پیشنهادهای عدالت مجاوری (٦٨)
کسی یا چیزی تحت کنترل قرار گرفتن ( مثل کشور یا احساسات )
you are in good company= you have plenty of company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی هم ...
be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا درگیر بودن با چیزی مثال: She is in on my secret. او از راز من مطلع است.
to hold a hearingt : برگزار کردن جلسه رسیدگی ( جمع آوری fact ها در مورد یک موضوع یا یک مساله )
تحت فشار = under coercion
- شرایط سخت ( شرایطی که مجبورمون میکنه در موردش تصمیم بگیریم )
to hold a hearing : برگزار کردن جلسه رسیدگی ( جمع آوری fact ها در مورد یک موضوع یا یک مساله )
بیزار بودن از انجام . . .
باد غرور کسی رو خارج کردن = deflate
- همزیستی مثال: peaceful co - existance = همزیستی مسالمت آمیز
از روی ناامیدی و ناراحتی
1 - انسان بی رحم 2 - I saw a wild "brute" in the forest : حیوان ( بویژه بزرگ ) 3 - He used "brute force" to lift the heavy stone : قدرت فیزیکی زیاد
تدبیری اتخاذ کردن، اقدامی را انجام دادن
be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا درگیر بودن با چیزی مثال: She is in on my secret. او از راز من مطلع است.
سردمداران
شرایط کنونی = the present situation
در نتیجه، بعد از = as a result of, after
بهتره با یک مثال معنی دقیقشو بگم I am still none the wiser من هنوز مطلبو نگرفتم
در تضاد با کسی بودن = be disagreement with sb
درک - تحقق - نقدسازی
1 - با چشمان از حدقه بیرون زده و متعجب به کسی/چیزی نگاه کردن = goggle at sb/sth 2 - از حدقه بیرون زدن 3 - عینک های بیرون زده مثل عینک خلبانی، عینک ای ...
خونریزی ( کشتن و خشونت )
1 - برادری 2 - گروه legal fraternity = گروه وکلا criminal fraternity = گروه تبهکار
be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...
در تضاد با کسی/چیزی بودن = be disagreement with
بادوام، ادامه دار، ماندگار lasting= long - lasting مثل صلح ماندگار، ماده با دوام
you have plenty of company= you are in good company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی ه ...
کنار آمدن با . . . I can't reckon with = I can't deal with = I can't cope with
rather than = instead of = in place of = بجای He played football rather than doing his homework
اشاره به یک قاضی یا یک نجیب زاده
to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت کنترل درآوردن ( مثل ترس، نیروهای شورشی، آدم مست و . . . )
کار خطیر = important task
محله اقلیت های مذهبی یا نژادی ( معمولا فقیرنشین )
circumspect = cautious = محتاط ( ( محتاط به این معنی که قبل از انجام کار ی فکر میکنه به ریسکای احتمالی ) ) discreet =محتاط ( ( محتاط در جلب توجه ...
to despise sb/sth نفرت داشتن از کسی/چیزی to hate = to dislike
tedious = boring
در تضاد با چیزی/کسی = in disagreement with
be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...
ظاهرا = seemingly
1 - دورنما، چشم انداز، وضعیت در آینده prospect 2 - منظره scenery=spectacle=perspective=landscape
in terms of sth = in sth terms از نظرِ - از لحاظِ مثال: in terms of financial = in financial terms از لحاظ مالی
1 - زاغه نشین = محله فقیر نشین و کثیف 2 - مکان نامرتب و کثیف ( مثل خونه ) His house is a slum
اذیت کردن کسی ( بیشتر بخاطر نژاد، مذهب و عقاید خاص مثلا سیاسی )
به نفعِ . . . به طرفداری از . . . in favor/favour of
1 - تحقق ( مثل تحقق رویاها ) the realization of dreams 2 - نقدسازی ( مثل دارایی ها ) the realization of assets 3 - درک و فهم = understanding I ca ...
1 - شیره درخت یا گیاه 2 - شیره درخت یا گیاه را کشیدن 3 - شیره کسی را کشیدن، از رمق انداختن، تضعیف کردن to sap his energy = to sap him of his energy
در آستانه . . .
به نفعِ . . . به طرفداری از . . .
1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . . . ) She made a 100$ contribution/donation to the charity 2 - تلاش ها و کارها She was honored for her contribu ...
law enforcement = اعمال قانون law enforcement officer = مامور/افسر اعمال قانون