پیشنهاد‌های عدالت مجاوری (٨١)

بازدید
٢٣٤
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - تقویت : The consolidation of the company helped it grow 2 - ادغام ( ادغام بیزنس ها ) : Many employees have been impacted by mergers and consolida ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

معانی درست و بسیار کاربردی Resolution 1 - وضوح تصویر / رزولوشن تصویر 2 - قطعنامه / مصوبه Iran - Iraq 598 resolution 3 - تصمیم قاطع / عزم راسخ I m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه یا جماعت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

leap پریدن - Jump on/over/up/out He leaped out of his car and ran towards the house I leaped up to answer the phone The dog leaped over the gate ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشت زدن مکرر = punch repeatedly He was pummelled in the second round

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروشنده ابزار فلزی این ابزار شامل قفل ها، پیچ و مهره ها، وسایل ساختمانی و سایر اجناس فلزی میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرفدار رژیم غذایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روش های بهبود سلامتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ظریف و کوچولو و زیبا ( آدم، اعضای بدن، شی، عمل مثل قدم ) Dainty child/hands dainty steps dainty flower/shoes

پیشنهاد
٠

In their arbitrary fashion in their arbitrary way به شیوه/روش دلخواه خود He decided in his arbitrary fashion به شیوه دلخواه خودش تصمیم گرفت موفق با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قانون گذاشتن، قانون وضع کردن مثل پدر و مادر، مدیر یک اداره، طراحان مد و . . . موفق باشید : )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با عجله و به سرعت انجام دادن - rush to do sth - rush to buy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دلخواه و خودسرانه ( بدون منطق و صرفا بر اساس تمایل و انتخاب شخصی ) - arbitrary decision - The manager made an arbitrary decision to close the off ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

rather than = instead of = in place of = بجای He played football rather than doing his homework

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

ترجیح دادن =would rather = prefer I would rather go swimming

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

1 - move/dance with grace با ظرافت ( نرم و جذاب ) 2 - behave with grace متانت و ادب = dignity 3 - God's grace = state of grace رحمت خداوند 4 - Sa ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

piercing sound = صدای بلند و گوشخراش piercing eyes = چشمان نافذ piercing wind = باد سوزدار piercing sadness = غم سوزناک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . . . ) She made a 100$ contribution/donation to the charity 2 - تلاش ها و کارها She was honored for her contribu ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

in terms of sth = in sth terms از نظرِ - از لحاظِ مثال: in terms of financial = in financial terms از لحاظ مالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا درگیر بودن با چیزی مثال: She is in on my secret. او از راز من مطلع است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا درگیر بودن با چیزی مثال: She is in on my secret. او از راز من مطلع است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

circumspect = cautious = محتاط ( ( محتاط به این معنی که قبل از انجام کار ی فکر میکنه به ریسکای احتمالی ) ) discreet =محتاط ( ( محتاط در جلب توجه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

discreet =محتاط توجه داشته باشین که ( ( محتاط در جلب توجه ) ) میشه circumspect = cautious = محتاط ( ( محتاط به این معنی که قبل از انجام کاری فکر می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تدبیری اتخاذ کردن، اقدامی را انجام دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

you are in good company= you have plenty of company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی هم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

you have plenty of company= you are in good company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - با چشمان از حدقه بیرون زده و متعجب به کسی/چیزی نگاه کردن = goggle at sb/sth 2 - از حدقه بیرون زدن 3 - عینک های بیرون زده مثل عینک خلبانی، عینک ای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1 - دورنما، چشم انداز، وضعیت در آینده prospect 2 - منظره scenery=spectacle=perspective=landscape

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1 - سرد = cold it is a bleak day 2 - نا امیدکننده = without hope future looks bleak

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار = under coercion

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اذیت کردن کسی ( بیشتر بخاطر نژاد، مذهب و عقاید خاص مثلا سیاسی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سردمداران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

to despise sb/sth نفرت داشتن از کسی/چیزی to hate = to dislike

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

tedious = boring

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

از روی ناامیدی و ناراحتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اشاره به یک قاضی یا یک نجیب زاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

- همزیستی مثال: peaceful co - existance = همزیستی مسالمت آمیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - برادری 2 - گروه legal fraternity = گروه وکلا criminal fraternity = گروه تبهکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خونریزی ( کشتن و خشونت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

- شرایط سخت ( شرایطی که مجبورمون میکنه در موردش تصمیم بگیریم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

I reckon that من اینطور فکر میکنم که من بر این عقیده ام که think = believe

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کنار آمدن با . . . I can't reckon with = I can't deal with = I can't cope with

