معنای ( هلع ) چیزی را داغ نوشیدن، سرعت بدون دقت، کاری را بدون اندیشه انجام دادن، قورت دادن بدون جویدن، فکر سرسام آور، پریشانی بدون عملکرد، طماع وحریص، بی ظرفیت بودن. . . ناسپاس... قرآن انسان رو هلوع خطاب کرده. آیا کسی معنی کاملتر و جامع تر برای این کلمه میشناسه؟
Make good use of me
سلام لطفا چند تا واژه یا ترکیبی که توش زی از مصدر زیستن داشته باشه بهم بگید 🙏❤
با حروف اه ع ذ خ ت ر ی م و کلمه بدون تکرار حروف بسازید باتشکر
Afterglow توی آهنگ جونگ کوک
فرق حال کامل و گذشته کامل در چیه و چه موقع هایی از هرکدام استفاده میشه؟ و آیا توی یه جمله میشه از هردو استفاده کرد؟ ممنون میشم جواب بدید.
در بیان معانی اصطلاحات کمک کنید
می سرخ از بساط سبزه میخورد چنین تا پشت بنمود این گل زرد چو خورشید از حصار لاجوردی علم زد بر سر دیوار زردی چو سلطان در هزیمت عود میسوخت علم را میدرید و چتر میدوخت عنان یک رکابی زیر میزد دو دستی با فلک شمشیر میزد چو عاجز گشت ازین خاک جگرتاب چو نیلوفر سپر افکند بر آب ✏ «نظامی»
می سرخ از بساط سبزه میخورد چنین تا پشت بنمود این گل زرد ✏ «نظامی»
چو سال آمد به شش چون سرو میرست رسوم شش جهت را باز میجست ✏ «نظامی»