تُپُل" یعنی کاری ...