تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

نکات مهم و توضیحات تکمیلی نکته: Furnish به معنای "تأمین کردن" یا "فرنیش کردن" است و در زمینه های مختلف به کار می رود. در معنای اولیه، این واژه به مع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

We slipped into a daily routine of warnings to stay the fuck inside, bookended by beating to drive the point home. Bookended by /ˈbʊkˌɛndɪd baɪ/ ...

پیشنهاد
٠

درستش هست flock together

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رئیس/بزرگ — اصطلاحی غیررسمی برای اشاره به شخص قدرتمند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو معنی متضاد داره: ۱. به علاوه ی ۲. جدا از ( به جز ) مثال ها برای هردو 1. Beside being a talented musician, she is also a skilled painter. ( I ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

- خود بزرگ بینی کردن - قُپی آمدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به شوخی گرفتن ( جدی نگرفتن ) مسئله ای که مهم است و باید جدی گرفته شود این عبارت معمولا با not میاد مثلا: the smuggler's head is not a person to be ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکرار عملکرد یا موفقیت کسی ( مثلا یک بازیکن فوتبال ) و یا حتی فراتر از آن رفتن ( آکسفورد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بر خلاف ترجمه های غلط زیادی که ثبت شده اند اگر درباره رنگ باشد می شود ملایم و در هیچ دیکشنری معنای "تیره" نیامده است. معنای آکسفورد: ( of colour ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اجازه بازگشت همکار یا همسر بعد از یک جدایی یا مخالفت most people decide not to take a cheating partner back His wife said she would never take him ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حشراتی که توانایی راه رفتن روی آب را دارند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مزاحم کسی شدن a man with an opinion on everything, he doesn't hesitate to intrude upon whoever happens to be standing by

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صدای تولید شده بوسیله مالش دو قسمت از بدن به یکدیگر در بندپایان و حشرات مانند صدای جیرجیرک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماسک شدن صدایی توسط صدایی دیگر در جنگ جهانی اسنایپرها برای جلوگیری از شنیده شدن صدای گلوله، آن را با صدای هواپیماهای جنگی که در حال عبور بودند یا مو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در رکاب کسی بودن ( کنار وی جنگیدن و به او خدمت کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دندان بهم خاییدن ( از خشم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع بمب شکل پذیر و بشدت تخریبگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبتلا به بیماری عفونی در دستگاه تناسلی ( سفلیس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نتیجه گیری و جمع بندی و پایان دادن ( به معنای conclude )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم بی سواد و مهارت و بی علاقه به یادگیری، تپه ( سنگین و ناجور ) the lumpen proletariat ( = unskilled working people )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را از کار برکنار کردن ( به علت خطاکاری ) ، برکنار شدن، باری از دوش کسی برداشتن، از کسی دزدی کردن ( معنی کنایه آمیز ) مثال برای معنای اول ( رایج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه شماها ( معادل all of you ) The Southern American regionalism “y'all” and the British colloquialism “you lot” are similar in that both can be us ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنزل، افت و کاهش در موضوعات اخلاقی و رفتاری to fall from an attained and usually high level ( as of morals or manners ) to one much lower برای مثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفنگ معمولی که توسط سربازان معمولی حمل می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک لامپ الکتریکی که در مرکز تئاتر قرار داده می شود هنگامی که تئاتر خالی و تاریک است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگر نشد We will probably have the conference at the Hyatt Hotel or, failing that, at the Fairmont.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موثر و کارآمد بودن Getting shit done is a fun ( albeit less eloquent ) way to say “being productive”. You've probably heard a million ways to boost ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستکاری مدار کیت ها لوازم مختلف ( مثلاً گیتار یا اسباب بازی های باتری خور ) به نحوی خلاقانه و بر پایه ریسک برای خلق ابزاری جدید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعنوانِ real darkness has love for a face تاریکی یک رخ دارد و آن عشق است ( عشق را بعنوان صورت دارد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با قدرت و سرعت در میان چیزی حرکت یا جریان یافتن مثال ها: As soon as I stepped on the stage, I could feel the adrenaline coursing through my body. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بستنی یا هر نوع خوراکی شیرینی حاوی تکه های میوه به صورت خرد شده یا خشک شده لطفا جای هزارخط معنی انگلیسی به انگلیسی یک خط معنی فارسی بیاورید، متشکرم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

درست پیش رفتن و بهتر شدن شرایطی Don't worry about anything - it'll all work out ( for the best ) in the end, you'll see. Nothing was working out r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت بدی که کار از کار گذشته باشد ( مثلاً یک مریضی یا مستی و. . . ) He was so far gone that he could hardly walk.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درخشیدن با نور ملایم و لرزان the sea shimmered in the sunlight

