مولانا در بیت هستی خوش و سرمست تو گوش عدم در دست تو هر دو طفیل هست تو بر حکم تو بنهاده سر چگونه مفهوم هستی و عدم را با هم ترکیب کرده و چه پیامی از وحدت هستی و نیستی در این تعبیر ارائه میدهد؟
در بیت ای عشق شوخ بوالعجب آورده جان را در طرب آری درآ هر نیم شب بر جان مست بیخبر عشق چه نقشی در ایجاد طرب و شادی در زندگی انسان دارد و چگونه مولانا از شخصیتبخشی به عشق برای توصیف تجربه عاشقانه استفاده میکند؟
چه سود از شرح این دیوانگیها، بی قراریها؟ تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمی آید در بیت "تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمیآید"، شاعر چگونه به تضاد میان زیبایی و بیمهری معشوق میپردازد؟
مولانا در بیت رو چشم جان را برگشا در بیدلان اندرنگر قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بیپا و سر به چه مفهومی از ادراک درونی و باطنی اشاره دارد و چگونه چشم جان را به عنوان ابزار شناخت معرفی میکند؟
بیت "مست میدانم ز مِی دانم خراب / شیشه مشکن مست میدان را مکش" به چه مفاهیمی از مستی و معنویت اشاره دارد و چگونه به تصویر کشیده شده است؟
بیت در خار لیکن همچو گل در حبس ولیکن همچو مل در آب و گل لیکن چو دل در شب ولیکن چو سحر چگونه به حالتهای متناقض عاشقانه اشاره میکند و این تضادها چه مفهومی در سلوک معنوی دارند؟
جان که از عالم علویست یقین میدانم رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مولانا در بیت نورهای چرخ ببریده پی است ** آن چو لا شرقی و لا غربی کی است به چه مفهومی از نور حقیقی و ناپایدار اشاره میکند و چگونه نورهای آسمانی را با نور باقی مقایسه میکند؟
در بیت زیبای "چون تو سیمرغی به قاف ذوالجلال / بازگرد و جمله مرغان را مکش" مولانا از چه مفاهیمی در ادبیات عرفانی برای بیان منظور خود استفاده کرده است؟
بیت عاقبت بینست عقل از خاصیت نفس باشد کو نبیند عاقبت چگونه تضاد بین عقل و نفس را توضیح میدهد و مولانا چگونه عقل را به عنوان وسیلهای برای دیدن عاقبت معرفی میکند؟