پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٦١٣
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

● ابراز ● گفته، بیان ● حالت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

● دست و پا ● شاخه قطور درخت * out on a limb یعنی تنها، یک تنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خودشناسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

وجه تمایز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

someone’s idea that they are a separate person, different from other people یک تصویر شخصی از خود که هر کس میدونه اونطوریه و اونو از دیگران متمایز میک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

● قاعده، دستور ● هنجار ● حد میانی یا استاندارد ( the norm )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

1. دست به کاری زدن 2. روانه بازار کردن 3. به آب انداختن ( مثلا یک کشتی برای اولین بار ) 3. پرتاب کردن ( ماهواره )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کُری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تفاهم داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

سهم خود را ادا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قیمت کردن، جنس دید زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به کشور دیگری سفر کردن خاموش شدن ( محو شدن ) آتش فرستاده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● تصمیم گرفتن ● نتیجه چیزی را مشخص کردن، تعیین کننده چیزی بودن ● واداشتن، بر آن کردن ● رای صادر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

همان طور که از شکل فعل پیداست در حالت گذشته کاربرد دارد و به معنای " موفق شدن در انجام کاری" می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

اگر به صورت فعل استفاده شود: 1. اگر بعد از آن if یا whether بیاید معنای " ممکنه. . . " یا " اشکالی نداره اگر . . . " و معمولا به صورت درخواست و سوالی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

خفت شده، کسی که مورد زورگیری قرار گرفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

. . . It is high time وقت آن رسیده که. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

سفت و سخت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

از هم گسستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خودسر، لجباز * صفت است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بی تربیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناقص، آشولاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

●هر زمانی مثال: It's been clear than ever before تمیزتر از هر زمانی شده است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سلاخی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

● خیره سر ● سرسختانه ● شدید و دیر درمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

علاج، درمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Submerge

پیشنهاد
٢

How dare you?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبان گیلکی یعنی تکان دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در زبان گیلکی به راسو گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زبان گیلکی به برگ درخت گویند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Robust

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. Although 2. Much as

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. Although 2. Much as

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Stick out Protrude

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مقبول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Propound

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Inherently

پیشنهاد
٥

Status

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Moreover what's more

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

Helping

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

Saintly صفت است نه قید. به معنی درستکار، پاکدامن.

پیشنهاد
٠

Munch

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

Lash out

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Tuck into, cram

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

1. بنابراین 2. بدین گونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

میله محک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Replace, supersede

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

لوسمی، سرطان خون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مهمتر از همه