پیشنهاد
٠

- جایگزین کسی یا چیزی شدن - جای کسی یا چیزی را گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش جان سپردن ( به حرف های کسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موقعیتی که اتفاق افتاده و تمام شده The debate will play out in the media over the next week or two.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نحوی که مقداری محزون به نظر می رسد "I've broken my glasses, " he said plaintively.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقعیتی که فردی تصور می کند خنده دار است اما به نظر شما اینطور نیست Look, if this is your idea of a joke, I don’t find it at all funny. ( لطفا پی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Look, if this is your idea of a joke, I don’t find it at all funny. Look, if this is your idea of a joke, I don’t find it at all funny.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک شکل منحنی به عنوان نمادی از نام شرکت ( از این عبارت در ابتدا برای نماد شرکت نایک استفاده شد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

- از پس حمله/مخالفین برآمدن The Frenchman held his own against the challenger. - گلیم خود را از آب کشیدن She can hold her own against almost any ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شدت ناخوشایند the unspeakable horrors of chemical weapons ( منبع: کالینز )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراخور موقعیت، بجا I think congratulations are in order for the new graduates in the room!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل bring it on - هرچی داری رو کن ( من کاملاً آمادم ) - این گوی و این میدان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازار محدود ( به معنای بازاری که در آن بر خلاف بازار رقابتی تعداد محدود و اندکی از عرضه کنندگان وجود دارند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنای بازاری است که بر خلاف بازار رقابتی در آن تعداد محدود و اندکی از عرضه کنندگان وجود دارند و مصرف کننده به چار باید به قیمت آنان خرید کرده یا ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برداشت غیر معمول و فراوان از یک محصول کشاورزی همچنین به صورت مجازی معنی "مقدار فراوان از چیزی" می دهد، مثال: We have a bumper crop of candidates fo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تهدید آمیز threatening harm; menacing. "Bill shot a baleful glance in her direction"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس یا جواهرات جلف ( متظاهر ) و بی کیفیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرایط را به نفع خود رقم زدن، با تاثیر بر شرایط احتمال برد خود را بیشتر کردن to put someone or something in a advantageous or disadvantageous positio ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستبند پلیس ( عامیانه ) اصطلاحی قدیمی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطه جنسی برقرار کردن To have sex, especially referring to its possibility or eventuality. He could get it if he just had more confidence. ( م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به طرز بی اَمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دقت کنید املای صحیح author هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از بقیه گزینه ها بهتره ( موقع انتخاب بین گزینه های بد و بدتر موقعی که فرد مخاطب به گزینه ای علاقه مند است )

پیشنهاد
٢

اگر در کتاب خوب باشید یعنی با شما حال می کنند و اگر در کتاب بد باشید یعنی از دست شما عصبانی هستند If you are in someone's good books, they are pleas ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نمی تونیم اجازه بدیم اتفاق بیافته، باید ازش اجتناب بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

توجه کنید املای صحیح کلمه "consciousness" هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمی عجیب و غریب This adjective also means "a little weird" or "eccentric. " An off - center sense of humor is wacky and strange, and if you're feeli ...

پیشنهاد
١

خود را ملزم به انجام کاری دانستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با دوام ترین بخش پوست حیوانات دقیقا زیر مو که اصلاح نشده و جلا داده نشده است و بنابراین بهترین نوع چرم از نظر ویژگی های طبیعی پوست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گپ زدن، مکالمه عادی ( این عبارت رکیک محسوب می شود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با دوستان گپ زدن ( این عبارت رکیک محسوب می شود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاگیر گذشته خود شدن ( منبع: کالین ) If something catches up with you, you are forced to deal with something unpleasant that happened or that you di ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفتن چیزی به کسی که درباره آن نمی داند، فاش کردن I hate to be the one to lay this on you, but your girlfriend has just left with another guy.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از صحنه روزگار محو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آستری ( کت یا ژاکت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اتفاق غیر منتظره ای پیش آمدن I was delayed–something came up at home.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشتن ( درباره زمان ) With the final seconds ticking away, Milan scored a goal. * بصورت tick by هم می آید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گذشتن ( درباره زمان ) With the final seconds ticking away, Milan scored a goal. * بصورت tick away هم می آید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دریچه تهویه هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روتین شغلی When you're a nurse, cleaning up vomit is all in a day's work.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حوزه اخذ رای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گرداب قدرتمند و مکنده یا هر وضعیتی شبیه به آن: tried to shoot the canoe across a stretch of treacherous maelstrom —Harper's

