adherent

/ədˈhɪrənt//ədˈhɪərənt/

معنی: موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، بهم چسبیده، تابع
معانی دیگر: وفادار، هوادار، چسبنده، چسبیده، (گیاه شناسی) به هم چسبیده، هم روی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who supports or follows a person, party, principle, or the like (usu. fol. by "of").
مترادف: disciple, follower, partisan, supporter
متضاد: dissenter, opponent, renegade
مشابه: acolyte, advocate, backer, champion, devotee, fan, patron, pupil, rotary, student

- The new faith quickly gathered adherents.
[ترجمه منوچهر تیموری] دین جدید به سرعت طرفدار جمع کرد.
|
[ترجمه گوگل] ایمان جدید به سرعت طرفداران خود را جمع کرد
[ترجمه ترگمان] ایمان جدید طرفداران را به سرعت جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Bach was a strong adherent of the Lutheran Church.
[ترجمه گوگل] باخ از طرفداران قوی کلیسای لوتری بود
[ترجمه ترگمان] باخ پیرو کلیسای لوتری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As a youth, the industrialist was an adherent of Marxism, but he later became a capitalist.
[ترجمه گوگل] صنعتگر در جوانی از طرفداران مارکسیسم بود، اما بعداً سرمایه دار شد
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک جوان، صنعت، چسبنده از مارکسیسم بود، اما بعدها به یک سرمایه دار تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: adherently (adv.)
(1) تعریف: attached or clinging (usu. fol. by "to").
مترادف: attached, clinging, tenacious
متضاد: loose
مشابه: gummy, sticky, viscous

- The bandage had become adherent to the wound.
[ترجمه گوگل] باند چسبیده به زخم شده بود
[ترجمه ترگمان] بانداژ به زخم بدل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in botany, growing or having grown together.
متضاد: split
مشابه: coalesced, fused, merged

- adherent leaves
[ترجمه گوگل] برگ های چسبنده
[ترجمه ترگمان] برگ های adherent
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an adherent of islam
پیرو مذهب اسلام