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

به نفعِ . . . به طرفداری از . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به نفعِ . . . به طرفداری از . . . in favor/favour of

پیشنهاد
٢

باد غرور کسی رو خارج کردن = deflate

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

1 - to plague sb اذیت کردن کسی ( معمولا در طول یک مدت ) 2 - to plague sth مشکل ایجاد کردن در چیزی/روال انجام کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهتره با یک مثال معنی دقیقشو بگم I am still none the wiser من هنوز مطلبو نگرفتم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

law enforcement = اعمال قانون law enforcement officer = مامور/افسر اعمال قانون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیزار بودن از انجام . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

- نقد آمیخته با طنز ( بیشتر در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ) مثل طنزهای مهران مدیری کسی که اینگونه نقد میکنه = satirist

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

در آستانه . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

طرفدار متعصب ( مواردی مثل فوتبال، فیلم، گروه خاص، برند خاص، مسائل سیاسی، مسائل مذهبی، عقیده خاص و . . . ) a football fanatic

پیشنهاد
٦

در تضاد با کسی بودن = be disagreement with sb

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در تضاد با کسی/چیزی بودن = be disagreement with

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در تضاد با چیزی/کسی = in disagreement with

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کار خطیر = important task

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

1 - بدون شک= without doubt Simply no one can do it 2 - واقعا = really She looks simply beautiful 3 - راحت و ساده = easy He did as simply as he coul ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

1 - ابتکار عمل را در دست گرفتن، فرصت را غنیمت شمردن take/seize the initiative 2 - میل، ذوق = desire he has ability but lacks initiative 3 - طرح و ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بادوام، ادامه دار، ماندگار lasting= long - lasting مثل صلح ماندگار، ماده با دوام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

1 - زاغه نشین = محله فقیر نشین و کثیف 2 - مکان نامرتب و کثیف ( مثل خونه ) His house is a slum

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - تحقق ( مثل تحقق رویاها ) the realization of dreams 2 - نقدسازی ( مثل دارایی ها ) the realization of assets 3 - درک و فهم = understanding I ca ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرایط کنونی = the present situation

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت کنترل درآوردن ( مثل ترس، نیروهای شورشی، آدم مست و . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی یا چیزی تحت کنترل قرار گرفتن ( مثل کشور یا احساسات )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

repress : سرکوب کردن ( معمولا احساسات ) در مقابل suppress : سرکوب کردن معمولا انسان ها ( مثل معترضین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

1 - at the expense of sth : به قیمت نابودی چیزی ( اموال، زندگی کسی، کشور و . . . ) 2 - at the expense of sb = at sb's expense : به قیمت ناراحت کردن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

1 - نوشتن و پرکردن make out a form/prescription/check/list 2 - دیدن make out a ship approaching 3 - فهمیدن و درک کردن I can't make out what do you ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

در جایگاه اسم 1 - my main objective : هدف/goal در جایگاه صفت 2 - objective reports : واقعی/عینی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

در جایگاه فعل 1 - Pledge to do : قول انجام کاری را دادن 2 - Pledge $ to : قول پرداخت پول به کسی یا جایی را دادن مثل خیریه 3 - Pledge his loyalty/alle ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

1 - شیره درخت یا گیاه 2 - شیره درخت یا گیاه را کشیدن 3 - شیره کسی را کشیدن، از رمق انداختن، تضعیف کردن to sap his energy = to sap him of his energy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

1 - appreciate sb : قدر کسی رو دونستن 2 - appreciate sth : درک کردن ارزش یا اهمیت چیزی. مثل اهمیت درک تفاوت بین آدم ها - مثل ارزش سلامتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در نتیجه، بعد از = as a result of, after

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

محله اقلیت های مذهبی یا نژادی ( معمولا فقیرنشین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ظاهرا = seemingly

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - انسان بی رحم 2 - I saw a wild "brute" in the forest : حیوان ( بویژه بزرگ ) 3 - He used "brute force" to lift the heavy stone : قدرت فیزیکی زیاد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

to hold a hearing : برگزار کردن جلسه رسیدگی ( جمع آوری fact ها در مورد یک موضوع یا یک مساله )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

to hold a hearingt : برگزار کردن جلسه رسیدگی ( جمع آوری fact ها در مورد یک موضوع یا یک مساله )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

1 - . . . Take it for granted that : فرضو بر این میگیریم که . . . 2 - Take "sb/sth" for granted : قدر کسی/چیزی را ندانستن. مثل پدر و مادر ، سلامتی ، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

درک - تحقق - نقدسازی