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پارچه نازک و شفاف ( آستری ) که معمولا برای پشت صحنه تئاتر کاربرد دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موجب ستایش دیگران شدن ( گل کردن/جلوه کردن ) به علت ظاهر جای fine می تواند هر چیز دیگر بنشیند، مثلاً: cut a lithesome figure موجب ستایش دیگران شدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حس شدید و ناگهانی ترس یا هیجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی امان ( بدون کاهش در شدت یا قدرت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنای نابود کردن چیزی یا کسب و کاری به علت نامدیریتی یا سهل انگاری و بی برنامگی می باشد. مثال: If�you�would�just�remember�to�get�your�oil�changed ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این گزینه باید کافی باشد ( علارقم ناقص بودن چون چاره دیگری نیست )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناگهان شروع به انجام کاری کردن ( منبع: کمبریج )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی سابقه ( ویژگی بی سابقه ای در فردی ) در متن زیر معنای "لحن بی سابقه" می دهد. It sounds to me like you're trying to start an amphetamine lab in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

How dare you do this to my face, you worm. I'll get you yet! بالاخره، در نهایت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعمال و رفتارهای که شایسته رنج سنی شخصی نباشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دقت بفرمایید املای صحیح psychopath است

پیشنهاد
٤

به داد کسی رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پنجره با شیشه ی منقش و رنگی ( در کلیساها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محل خطابه و موعظه کشیش در کلیسا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در کل به معنای فرد ( معمولا کارفرما ) که خشن و سختگیراست و کار زیادی از زیر دستان می کشد کار پرمشقت و ناخوشایند معادل ball buster

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در کل به معنای فرد ( معمولا کارفرما ) که خشن و سختگیراست و کار زیادی از زیر دستان می کشد کار پرمشقت و ناخوشایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در کل به معنای فرد ( معمولا کارفرما ) که خشن و سختگیراست و کار زیادی از زیر دستان می کشد کار پرمشقت و ناخوشایند معادل bull breaker

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در کل به معنای فرد ( معمولا کارفرما ) که خشن و سختگیراست و کار زیادی از زیر دستان می کشد کار پرمشقت و ناخوشایند معادل ball breaker

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خارق العاده superior to or going beyond the usual

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اسپری گرد گیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک عبارت یا یک ویژگی که در اثر هنری تکرار می شود و حامل پیام مهمیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مورد تشویق Women of the court were expected to play both contract bridge and chess sufficiently well to prove an interesting challenge to a man - - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک شاتگان سبک برای شکار پرندگان یا حیوانات کوچک a light shotgun for shooting birds or small animals.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در پی، به دنبالِ If something happens in the wake of something else, it happens after and often because of it: Airport security was extra tight in t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

oppressively heavy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجموعه لباس هایی که هیچ وقت از مد نمی افتند و با معمولاً با همه لباس ها می شه پوشیدنشون و به همه لباس ها میان مثل شلوار جین. A wardrobe staple is a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس جنس مخالف را تن کردن If someone is in drag, they are wearing clothes usually worn by people of the opposite sex, especially as part of an enter ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تقلید کردن یک ظاهر ( تیپ و پوشش ) یا ایده ی تحسین برانگیز to imitate the ideas, appearance, etc. , of At times he seems to be channeling the late M ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستگیر کردن و بردن و زندانی کردن کسی ( توسط پلیس ) verb To arrest, capture, or otherwise detain someone. A noun or pronoun can be used between "ta ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موقعی استفاده می شود که انتظار داریم طرف متقابلا منصفانه برخورد کند Fair's fair: I washed the dishes yesterday, so it's your turn to do them today.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بسیار جذاب ( درباره شخص ) ( humorous ) ( of a person ) very attractive his delectable body

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیماری تخریب شدن سلول های سیستم عصبی مرکزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفتن چیزی ناخوشایند و اجتناب ناپدیزی از سر ناچاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اینم یکی مثل بقیه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خشک و کوتاه سرفه کردن to cough in a short dry manner منبع: merriam - webster

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انحراف یا سقوط کردن ( تنزل کردن ) به ویژه از یک وضعیت بالاتر منبع: merriam - webster ضمن اینکه عبارت lapse of honour به معادل فارسی "کسر شأن" اشاره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسر شأن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محزون و تنها مانده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چهار جهت اصلی ( شمال و جنوب و غرب و شرق )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازتاب عمومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به تدریج و به نحو نامحسوسی به سمت وضعیتی رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نمونه تحقیقاتی ( مثلا یک حشره یا حیوان یا گیاه و غیره ) ، نمونه نمایشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکوی پَرِش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برای بیان میزان کمی از ترس به کار میره، معادل فارسی اون می تونه باشه "اوه" You should see the big wad of lint I just plucked from the trap of my clo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

