پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٩)

بازدید
٢,١٦٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

گسترش و شیوع بیماری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

فعل: 1. زادگیری ( نگهداری حیوان یا گیاهی به منظور دریافت بچه یا گیاه همسان ) 2. تولید مثل کردن 3. به بار آوردن ( موقعیت یا مساله ای ) . موجب شدن 4. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

زیست محیطی، اکولوژیکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

کسی، مربوط به کسی ( هر کس )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

از حفظ، از بر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کلاسی که در آن دانش آموزان با سطوح هوشی مختلف وجود دارند و هیچ گونه تقسیم بندی تبعیضی صورت نگرفته است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

1. رهسپار سفری شدن 2. طرح ریختن ( برای انجام کاری ) 3. تبیین کردن موضوعی ( در نوشته یا سخنرانی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

در مدرسه یعنی دانش آموزان با سطح ( کلاس ) مختلف تو یه کلاس ( مثلا کلاس دومی ها و سومی ها تو یه کلاس ) ، نه به خاطر کمبود امکانات، بلکه مثلا یک درسو ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

در مدرسه یعنی دانش آموزان با سطح ( کلاس ) یکسان در یک کلاس ( مثلا کلاس سومیا همه تو یه کلاس )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نشانی ، نشانی دادن سخنرانی رسمی اظهار کردن، کلام رسمی به زبان آوردن ( مثل "سایونارا" که ژاپنی ها موقع سلام میگن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

از زیر فشار درامدن، نفسی گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با فاصله از چیزی گذاشتن، به دور از چیزی نگاه داشتن ( بودن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

منسجم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

1. Go on: ادامه دادن 2. Go on at: سرزنش کردن, گیر دادن 3. Go on with: به صحبت درباره چیزی ادامه دادن 4. Go on about: همش در مورد چیزی حرف زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٢

معانی زیادی دارد، اما پرکاربردترین ها: 1. پرداختن به کاری، علاقه مندی به موضوع یا حرفه ای 2. در مورد پیشنهادات و مسایل، یعنی انجام کاری راجع به آن 3. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

چشم انتظار چیزی بودن * فقط دقت کنید در موقع استفاده از این فعل ، بعد از to فعل بعدی ing دار است ( البته اگر اسم نباشد ) I'm Looking forward to my e ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

باخبر شدن از کسی، با کسی تماس برقرار کردن مترادف: catch up on

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

از کسی باخبر شدن، با کسی تماس برقرار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣٣

1. اگر آخر جمله بیاید معنای " از آن موقع" می دهد. مثلا: They've been keeping us busy ever since 2. اگر وسط جمله بیاید معنای "از وقتی که" می دهد. مثلا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

برام دعا کن!/دعا کن شانس بیارم!/ از ته دل بخواه که بتونم انجامش بدم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

1. عصبیت، تندمزاجی 2. سرشت، خلق و خو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

دست یافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

نگه داشتن وضع کردن ( شدن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

شور رفتن، از نظر ابعاد و انرژی کوچک شدن یا تحلیل رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1. خیلی داغ، خیلی گرم 2. هات ( کسی که حرارت جنسی بالایی دارد ) * دو مورد بالا در معنای صفت است، اما گاهی sizzling از sizzle به معنای "سرخ شدن" یا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

برپا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جمع کردن، جمع و جور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Corporal

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی ثمر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ناکارامد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٠

1. ترد 2. دردناک 3. پر مهر و دلنشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

باد هوا شدن ( کردن ) ، از جایی دور کردن، زدودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

راننده یک ماشین، راننده، سواره "با احترام، معنی موتورسوار درست نیست"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٢

دررمورد انسان: 1. پیشرفته ( دررمورد تجهیزات و ماشین آلات ) 2. پخته، پرمغز، فرهیخته ( دررمورد انسان )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

راحت طلب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Trainers

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

باور کن، جدی میگم I tell you هم میگن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

محل تولید صنعتی یا نظامی ( کارخانه یا کارگاه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشبختانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

معنای to در اکثر مواقع با در نظر گرفتن کلمات به کار رفته با آن مشخص است، اکثرا هم معنی "به" و " به سوی" می دهد. اما در برخی موارد به عنوان " به جای" ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

اسم: شجاع و دلیر فعل: روبرو شدن با مشکل یا مساله وحشت آوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرسری، گذری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

از نظر احساسی سلامت و قادر به مواجه شدن با مسایل زندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

زدودن، باور یا ایده غلطی را از بین بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به هر دلیلی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اغلب اوقات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

جایی، فکری و یا نگرشی که به شما این امکان را می دهد هر کاری که دوست داشتید می توانید انجام دهید * صفت است This town has a can - do feel to it A can ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

به معنای واقعی، حقیقتا * برای تاکید به کار می رود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥٢

در مورد انسان یا حیوان: کمیاب در مورد نتایج : دور از دسترس، سخت دست یافتنی در مورد نظرات و افکار: مبهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ناقص کردن، خراب کردن * در برخی موارد به عنوان صفت استفاده میشود ( marred ) به معنای ناقص یا مثلا در صنایع شیشه سازی به معنی " مات" ( شیشه غیر شفاف ) ...