puzzled

/ˈpʌz.əld//ˈpʌz.əld/

معنی: خیره

جمله های نمونه

1. i puzzled over her words and tried to understand her meaning
درباره ی حرف های او در اندیشه بودم و می کوشیدم منظور او را درک کنم.

2. she puzzled over the choice of a husband for months
ماه ها درباره ی انتخاب شوهر به تفکر پرداخت.

3. her strange disease puzzled the doctors
بیماری عجیب او دکترها را سردرگم کرد.

4. the neighbors were puzzled by her behaviour
همسایه ها از رفتار او هاج و واج شده بودند.

5. 'Dinner?' Sam asked, looking puzzled.
[ترجمه گوگل]'شام؟' سام با تعجب پرسید
[ترجمه ترگمان]شام؟ سام که گیج شده بود پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The complexity of the road map puzzled me.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی نقشه راه من را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی نقشه راه مرا گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For many years, experts in occupational health have puzzled over symptoms reported by office workers, including headache, nausea and fatigue.
[ترجمه گوگل]برای سال‌ها، متخصصان بهداشت حرفه‌ای در مورد علائم گزارش شده توسط کارکنان اداری، از جمله سردرد، حالت تهوع و خستگی متحیر بودند
[ترجمه ترگمان]سال ها است که متخصصان سلامت شغلی از علائم گزارش شده توسط کارکنان اداره، از جمله سردرد، حالت تهوع و خستگی گیج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everyone was a bit puzzled by her sudden departure.
[ترجمه گوگل]همه از رفتن ناگهانی او کمی متحیر بودند
[ترجمه ترگمان]ناگهان همه از حرکت ناگهانی او گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They puzzled over the question for quite a while.
[ترجمه گوگل]آنها مدتی در مورد این سوال متحیر بودند
[ترجمه ترگمان]مدتی بود که از این سوال گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The persistence of a cough in his daughter puzzled him.
[ترجمه گوگل]تداوم سرفه در دخترش او را متحیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]سماجت یک سرفه در دخترش او را گیج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Harry was puzzled that Nicholas didn't seem to recognize him.
[ترجمه گوگل]هری متحیر بود که نیکلاس او را نمی شناخت
[ترجمه ترگمان]هری گیج شده بود که به نظر نمی رسید که نیکلای او را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We finally puzzled out how to open the box.
[ترجمه گوگل]در نهایت به این فکر کردیم که چگونه جعبه را باز کنیم
[ترجمه ترگمان]بالاخره فهمیدیم چطوری جعبه رو باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The student was puzzled about what to do next.
[ترجمه گوگل]دانش آموز متحیر بود که بعداً چه کاری انجام دهد
[ترجمه ترگمان]دانش آموز در مورد کاری که بعد از آن باید انجام دهد گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am puzzled by his failure to reply/that he hasn't replied to my letter.
[ترجمه گوگل]من از پاسخ ندادن او / اینکه او به نامه من پاسخ نداده است متحیر هستم
[ترجمه ترگمان]من از این که او در جواب نامه من جواب نداده است گیج شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm a bit puzzled that I haven't heard from Liz for so long.
[ترجمه گوگل]من کمی متحیر هستم که مدت زیادی است از لیز خبری ندارم
[ترجمه ترگمان]کمی گیج شده ام که مدت زیادی از لیز نشنیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He looked at her with a puzzled frown.
[ترجمه گوگل]با اخم متحیرانه ای به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با اخمی حاکی از حیرت به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He wore a puzzled look on his face.
[ترجمه گوگل]قیافه ای متحیر به چهره داشت
[ترجمه ترگمان]با حیرت به صورتش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیره (صفت)
brave, bold, amazed, stubborn, dazed, insolent, impudent, disobedient, self-willed, puzzled

انگلیسی به انگلیسی

• perplexed, baffled; confused, confounded
if you are puzzled, you are confused because you do not understand something.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : puzzle
✅️ اسم ( noun ) : puzzle / puzzlement
✅️ صفت ( adjective ) : puzzled / puzzling
✅️ قید ( adverb ) : _
نامفهوم
unable to understand; perplexed
گمراه

Puzzled=confused
Adjective :
گیج شده
سردرگم
متحیر
هاج و واج شده
صفته به معنای هاج و واج ، متحیر :
He looked puzzled so I repeated the question
گیج و متعجب
گیج شدن

بپرس