محکم چسباندن لب ها به یکدیگر بصورت قوسی ( به نشانه ی رد کردن یا ناپسند شمردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترجمه صحیح تر "اندکی همراه با" هست چرا که عبارت tinge به مقدار کمی از هر چیز اشاره دارد، مثلا رگه ای از چیزی یا سایه ای از رنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستانه رفتار کردن ( بویژه با کسی که قرار نیست دوستانه رفتار کنید مثلا دشمن خود یا دشمن گروه خود یا دشمن کشور خود ) She was accused of fraternizing ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به بیان دقیق تر، اینطور بگم که، در واقع A: "Wait, how old is she going to be?" B: "I told you, eight! As in, the number that comes before nine. " A: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محتمل ترین و مناسب ترین most likely to be chosen for something; most suitable The house is isolated and a prime target for burglars. He's a prime ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به سرپنجه ی کفش گفته می شود. ( بخش میانی و بالایی کفش طبق تصویر )

پیشنهاد
٠

نمی دونم چی بگم والا، هیچ ایده ای در این باره ندارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تغییر و تحولات شدید و عجیب و غیر منتظره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استشناق یک خط پودر مواد مخدر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دروغ با از قلم انداختگی به حالتی می گویند که فرد با ذکر برخی حقاق توام با از قلم انداختن برخی دیگر سعی در به اشتباه انداختن مخاطب دارد. مثلا ماشین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی اول و مهمش رو کسی نذاشته بود: 1. به رگبار بستن و کشتن کسی kill someone by firing a series of bullets or other missiles 2. زیر گرفتن بی مهابای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حله، باشه قبول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون لکه و کدورت ( درباره اشیا مثلا شیشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ستودنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بشدت، حسابی، کاملا If you pass the door i'll have to whip you but good از در رد بشی مجبورم حسابی شلاقت بزنم!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کار سخت و دشوار، کار پرخطر We should be able to leave without being noticed, but it will be sticky business

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرد تازه کار و علاقمند و آینده دار در حوزه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از دست دادن موقتی چیزی ( بخاطر فراموشی جای آن ) معنای "گم کردن" کلی تر هست و دربرگیرنده قید موقتی در تعریف فعل نمی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک یا چند صف از مردم یا وسایل نقلیه که در یک جهت یکسان حرکت می کنند ( کاروان ) one or more lines of people or vehicles moving in the same direction ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تصویری سایه مانند که از تابش شدید نور پشت شی به وجود می آید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای توضیح خواستن درباره چیزی استفاده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنای حامد درست است ( منطبق بر دیکشنری کمبریج ) : حفظ کردن چیزی hang onto something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاوه بر رشک بردن، نکوهش کردن هم معنا می دهد، از دیکشتری مرین وبستر: to look upon with disapproval or envy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پابرهنه وسط بحثی پریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شخصی که مشوق و فعال کننده رفتارهای خود ویرانگیر و منفی در شخص دیگر است ( مثلا اعتیاد ) سایر معانی به ترتیب اهمیت: کار راه انداز، تسهیل گر، قوت ده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شناختن/شناسایی شخصیت و انگیزه های کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

منظره تماشایی و شگفت انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با سرعت خارج از کنترلی حرکت کردن an electric golf cart careened around the corner

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زنگ زده ( بعنوان صفت ) a rusting tractor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای منفی کردن جملات بصورت تاکیدی ‘Where’s Wally?’ ‘Damned if I know. ’ ( =I don’t know ) I’ll be damned if I can find my keys ( =I can’t find them ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گذران کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنجیدن شرایط و گرفتن تصمیم درست با نتیجه مطلوب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهان کوچک ( در دل جهانی بزرگتر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی دارد: - چیزی کار نمی کند - چیزی پذیرفته و مناسب نیست نکته: اگر بعد از آن with قرار گیرد مثلا this job doesn't fly with me یعنی آن کار مر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی درست کار نمی کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه جای کار میلنگه

پیشنهاد
١

شکست دادن چیزی یا کسی با قوی و شجاع بودن to defeat someone or something that is opposing you by being brave and strong He admired the President’s a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گول خوردن، باور کردن چیزی که حقیقت نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مردی با رفتارهای زنانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مصنوعی و باور ناپذیر ( درباره طرح داستان فیلم و سریال و. . . ) If you say that the plot of a play, film, or novel is contrived, you mean that it is ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با تلاش ( به زور ) از کسی ستاندن obtain ( something such as money or information ) from someone unwilling to give it to obtain by much effort from ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرس قطبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیش نما ( منظره جلویی/ جلوتر تصویر ) پیش زمینه برای درک صحیح تر تصویر ضمیمه شده را ببینید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ترکوندن told you i'd rock that sh!t بهت گفته بودم می ترکونم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عُرف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عُرف جامعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنامه ریزی شده، در دست اقدام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بفرما! دیدی گفتم!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منم همینطور!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت کنترل و سیطره چیزی یا کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شَنیع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کاوش و ماینینگ اطلاعات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جدی گرفتن کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایی که باید چیزی قوی ظاهری شود و از مزیت های خود استفاده کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی ماشین کوپه که سقف تاشو دارد