پرسشها با تگ (برگردان شعر به نثر)
تا چه عالم هاست در سودای عقل تا چه با پهناست این دریای عقل
اگر گِرد کسی بسیار گَردی ، خوار گَردی معنیش چیه؟
مدتی زن شد مراقب هر دو را تاکشان فرصت نیفتد در خلا تا در آمد حکم و تقدیر اله عقل حارس خیرهسر گشت و تباه حکم و تقدیرش چو آید بیوقوف عقل کی بود در قمر افتد خسوف
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده است چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
آن ز عشق جان دوید و این ز بیم عشق کو و بیم کو فرقی عظیم سیر عارف هر دمی تا تخت شاه سیر زاهد هر مهی یک روزه راه وصف حق کو وصف مشتی خاک کو وصف حادث کو وصف پاک کو از قش خود وز دش خود باز ره که سوی شه یافت آن شهباز ره این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار ✏ «مولوی»
شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست گفت جان هر دو در دست شماست جان من سهلست جان جانم اوست دردمند و خستهام درمانم اوست هر که درمان کرد مر جان مرا برد گنج و در و مرجان مرا
مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مرد ناپاکرای
از عهده عهد اگر برون آید مرد از هرچه گمان بری فزون آید مرد
این بیت از حکیم توس را معنی کنید ز سم ستوران در آن پهن دشت زمین شش شد و آسمان گشت هشت
این بیت رو به نثر برگردونید سوزنده چراغستم در گوشه این مامن پروانه بسی دارم سر گشته به پیرامن