delectable

/dəˈlektəbl̩//dɪˈlektəbl̩/

معنی: لذیذ
معانی دیگر: خوش مزه، (بسیار) مطبوع، گوارا، خواستنی، شهوت انگیز، خوشگوار

جمله های نمونه

1. a delectable woman
زن خواستنی

2. the maid had cooked a delectable dinner
کلفت شام لذیذی پخته بود.

3. Steve's latest girlfriend, the delectable Tara.
[ترجمه گوگل]آخرین دوست دختر استیو، تارا دلپذیر
[ترجمه ترگمان] آخرین دوست دختر \"استیو\"، \" تارا)(تارا)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Delectable smells rose from the kitchen.
[ترجمه گوگل]بوی دلپذیری از آشپزخانه بلند شد
[ترجمه ترگمان]بوی خوشی از آشپزخانه برمی خاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He ate every savoury morsel of a delectable stew at the dinner.
[ترجمه گوگل]او هر لقمه خوش طعم یک خورش لذیذ را در شام خورد
[ترجمه ترگمان]شام خوشمزه ای را در شام خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It presents a scene of rural contentment, a delectable backwater remote and undisturbed by pressures of the world outside.
[ترجمه گوگل]صحنه‌ای از رضایت روستایی را به نمایش می‌گذارد، پشت‌آب لذت‌بخش دوردست و بدون مزاحمت از فشارهای جهان بیرون
[ترجمه ترگمان]آن یک صحنه از رضایت روستایی را ارایه می دهد که از دوردست به دور افتاده و تحت فشار فشارهای جهان قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The spice-box is delectable in its fragrance, Chagallian in its rich mixture of images and responses.
[ترجمه گوگل]جعبه ادویه از نظر عطر دلپذیر است، شاگالی در ترکیبی غنی از تصاویر و پاسخ ها
[ترجمه ترگمان]جعبه ادویه در عطر آن، در ترکیب غنی از تصاویر و پاسخ ها مطبوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She then had a delectable mushroom soup - and for the main course she chose something that was entirely new to her.
[ترجمه گوگل]او سپس یک سوپ قارچ لذیذ خورد - و برای غذای اصلی چیزی را انتخاب کرد که برای او کاملاً جدید بود
[ترجمه ترگمان]بعد سوپ خوشمزه ای داشت - و برای مسیر اصلی چیزی را انتخاب کرد که کاملا برایش تازگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It came alive at the touch of her delectable lips, and she could feel his zealous prong swelling inside her mouth.
[ترجمه گوگل]با لمس لب‌های دلپذیرش زنده شد و می‌توانست شاخک غیرتمندانه‌اش را در دهانش احساس کند
[ترجمه ترگمان]در تماس لبه ای لذیذ او جان سالم به در برد و احساس کرد که قدرت zealous در دهانش ورم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This delectable recipe from her book can be served as an entree or alongside grilled fish or chicken.
[ترجمه گوگل]این دستور غذایی لذیذ از کتاب او را می توان به عنوان پیش غذا یا در کنار ماهی یا مرغ کبابی سرو کرد
[ترجمه ترگمان]این دستور لذیذ از کتاب او می تواند به عنوان یک خوراک و یا در کنار ماهی و یا مرغ بریان مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why not make an extra batch for a delectable Christmas present?
[ترجمه گوگل]چرا یک دسته اضافی برای یک هدیه کریسمس دلپذیر درست نکنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا یه هدیه اضافی برای هدیه کریسمس خوش مزه درست نکنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fried onions make the final delectable touch.
[ترجمه گوگل]پیاز سرخ شده آخرین لمس لذیذ را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]پیاز سرخ شده آخرین تماس را با مزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I typed out a rhapsody about the delectable meal I had eaten.
[ترجمه گوگل]من یک راپسودی در مورد غذای لذیذی که خورده بودم تایپ کردم
[ترجمه ترگمان]من در مورد غذایی که خورده بودم شور و شوق کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But each pointed fruit has a delectable, intense wild strawberry flavor.
[ترجمه گوگل]اما هر میوه نوک تیز دارای طعم دلپذیر و شدید توت فرنگی وحشی است
[ترجمه ترگمان]اما هر میوه نوک تیز طعم خوش، را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لذیذ (صفت)
yummy, luscious, savory, pleasurable, palatable, delicious, delectable, toothsome, saporous

انگلیسی به انگلیسی

• delicious; delightful, pleasant; charming, adorable
something that is delectable is very pleasant.

پیشنهاد کاربران

بپرس