2. She has long been an adherent of the Communist Party.
[ترجمه گوگل]او مدتهاست که از طرفداران حزب کمونیست بوده است
[ترجمه ترگمان]مدت ها بود که طرفدار حزب کمونیست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It makes me an adherent to a code of conduct which helps hold society together.
[ترجمه گوگل]این باعث می‌شود من به یک آیین رفتاری پایبند باشم که به حفظ جامعه کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]این به من یک چسبنده به یک قانون رفتاری می کند که به حفظ جامعه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. an adherent of Protestantism.
[ترجمه گوگل]طرفدار پروتستانتیسم
[ترجمه ترگمان]پیرو آیین پروتستان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. an adherent of Lamaism.
[ترجمه گوگل]یکی از طرفداران لامائیسم
[ترجمه ترگمان]یه طرفدار of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pancreas was excised, trimmed free of adherent fat and lymph nodes, and weighed.
[ترجمه گوگل]پانکراس برداشته شد، عاری از چربی چسبنده و غدد لنفاوی بریده شد و وزن شد
[ترجمه ترگمان]لوزالمعده excised بود که عاری از چربی چسبنده و غدد لنفاوی است و وزن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. NARRATOR: Keith Joseph's most significant adherent was an up - and - coming Conservative politician named Margaret Thatcher.
[ترجمه گوگل]راوی: مهم‌ترین طرفدار کیت جوزف یک سیاستمدار محافظه‌کار نوظهور به نام مارگارت تاچر بود
[ترجمه ترگمان]NARRATOR: یک سیاست مدار محافظه کار به نام مارگارت تاچر یک سیاست مدار محافظه کار به نام مارگارت تاچر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sample of single, live, adherent cell was studied by the confocal microscopy.
[ترجمه گوگل]نمونه تک سلولی زنده و چسبنده با میکروسکوپ کانفوکال مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نمونه تک سلول تک و چسبنده به وسیله میکروسکوپ confocal مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Passage of adherent cell lines ( subculture ).
[ترجمه گوگل]عبور رده های سلولی چسبنده (خرده فرهنگ)
[ترجمه ترگمان]تصویب خطوط سلول چسبنده (خرده فرهنگ)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rip's sole domestic adherent was his dog Wolf, who was as much hen - pecked as his master.
[ترجمه گوگل]تنها هوادار خانگی ریپ، سگش ولف بود که به اندازه اربابش مرغ نوک زده بود
[ترجمه ترگمان]تنها عضو داخلی قبیله گرگ، گرگ dog بود که به اندازه اربابش نوک می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Self - adherent composite powder for thermal spraying is designed by optimum design method.
[ترجمه گوگل]پودر کامپوزیت خود چسبنده برای پاشش حرارتی به روش طراحی بهینه طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]پودر کامپوزیت Self برای اسپری حرارتی به وسیله روش طراحی بهینه طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are 825 + 958 adherent cells per 100 peripheral blood mononuclear cells.
[ترجمه گوگل]در هر 100 سلول تک هسته ای خون محیطی 825 + 958 سلول چسبنده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]۸۲۵ + ۹۵۸ سلول های چسبنده در هر ۱۰۰ سلول رگ های خونی محیطی وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. RESULTS AND CONCLUSION:PMSCs and BMSCs had the adherent growth ability, morphology of fibroblast-like cells and spindle-shaped appearance, but the latter had the slightly smaller size.
[ترجمه گوگل]نتایج و نتیجه‌گیری: PMSCها و BMSCها توانایی رشد چسبنده، مورفولوژی سلول‌های فیبروبلاست مانند و ظاهر دوکی‌شکل را داشتند، اما دومی اندازه کمی کوچک‌تر داشت
[ترجمه ترگمان]نتایج و نتیجه گیری: PMSCs و bmscs قابلیت رشد چسبنده، مورفولوژی سلول های فیبروبلاست ها و ظاهر دوکی شکلی را داشتند، اما دومی دارای اندازه کمی کوچک تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the law-and-order adherent is convinced that a choice to offend is sufficiently unfree, he does not wish to punish to offender.
[ترجمه گوگل]وقتی طرفدار نظم و قانون متقاعد شود که انتخاب برای توهین به اندازه کافی غیرآزاد است، نمی‌خواهد مجرم را مجازات کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که پیرو قانون و پیرو متقاعد شد که یک انتخاب برای توهین به اندازه کافی بد است، او نمی خواهد مجرم را مجازات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The skin can become adherent to the underlying tissues.
[ترجمه گوگل]پوست می تواند به بافت های زیرین بچسبد
[ترجمه ترگمان]پوست می تواند چسبنده به بافت زیرین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافق (اسم)
adherent, sympathizer, disciple

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

پیرو (اسم)
satellite, adherent, follower, disciple, impersonator, cohort, henchman, juniper

هواخواه (اسم)
devotee, adherent, aficionado, disciple, enthusiast

بهم چسبیده (صفت)
concrete, adherent, impacted

تابع (صفت)
subsidiary, ancillary, subordinate, incident, adjective, adherent, dependent, subservient, amenable, passive, tributary, sequacious, sequent, subordinative

تخصصی

[ریاضیات] چسبیده

انگلیسی به انگلیسی

• supporter; follower, devotee
sticking, clinging; modifying a noun (grammar)
an adherent is someone who holds a particular belief or supports a particular person or group.

پیشنهاد کاربران

هواخواه، طرفدار، مُرید
طرفدار، تابع، هوادار، پیرو
عضوِ تیم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adhere
اسم ( noun ) : adherence / adhesion / adherent / adhesive
صفت ( adjective ) : adhesive
قید ( adverb ) : _
noun
[count] :
🔴a person who is loyal to a leader, group, or religion
◀️adherents of Islam/Judaism/Buddhism
one of Freud's adherents [=someone who agrees with Freud's◀️ theories]
: a person who adheres to or supports a system or set of principles
...
[مشاهده متن کامل]

◀️an adherent of free trade
( اسم ) پیرو
مثال :
World religion by number of adherents

هوادار
قطعۀ چسب کاری شده

بپرس