پیشنهادهای عدالت مجاوری (٦٨)
1 - بدون شک= without doubt Simply no one can do it 2 - واقعا = really She looks simply beautiful 3 - راحت و ساده = easy He did as simply as he coul ...
در جایگاه فعل 1 - Pledge to do : قول انجام کاری را دادن 2 - Pledge $ to : قول پرداخت پول به کسی یا جایی را دادن مثل خیریه 3 - Pledge his loyalty/alle ...
I reckon that من اینطور فکر میکنم که من بر این عقیده ام که think = believe
1 - ابتکار عمل را در دست گرفتن، فرصت را غنیمت شمردن take/seize the initiative 2 - میل، ذوق = desire he has ability but lacks initiative 3 - طرح و ب ...
1 - appreciate sb : قدر کسی رو دونستن 2 - appreciate sth : درک کردن ارزش یا اهمیت چیزی. مثل اهمیت درک تفاوت بین آدم ها - مثل ارزش سلامتی
1 - move/dance with grace با ظرافت ( نرم و جذاب ) 2 - behave with grace متانت و ادب = dignity 3 - God's grace = state of grace رحمت خداوند 4 - Sa ...
discreet =محتاط توجه داشته باشین که ( ( محتاط در جلب توجه ) ) میشه circumspect = cautious = محتاط ( ( محتاط به این معنی که قبل از انجام کاری فکر می ...
1 - . . . Take it for granted that : فرضو بر این میگیریم که . . . 2 - Take "sb/sth" for granted : قدر کسی/چیزی را ندانستن. مثل پدر و مادر ، سلامتی ، ...
1 - to plague sb اذیت کردن کسی ( معمولا در طول یک مدت ) 2 - to plague sth مشکل ایجاد کردن در چیزی/روال انجام کاری
در جایگاه اسم 1 - my main objective : هدف/goal در جایگاه صفت 2 - objective reports : واقعی/عینی
ترجیح دادن =would rather = prefer I would rather go swimming
1 - at the expense of sth : به قیمت نابودی چیزی ( اموال، زندگی کسی، کشور و . . . ) 2 - at the expense of sb = at sb's expense : به قیمت ناراحت کردن ...
1 - سرد = cold it is a bleak day 2 - نا امیدکننده = without hope future looks bleak
piercing sound = صدای بلند و گوشخراش piercing eyes = چشمان نافذ piercing wind = باد سوزدار piercing sadness = غم سوزناک
طرفدار متعصب ( مواردی مثل فوتبال، فیلم، گروه خاص، برند خاص، مسائل سیاسی، مسائل مذهبی، عقیده خاص و . . . ) a football fanatic
1 - نوشتن و پرکردن make out a form/prescription/check/list 2 - دیدن make out a ship approaching 3 - فهمیدن و درک کردن I can't make out what do you ...
repress : سرکوب کردن ( معمولا احساسات ) در مقابل suppress : سرکوب کردن معمولا انسان ها ( مثل معترضین )
- نقد آمیخته با طنز ( بیشتر در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ) مثل طنزهای مهران مدیری کسی که اینگونه نقد میکنه = satirist
1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . . . ) She made a 100$ contribution/donation to the charity 2 - تلاش ها و کارها She was honored for her contribu ...
law enforcement = اعمال قانون law enforcement officer = مامور/افسر اعمال قانون
به نفعِ . . . به طرفداری از . . .
1 - شیره درخت یا گیاه 2 - شیره درخت یا گیاه را کشیدن 3 - شیره کسی را کشیدن، از رمق انداختن، تضعیف کردن to sap his energy = to sap him of his energy
در آستانه . . .
1 - تحقق ( مثل تحقق رویاها ) the realization of dreams 2 - نقدسازی ( مثل دارایی ها ) the realization of assets 3 - درک و فهم = understanding I ca ...
به نفعِ . . . به طرفداری از . . . in favor/favour of
1 - زاغه نشین = محله فقیر نشین و کثیف 2 - مکان نامرتب و کثیف ( مثل خونه ) His house is a slum
اذیت کردن کسی ( بیشتر بخاطر نژاد، مذهب و عقاید خاص مثلا سیاسی )
in terms of sth = in sth terms از نظرِ - از لحاظِ مثال: in terms of financial = in financial terms از لحاظ مالی
1 - دورنما، چشم انداز، وضعیت در آینده prospect 2 - منظره scenery=spectacle=perspective=landscape
ظاهرا = seemingly
be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...
tedious = boring
در تضاد با چیزی/کسی = in disagreement with
to despise sb/sth نفرت داشتن از کسی/چیزی to hate = to dislike
محله اقلیت های مذهبی یا نژادی ( معمولا فقیرنشین )
circumspect = cautious = محتاط ( ( محتاط به این معنی که قبل از انجام کار ی فکر میکنه به ریسکای احتمالی ) ) discreet =محتاط ( ( محتاط در جلب توجه ...
کار خطیر = important task
to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت کنترل درآوردن ( مثل ترس، نیروهای شورشی، آدم مست و . . . )
اشاره به یک قاضی یا یک نجیب زاده
rather than = instead of = in place of = بجای He played football rather than doing his homework
کنار آمدن با . . . I can't reckon with = I can't deal with = I can't cope with
you have plenty of company= you are in good company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی ه ...
بادوام، ادامه دار، ماندگار lasting= long - lasting مثل صلح ماندگار، ماده با دوام
در تضاد با کسی/چیزی بودن = be disagreement with
be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...
1 - برادری 2 - گروه legal fraternity = گروه وکلا criminal fraternity = گروه تبهکار
1 - با چشمان از حدقه بیرون زده و متعجب به کسی/چیزی نگاه کردن = goggle at sb/sth 2 - از حدقه بیرون زدن 3 - عینک های بیرون زده مثل عینک خلبانی، عینک ای ...
خونریزی ( کشتن و خشونت )
درک - تحقق - نقدسازی
بهتره با یک مثال معنی دقیقشو بگم I am still none the wiser من هنوز مطلبو نگرفتم