تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی یا چیزی تحت کنترل قرار گرفتن ( مثل کشور یا احساسات )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

you are in good company= you have plenty of company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی هم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا درگیر بودن با چیزی مثال: She is in on my secret. او از راز من مطلع است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to hold a hearingt : برگزار کردن جلسه رسیدگی ( جمع آوری fact ها در مورد یک موضوع یا یک مساله )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت فشار = under coercion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

- شرایط سخت ( شرایطی که مجبورمون میکنه در موردش تصمیم بگیریم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

to hold a hearing : برگزار کردن جلسه رسیدگی ( جمع آوری fact ها در مورد یک موضوع یا یک مساله )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیزار بودن از انجام . . .

پیشنهاد
٢

باد غرور کسی رو خارج کردن = deflate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

- همزیستی مثال: peaceful co - existance = همزیستی مسالمت آمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی ناامیدی و ناراحتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - انسان بی رحم 2 - I saw a wild "brute" in the forest : حیوان ( بویژه بزرگ ) 3 - He used "brute force" to lift the heavy stone : قدرت فیزیکی زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تدبیری اتخاذ کردن، اقدامی را انجام دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا درگیر بودن با چیزی مثال: She is in on my secret. او از راز من مطلع است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

سردمداران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شرایط کنونی = the present situation

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نتیجه، بعد از = as a result of, after

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهتره با یک مثال معنی دقیقشو بگم I am still none the wiser من هنوز مطلبو نگرفتم

پیشنهاد
٦

در تضاد با کسی بودن = be disagreement with sb

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

درک - تحقق - نقدسازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - با چشمان از حدقه بیرون زده و متعجب به کسی/چیزی نگاه کردن = goggle at sb/sth 2 - از حدقه بیرون زدن 3 - عینک های بیرون زده مثل عینک خلبانی، عینک ای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خونریزی ( کشتن و خشونت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - برادری 2 - گروه legal fraternity = گروه وکلا criminal fraternity = گروه تبهکار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در تضاد با کسی/چیزی بودن = be disagreement with

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بادوام، ادامه دار، ماندگار lasting= long - lasting مثل صلح ماندگار، ماده با دوام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

you have plenty of company= you are in good company ( ( بدون که همه عین خودتن ) ) به عبارتی : تو توی همون وضعیتی هستی که خیلیای دیگه هستن تو توی ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کنار آمدن با . . . I can't reckon with = I can't deal with = I can't cope with

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

rather than = instead of = in place of = بجای He played football rather than doing his homework

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اشاره به یک قاضی یا یک نجیب زاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت کنترل درآوردن ( مثل ترس، نیروهای شورشی، آدم مست و . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کار خطیر = important task

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

محله اقلیت های مذهبی یا نژادی ( معمولا فقیرنشین )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

circumspect = cautious = محتاط ( ( محتاط به این معنی که قبل از انجام کار ی فکر میکنه به ریسکای احتمالی ) ) discreet =محتاط ( ( محتاط در جلب توجه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

to despise sb/sth نفرت داشتن از کسی/چیزی to hate = to dislike

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

tedious = boring

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در تضاد با چیزی/کسی = in disagreement with

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

be in for sth مطمئنا تجربه میکنه اونو ( معمولا یک مورد منفی ) مثال: he is in for a shock مطمئنا شوکه خواهد شد it looks like we're in for rain بنظر م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ظاهرا = seemingly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

1 - دورنما، چشم انداز، وضعیت در آینده prospect 2 - منظره scenery=spectacle=perspective=landscape

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

in terms of sth = in sth terms از نظرِ - از لحاظِ مثال: in terms of financial = in financial terms از لحاظ مالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1 - زاغه نشین = محله فقیر نشین و کثیف 2 - مکان نامرتب و کثیف ( مثل خونه ) His house is a slum

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اذیت کردن کسی ( بیشتر بخاطر نژاد، مذهب و عقاید خاص مثلا سیاسی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به نفعِ . . . به طرفداری از . . . in favor/favour of

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

1 - تحقق ( مثل تحقق رویاها ) the realization of dreams 2 - نقدسازی ( مثل دارایی ها ) the realization of assets 3 - درک و فهم = understanding I ca ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

1 - شیره درخت یا گیاه 2 - شیره درخت یا گیاه را کشیدن 3 - شیره کسی را کشیدن، از رمق انداختن، تضعیف کردن to sap his energy = to sap him of his energy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در آستانه . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به نفعِ . . . به طرفداری از . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . . . ) She made a 100$ contribution/donation to the charity 2 - تلاش ها و کارها She was honored for her contribu ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

law enforcement = اعمال قانون law enforcement officer = مامور/افسر اعمال قانون

١