piercing

/ˈpɪrsɪŋ//ˈpɪəsɪŋ/

معنی: پر سر و صدا
معانی دیگر: 1- خلنده، آژنده، سوراخ کننده 2- نافذ، هناینده، تیز، بلند، کرکننده، تیزبین، مافذ، سورا کننده

جمله های نمونه

1. piercing
1- خلنده،آژنده،سوراخ کننده 2- نافذ،هناینده

2. piercing cold
سرمای سوزدار،سرمای نافذ

3. piercing sound (or voice)
صدای گوش خراش

4. piercing words
حرف های موثر،کلمات دل نشین

5. armor piercing
زره کاو،ضد زره،پاد زره،ثاقب

6. the hungry child was looking at me with piercing eyes
طفل گرسنه با چشمان نافذ به من نگاه می کرد.

7. A piercing scream split the air.
[ترجمه گوگل]یک فریاد کوبنده هوا را شکافت
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش هوا را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was mockery now in those piercing blue eyes.
[ترجمه گوگل]اکنون در آن چشمان آبی نافذ، تمسخر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اکنون در آن چشمان آبی نافذ، تمسخر دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He suddenly let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All of a sudden he let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gun fires a shell capable of piercing the armour of an enemy tank.
[ترجمه گوگل]اسلحه یک گلوله شلیک می کند که می تواند زره تانک دشمن را سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]تفنگ یک گلوله آتشین که می تواند زره یک تانک دشمن را سوراخ کند شلیک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He felt uneasy at acute piercing sound.
[ترجمه گوگل]او از صدای نافذ حاد احساس ناراحتی کرد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن صدای تیز و تیز او ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has such a piercing voice.
[ترجمه گوگل]او چنین صدای نافذی دارد
[ترجمه ترگمان] اون صدای نافذ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A piercing shriek cut through the silence.
[ترجمه Bunny] فریادی گوش خراش سکوت رادرهم شکست
|
[ترجمه گوگل]فریاد نافذی سکوت را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش از میان سکوت گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He grinned and let out a piercing whistle.
[ترجمه گوگل]پوزخندی زد و سوتی کوبنده زد
[ترجمه ترگمان]او خندید و سوت گوش خراشی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She hadn't really meant to lie, but their piercing questions had forced her to.
[ترجمه گوگل]او واقعاً قصد دروغ گفتن نداشت، اما سؤالات نافذ آنها او را مجبور کرده بود
[ترجمه ترگمان]او واقعا قصد دروغ گفتن نداشت، اما پرسش های piercing او را مجبور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She felt foolish and unsure under his piercing gaze .
[ترجمه گوگل]زیر نگاه نافذ او احساس حماقت و عدم اطمینان می کرد
[ترجمه ترگمان]او احساس حماقت می کرد و زیر نگاه نافذ او مطمئن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر سر و صدا (صفت)
loud, tumultuous, blatant, obstreperous, noisy, piercing, deafening, unquiet, clamorous, vociferous, earsplitting, uproarious

انگلیسی به انگلیسی

• penetrating; sharp, pointed
a piercing sound is high-pitched and sharp in an unpleasant way.
someone with piercing eyes has bright eyes which seem to look at you very intensely.
a piercing wind is very cold.
see also pierce.

پیشنهاد کاربران

پیرسینگ همون سوراخ کردن مقدار مناسب در بافت هر نقطه از بدن متناسب با زیور و توجه بسیار دقیق پایه زیور و تشخیص گیج مناسب پایه ورودی رد کردن و زیبایی خلق کردن
تخصص میخواد، در کشور من دکترها با دستگاه گان یا تفنگی فاجعه ساز میشن ، اما مجاز هستند
...
[مشاهده متن کامل]

اما یک نفر دوره بین المللی رو دیده و طی سالیان کار کرده یک شکایت حتی نارضایتی ندارد، مجرم هست و در زیر زمین با اضطراب کار درست رو انجام میده

گزنده
a hole made through part of your body so that you can put jewellery there
سوراخی ست که توی بخشی از بدن ایجاد می شه تا بشه توش زیورالات قرار داد
واژه پیشنهادی: روزَن
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/piercing
piercing ( عمومی )
واژه مصوب: آژین کاری
تعریف: سوراخ کردن بخش یا بخش هایی از بدن برای وصل کردن جواهرات اشیای زینتی به آنها
در یک معنی - خالکوبی
پر سرو صدا _ کرکننده _ سوراخکاری بدن ( آژین کاری )
شدید
نام قطعه فلزیست که به گوش لب لپ ناف و سایر قسمتهای بدن جهت زیبایی وصل میکنند
piercing sound = صدای بلند و گوشخراش
piercing eyes = چشمان نافذ
piercing wind = باد سوزدار
piercing sadness = غم سوزناک
- دلخراش، جانگداز،
- دردناک، سوزناک
The piercing sound of ney
صدای سوزناک نِی

میخ کوبی ، سوراخ کردن پوست قسمتهای مختلف پوست یا اندام به منظور زیبایی

حلقه هایی که به گوش، ابرو، بینی، لب می بندند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس