besiege

/bəˈsiːdʒ//bɪˈsiːdʒ/

معنی: محاصره کردن
معانی دیگر: تحت محاصره درآوردن، احاطه کردن، از هر سو تحت فشار قرار دادن، اذیت و آزار کردن، به ستوه آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: besieges, besieging, besieged
مشتقات: besiegingly (adv.), besiegement (n.), besieger (n.)
(1) تعریف: to surround with enemy forces; lay siege to.
مترادف: beleaguer, siege
مشابه: assail, attack, blockade, circle, encircle, encompass, environ, hem, lay siege to, ring, surround

- The army besieged the city.
[ترجمه گوگل] ارتش شهر را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to flood or harass with questions, doubts, pleas, or the like; beset.
مترادف: beset
مشابه: assail, attack, beleaguer, buttonhole, circle, encircle, encompass, environ, harass, harry, hound, importune, plague, ring, surround

- Fears besieged him when he stood up to give his speech.
[ترجمه گوگل] وقتی برای ایراد سخنرانی برخاست، ترس او را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی بلند شد تا سخنرانی کند وحشت او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The actress was besieged by reporters and fans.
[ترجمه گوگل] این بازیگر مورد محاصره خبرنگاران و هواداران قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] این بازیگر توسط خبرنگاران و طرفدارانش محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our office has been besieged with phone calls.
[ترجمه گوگل] دفتر ما با تماس های تلفنی محاصره شده است
[ترجمه ترگمان] دفتر ما با تماس های تلفنی محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The besieged town hasn't enough food to see the month out.
[ترجمه گوگل]شهر محاصره شده غذای کافی برای دیدن این ماه ندارد
[ترجمه ترگمان]شهر محاصره شده غذای کافی برای دیدن این ماه کافی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The town had been besieged for two months but still resisted the aggressors.
[ترجمه گوگل]این شهر به مدت دو ماه در محاصره بود اما همچنان در برابر متجاوزان مقاومت می کرد
[ترجمه ترگمان]شهر به مدت دو ماه محاصره شده بود، ولی هنوز در برابر متجاوزین مقاومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The superstar was besieged by reporters.
[ترجمه گوگل]این فوق ستاره توسط خبرنگاران محاصره شد
[ترجمه ترگمان]این ستاره در محاصره خبرنگاران قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was besieged by the press and the public.
[ترجمه گوگل]او توسط مطبوعات و مردم محاصره شد
[ترجمه ترگمان]مطبوعات و عموم مردم را محاصره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reporters besieged me with questions about the plane crash.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران با سؤالاتی درباره سقوط هواپیما مرا محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران من را در حالی که سوالات مربوط به سقوط هواپیما را مورد سوال قرار دادند، محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Troy was besieged by the Greeks for ten years.
[ترجمه گوگل]تروا ده سال در محاصره یونانیان بود
[ترجمه ترگمان](تروا)ده سال توسط یونانیان در محاصره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In April 65 Osman's palace was besieged by rebels.
[ترجمه گوگل]در آوریل 65 کاخ عثمان توسط شورشیان محاصره شد
[ترجمه ترگمان]در آوریل سال ۶۵، کاخ عثمان توسط شورشیان محاصره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Troy was besieged by the Greeks.
[ترجمه گوگل]تروا توسط یونانیان محاصره شد
[ترجمه ترگمان](تروا)توسط یونانی ها محاصره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The enemy besieged in a few strongholds capitulated on the condition that they would be granted to return home voluntarily.
[ترجمه گوگل]دشمن که در چند سنگر محاصره شده بود، به شرطی تسلیم شد که به آنها اجازه داده شود داوطلبانه به خانه بازگردند
[ترجمه ترگمان]دشمنی که در چند پایگاه مستقر شده بود تسلیم این شرط شد که به آن ها اجازه داده شود تا داوطلبانه به خانه باز گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bombs rained down on the besieged city.
[ترجمه گوگل]بمب بر شهر محاصره شده بارید
[ترجمه ترگمان]بمب ها در شهر محاصره شده فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rebels besieged the heavily-fortified executive mansion.
[ترجمه گوگل]شورشیان عمارت اجرایی بسیار مستحکم را محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]شورشیان کاخ اجرایی مستحکم را محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Radio talk shows have been besieged with callers expressing outrage on the subject.
[ترجمه گوگل]برنامه های گفتگوی رادیویی با تماس گیرندگانی که در مورد این موضوع ابراز خشم می کردند محاصره شده است
[ترجمه ترگمان]نمایش های رادیویی با ابراز خشم در مورد این موضوع محاصره شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Paris was besieged for four months and forced to surrender.
[ترجمه گوگل]پاریس به مدت چهار ماه محاصره شد و مجبور به تسلیم شد
[ترجمه ترگمان]پاریس چهار ماه در محاصره بود و ناگزیر تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The troops besieged the fort.
[ترجمه گوگل]نیروها قلعه را محاصره کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان دژ را محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

انگلیسی به انگلیسی

• surround, encompass, lay siege to, beleaguer
if you are besieged by people, many people want something from you and continually bother you.
if soldiers besiege a place, they surround it and wait for the people in it to surrender.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : besiege
✅️ اسم ( noun ) : siege
✅️ صفت ( adjective ) : besieged
✅️ قید ( adverb ) : _
تحت محاصره دراوردن

بپرس