زبان فارسی شعر و ادب
معنی این بیت از رودکی چیست
این عجب ترکه می نداند او
شعر از شعر و چشم را از من
معنی این بیت از مولوی چیست
به گفته بسیجیدن مرگ وی
چو پیراهن شعر باشد به دی
٢ پاسخ
سلام و درود
شعر رودکی:
عجیبتر اینکه او نمیداند باید اینها را جدا کند: شعر (یک مقوله ارزشمند) را از مو(یِ زائد بیارزش) و نیز چشمهای دلفریبش را از من!
شعر فردوسی:
به گاه بسیجیدن...
وقتی مرگش فرا رسید، مثل پاره شدن پیراهن مویین و سست به دست دیو (برایش آسان و سریع) بود.
منظورش اسکندره.
پس بسیجیدن معنی فرا رسیدن مرگه ؟ دی هم همون دیو ؟ پیراهن شعر ؟ پیراهن تقوا که لطیف تره ؟ و صد البته زیباتر ؟ البته من همه رو نسبت به اون دی ( ؟ ) یه شعر جدیدی شد ،
رودکی به کی میگه سه چیز را جدا کن ؟ شعر موی زائد چشم دلفریب، چه جدا کردنی ؟که چی بشه ؟ اجازه بدید بیت قبلی و بعدی رو خدمت شما عرض کنم
چشم را از من، برای بنده هم عجیب بود. گشتم و این بیت رو پیدا کردم:
این عجب تر که: می نداند او
شِعر از شَعر و خنب را از خن
این دیگه معلومه. یعنی عجیب تر این که چیزهای ساده رو از هم تشخیص نمی ده، هِر رو از بِر تشخیص نمی ده!
مرحبا ، این درست شد ،
پاینده باشید 💐
❶ بیت از رودکی:
این عجبتر که مینداند اوشعر از شعر و چشم را از من🔹 معنی:تعجبانگیزتر از همه این است که او (یعنی مخاطب) حتی نمیداند شعر را از شعر (یعنی سره از ناسره، شعر خوب از بد) تمییز دهد، یا چشم (زیبایی، یا نگاه مهربان) را از من تشخیص دهد.
📌 رودکی اینجا با لحنی همراه با گله، میگوید: نه ذوق شعری دارد، نه چشمشناسی.
واژهی مینداند بهمعنای نمیداند است.
🔹 آرایهها:
ایهام در شعر: هم به معنای شعر و هم احساس/ذوق
تضاد معنایی میان دانایی و نادانی
❷ بیت از مولوی:
به گفته بسیجیدن مرگ ویچو پیراهن شعر باشد به دی🔹 تحلیل واژهای و معنایی:به گفته بسیجیدن مرگ وی:مرگ او با گفتن و نقل زبانها بسیج شده، یعنی سخنپراکنی دربارهٔ مرگ او مردم را تحریک کرده و در تکاپو انداخته است.
- بسیجیدن در زبان فارسی کلاسیک، بهمعنای گردآوردن، فراخواندن، آمادهسازی، یا بهتحرک آوردن بوده. در اینجا یعنی برانگیختن مردم به واسطهٔ حرفهایی دربارهٔ مرگ او. چو پیراهن شعر باشد به دی:
مثل پیراهن شعری که در زمستان (دی) پوشیده شود. یعنی چیزی زینتی و نازک، ولی بهکار نیاید. پس شعر در برابر سرمای سخت زندگی یا واقعیت (مثل مرگ)، بیاثر و بیفایده است.
🔹 معنی کل بیت:
گفتوگوها دربارهٔ مرگ او مردم را بسیج کرده، اما این سخنان و اشعار در برابر مرگ مانند پیراهنی نازکاند که در سرمای دی به کار نمیآید.
🔹 آرایهها:
- استعاره: پیراهن شعر = سخنان زیبا که کاری ازشان ساخته نیست
- کنایه: دی = سرمای شدید = واقعیت سخت زندگی یا مرگ
- تضاد: زیبایی شعر در برابر سردی واقعیت
📚 منابع:
- لغتنامه دهخدا، مدخل بسیجیدن
- فرهنگ زبان فارسی معین
- کتاب شرح مثنوی معنوی کریم زمانی، جلد دوم
جالب تر از همه فعل بسیجیدن را برای اولین بار در یک متن قدیمی فارسی دیدم ، بخاطر گفتن دیگران مرگ وی با بسیج شدن مردم آغاز میشود ، یعنی این گفته نقل محافل است ، دومین بیت را نمیدانم ،