معنی واژه پیل در این بیت را مشخص کنید
بر او زد پیل پای خویشتن را
به پای پیل برد آن پیلتن را
✏ «نظامی»
فیل. قوی بنیه. پیل
پیل. فیل. قوی بنیه
فیل. فیل قوی بنیه
گزینه 2و3
٥ پاسخ
کسی (یا چیزی) مانند فیل پای خود را بر زمین کوبید،
و با آن پای فیلمانند، آن مرد قویهیکل را (که خود همچون فیل بود) به زیر کشید.
تفسیر واژهها:
پیل: فیل
پیل پای: کسی که پایش همچون فیل است (یعنی نیرومند و سنگین)
پیلتن: کنایه از فردی بسیار نیرومند یا قویجثه (همچون فیل)
در هر سه موردی که کلمهی پیل آمده:
۱. معنای مستقیمش فیل است
۲. ولی بهطور استعاری برای اشاره به قدرت، زور بازو، یا هیکل بزرگ و سنگین بهکار رفته
بسیار زیبا باز جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام
ملک در جنبش آمد بر سر پیل
سوی بهرام شد جوشنده چون نیل
بر او زد پیل پای خویشتن را
به پای پیل برد آن پیلتن را
شکست افتاد بر خصم جهانسوز
به فرخ، فالِ خسرو گشت پیروز
پیلپا. (مرکب ) پای پیل . حربه ای است که بیشتر زنگیان دارند. از اسلحه که در قدیم بگرز مشهور بود . حربه ای باشد بشکل پای پیل که پیل پا گویند. گرز آهنی :
چو در پیلپایی قدح می کنم
بیک پیلپا پیل را پی کنم .
پیل تن: تنومند، دارای اندامی چون پیل، بزرگ جثه، عظیم الجثه، بسیار زورمند.
بر او زد پیل پای خویشتن را
به پای پیل برد (از بین برد) آن پیلتن را
درود
بسیار عالی
درود
گزینه دوم و سوم به یک معنی هستند
درود
پیل پای خود را روی آن پیلتن برد یعنی او را له کرد یا در زیر پای پیل افتاد
گزینه2و3