پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)
برنامه ای داشتن برای
برنامه ای داشتن برای . . .
خلاص شدن از، در رفتن از زیر بار انجام کاری ( پیچوندن )
به مشکل برخوردن، چیزی پیش آمدن Something has cropped up at home, i can't see you today, sorry.
1. با همه این تفاسیر، با این وجود ( گفتن چیزی بر خلاف میل یا انتظار خود ) مثلا: I know your problem, i can't help you after all. 2. هر چی باشه، از ح ...
چیزی که مربوط میشه به . . . ، چیزی در موردِ. . .
عجله دارم باید برم
1. محل اقامت نکته ۱: در British : غیر قابل شمارش است مثلا an accommodation غلط است. نکته ۲: در American: همواره جمع به کار می رود. مثلا food and ac ...
یادم میاد . . . اون موقع ها . . .
بی خبر گذاشتن، صدای چیزی را در نیاوردن ( برای شخص خاصی ) Keep it dark یعنی چیزی به کسی نگو، صداشو در نیار
Get a word in یا Get a word in edgeways مجال صحبت پیدا کردن
Tell somebody off ( for something/doing something ) : با عصبانیت با کسی حرف زدن، دعوا کردن کسی به خاطر کارش
یکی به دو کردن، هر چی بگی یه چیزی میگه!
عقلانی صحبت کردن، حرف حساب زدن
از بالا با کسی صحبت کردن ( جوری که طرفو کم اهمیت جلوه بدی )
اتفاقی چیزی گفتن یا کاری کردن که باعث رنجش یا خجل شدن کسی بشه، Put your foot in your mouth هم میگن
روشن کردن مساله ای Get something across to somebody: فهماندن چیزی به کسی
الف:به عنوان اسم: 1. موش بزرگ 2. آدم فروش ب:به عنوان فعل: 1. Rat on somebody: چغلی کسی را کردن, خبرچینی کردن 2. Rat on something: زیر حرف و قول خ ...
به هر چیز حجیم در خانه گفته می شود که منظور راحتی ساکنین استفاده می شود، مثل مبل، میز، تخت، کمد و. . . * furniture یک اسم غیرقابل شمارش است و نمیتوا ...
بازگرداندن پول کسی ( حقیقی یا حقوقی ) که هزینه ای از جانب شما را قبلا متحمل شده است، یا باز پس گرفتن هزینه های خود از کسی ( حقیقی یا حقوقی ) * مثلا ...
تخفیف داده شده، به قول امروزیا " off خورده"
مستقر، در محل
1. فرود آمدن هواپیما یا پرندگان و در کل نشستن بر روی زمین برای چیزی که در هوا در حال حرکت بوده 2. موفق شدن در بدست آوردن شغل یا چیزی که رسیدن بهش سخت ...
1. انجام دادن تکالیف 2. آگاهی لازم پیدا کردن از یک موضوع یا موقعیت برای مواجهه بهتر با آن 3. Do your homework on something کاملا مهیا شدن برای چی ...
خاص بودن ، خود رو از بقیه متمایز کردن
در زمان قدیم برای زن یا خانم جوان به کار برده میشد، مخصوصا آنها که دستیار یا خدمتکار بودند ( مستخدم )
تا اونموقع که. . . توجه: یعنی یه فعلی قبل از این این زمان انجام شده
1. حتی الانش هم ( همین حالا هم. . . ) 2. با وجود اینکه، علارغم اینکه
گیج و متعجب
1. Look up بهتر شدن، پیشرفت محسوس داشتن 2. Look something up جستجو کردن چیزی ( در اینترنت یا کتاب ) 3. Look someone up به کسی سر زدن * اگر up مربوط ...
کفش یا کتونی ساقدار ( مچ رو میپوشونه )
رستوران یا بانک یا هر جایی که اونجا شما بدون پیاده شدن از ماشین میتونید خدمت رسانی بشید
صبر کردن، اما وقتی با حرف اضافه on بیاد به معنای خدمت کردن هستش، Wait on somebody
1. Pass by something/somebody گذشتن ( رد شدن ) از کنار چیزی یا کسی 2. Pass something/somebody by نادیده گرفتن ( شامل نشدن ) چیزی یا کسی *این فعل اصل ...
عصبانیت
بی خبر گذاشتن، کسی رو تو خماری چیزی گذاشتن
خودداری از صحبت در مورده چیزی، چیزی نگفتن Keep quiet about something
خبر از کسی داشتن ( با وسایل ارتباطی )
خوب فکر کردن
معادل فارسی " دو دوتا چهارتا" کردن ، در مورد مساله ای نشستن خوب فکر کردن
در میان گذاشتن موضوعی با کسی، حرف اضافه with نیز بعد از over و قبل از اون شخص میاد: Talk it over with your friend
در میان گذاشتن موضوعی با کسی
ابراز عقیده کردن
از قافله عقب بودن
Rip something off: 1. زدن تو گوش چیزی، کِش رفتن 2. کلمات/اثر شخص دیگه رو به نام خود به زبان اوردن/معرفی کردن
به کارش وارده، خیلی حالیشه ( تو یه مهارت خاص )
نمیشه از الان گفت
1. Across الف: سرتاسر، از یک سو به سوی دیگر We'll have to swim across ب: اونور He's meysam, go across and say hello! 2. Across to/at روبرو و نقطه م ...
فعالیت یا ورزش انرژی بر
1. Gee: یا خدای خودمون 2. Gee up: در هنگام راندن یک چهارپا، مثلا اسب سواری، با صدای بلند گفته میشه و برای وادار کردن حیوان به تندتر رفتن به کار می ره.