معادل واژگان در هندسه
درود های فراوان بر شما
چندی است سرگرم یافتن برابرهایی پارسی برای گزارهها و واژگان تازی در هندسه هستم.
برای زاویه قائمه، واژه "راستخیز" را پیشنهاد کردم. ( خط راستی را بپندارید که یک خط دومی بر آن عمود است ، آن خط دوم از خط نخست "راست" برمیخیزد و کج برنمیخیزد) .
سپس برای کوتاهی، "را" راست و "خ" خیز را برداشتم و واژه "راخ" را پیشنهاد کردم، یعنی زاویهی قائمه بشود گوشهی راخ.
سپس برای گزارهی "عمود کردن" ، واژه "راختن" به چم گوشهی راخ ساختن را پیشنهاد کردم.
آمدم و در آبادیس دیدم که واژه راختن را ریشهیابی کردهاید که به چم افراشتن است که میشود چم عمود کردن را هم از آن برداشت کرد.
بسیار شگفت زده شدم که بی آگاهی پیشین، واژه راختن را به جای عمود کردن پیشنهاد کردم و به گونه شگفت انگیزی با خواندن نوشته شما در آبادیس دریافتم چه واژه درستی را پیشنهاد کردهام.
پیشنهاد نهایی من برای برخی گزاره های هندسی:
خط = رَز
زاویه قائمه = گوشه راخته
عمود = راخته
دو خط عمود بر هم = دو رَز راخته بر هم
٣ پاسخ
دوست گرامی
من هم با چکیدهنویسی همسواَم ولی این کار باید بر پایهی یک روش درست و شیوهنامهی شناختهشده انجام پذیرد، بهنمونه در پارسی واژهی پهپاد از واجهای نخستِ واژههای [پرندهی هدایتپذیر از دور] ساخته شده یا واژهی هما از [هواپیمایی ملی ایران] و... به این کار سرواژهسازی و به اینگونه واژگان، سرواژه گفته میشود.
در انگلیک هم به همین شیوه کار میشود ولی اگر در انگلیک نمونههایی باشد که به روشی دلبخواهی از شماری واجِ بیمبنا از چند واژه، واژهسازی انجام شده باشد این بهمریختگی و بیقاعده بودن آن زبان را در پی خواهد داشت گرچه بیقاعده بودن، ویژگی بسیاری از واژهها و کارواژهها(فعلها) در انگلیک است.
درواقع آشفتگی، ویژگی بنیادین زبان انگلیک بوده و شیوههایی که برپایهی این آشفتگی در آن زبان انجام میپذیرد درخور پیروی کورکورانه نیست.
زبان پارسی یک زبان چند هزار ساله، فرهنگپرور و شهرآیینساز بوده است و دارای شیوههای هنجارمند و ویژهی خود برای واژهگزینیست.
سخت نگیر برادر ، خود انگلیسی زبان ها کلی از این خلاصه نویسی ها دارند که بخشی از یک واژه و بخشی از یک واژه دیگر را برمیدارند و ترکیب میکنند ، هرچند آن ترکیب جدید با دستور زبانشان مغایر باشد ، ولی باز هم آن را به کار میگیرند.
با این گونه سخت گیری ها زبان پارسی درجا خواهد زد.
درود
شما میتوانید چم قائمه را از واژهی راخته= افراشته بهدست آورید ولی واژهها را نمیتوان به همین سادگی کوتاه کرده و کوتاه شدهها را باهم درآمیخت!
راست همیشه راست است و بهریخت [را] کوتاهشونده نیست، جدا از این، را در پارسی نشانهی کنیکی(مفعولی)ست و به چم دیگری بهکار نرفته است.
یک واژه میتواند تکواژ باشد مانند واژههای راست، چپ، کج و... ، این واژهها خردشونده نیستند برخی واژها میتوانند از دو یا چند تکواژ پدید آمده باشند مانند راستگرد، چپدست، کجخو و... و نیز هنرمند، دانشگاه، سرآشپز و...، در این واژهها تکواژها را میتوان از هم جدا کرد و جداگانه بهکار برد.
پس بنواژ یا مصدر راختن و نام کنیکی(اسم مفعولیِ) راخته را می توانیم بهشیوهی ساختاری درست و دستوری داشته باشیم ولی نمیتوانیم بگوییم رای آن را از واژهای و خ آن را از واژهی دیگری بهدست آوردهایم!