shimmer

/ˈʃɪmər//ˈʃɪmə/

معنی: یک نگاه، سوسو زدن، روشن و خاموش شدن، روشنایی لرزان داشتن
معانی دیگر: (نور یا درخشش) سوسو زدن، (به طور موجدار یا پراکنده) درخشیدن، موج زدن، تموج داشتن، سوسو، درخشش متناوب و ضعیف، دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shimmers, shimmering, shimmered
(1) تعریف: to shine with a soft wavering light.
مترادف: glimmer
مشابه: coruscate, flicker, gleam, glisten, phosphoresce, scintillate, sparkle, twinkle, waver

- The lake shimmered in the moonlight.
[ترجمه گوگل] دریاچه زیر نور ماه می درخشید
[ترجمه ترگمان] در زیر نور مهتاب دریاچه می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to seem to waver or vibrate, as because of the distortion of heat waves.
مترادف: glimmer
مشابه: gleam, glint, glow, shine

- The mountains shimmered in the distance.
[ترجمه گوگل] کوه ها از دور می درخشیدند
[ترجمه ترگمان] کوه ها در دوردست می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: shimmeringly (adv.)
• : تعریف: a soft wavering gleam; glimmer.
مترادف: gleam, glimmer, gloss, luster

جمله های نمونه

1. the shimmer of her silken dress under the soft light
درخشش موجدار پیراهن ابریشمی او زیر نور ملایم

2. In spring, when showers shimmer down and slow-rolling thunder sounds, remember Dineh!
[ترجمه گوگل]در بهار، وقتی دوش می درخشد و رعد و برق آرام به صدا در می آید، دینه را به خاطر بسپار!
[ترجمه ترگمان]در بهار، وقتی باران فروکش می کند و غرش رعد آهسته به گوش می رسد، Dineh را به یاد بیاورید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their happiness was palpable; like the pulsing shimmer of a hummingbird, it seemed to radiate the very air.
[ترجمه گوگل]شادی آنها محسوس بود مانند درخشش تپنده مرغ مگس خوار، به نظر می رسید که همان هوا را ساطع می کند
[ترجمه ترگمان]خوشبختی آن ها محسوس بود، همچون موج تپنده مرغان مگس خوار به نظر می رسید که هوا را در فضا می پراکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Soft light beginning to shimmer on the still water.
[ترجمه گوگل]نور ملایمی روی آب ساکن شروع به تابیدن می کند
[ترجمه ترگمان]نور نرم در آب راکد شروع به درخشیدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The contrast sets up a shimmer that destabilizes the solidity of the subject.
[ترجمه گوگل]کنتراست درخششی ایجاد می کند که استحکام سوژه را بی ثبات می کند
[ترجمه ترگمان]سایه روشن تصویر روشنی را پدید می آورد که استحکام قضیه را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These keyboard versions of three famous orchestral works shimmer with vivacity.
[ترجمه گوگل]این نسخه‌های کیبورد از سه اثر معروف ارکسترال با نشاط می‌درخشند
[ترجمه ترگمان]این نسخه های keyboard از سه ارکستر مشهور با نشاط و نشاط می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through the shimmer he saw the huge octopus eyes of the juggernaut grow dimmer.
[ترجمه گوگل]از طریق درخشش، او دید که چشمان اختاپوس عظیم الجثه دار تیره تر می شود
[ترجمه ترگمان]از میان شعله های لرزان چشمان اکتاپوس of را دید که dimmer شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His blue eyes shimmer in the spotlights.
[ترجمه گوگل]چشمان آبی او در نورافکن می درخشد
[ترجمه ترگمان]چشم های آبی او در نور چراغ برق می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rich red-violet shimmer with a paler shimmer that subtly changes from silvery green to vibrant rose-pink, depending on the light.
[ترجمه گوگل]درخشش قرمز مایل به بنفش غنی با درخشش کم‌رنگ‌تر که بسته به نور به‌طور نامحسوس از سبز نقره‌ای به صورتی پر جنب و جوش تغییر می‌کند
[ترجمه ترگمان]به رنگ قرمز - بنفش متمایل به زرد درخشان، که به طرز نامحسوسی از رنگ سبز نقره ای تا رز - صورتی، بسته به نور، تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Would you like to shimmer in your own prom gown or would you alternatively be mysterious inside of a darkish velvet?
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید در لباس مجلسی خود بدرخشید یا در عوض در داخل یک مخمل تیره مرموز هستید؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری که تو لباس جشن فارغ التحصیلی خودتو ببینی یا به alternatively یه لباس مخملی مهتابی ببینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rich moss green with a bronze shimmer.
[ترجمه گوگل]سبز خزه ای غنی با درخشش برنزی
[ترجمه ترگمان]سبز خزه سبز با درخشش برنز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The challenge is to make inanimate objects shimmer and glow vibrancy and life.
[ترجمه گوگل]چالش این است که اشیاء بی جان را درخشان کنیم و نشاط و زندگی را بدرخشیم
[ترجمه ترگمان]چالش این است که اشیا بی جان برق بزنند و طراوت و شادابی و زندگی را به خود جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Besides, the Shimmer and NNE are more sensitive and have diagnosis value.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، Shimmer و NNE حساس تر هستند و ارزش تشخیصی دارند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، the و NNE حساسیت بیشتری دارند و ارزش تشخیص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had melted off into the surface - shimmer of the desert, into the mirage.
[ترجمه گوگل]او به سطح آب شده بود - درخشش صحرا، در سراب
[ترجمه ترگمان]نور خورشید در سراب دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pale ivory taupe with lavender shimmer that show up when the light hits it.
[ترجمه گوگل]نوار عاج کم رنگ با درخشش اسطوخودوس که با برخورد نور خود را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]رنگ عاج فیل با نور بنفش کمرنگ، که وقتی نور به آن برخورد می کند، ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک نگاه (اسم)
shimmer

سوسو زدن (فعل)
blink, flicker, gleam, shimmer, glimmer

روشن و خاموش شدن (فعل)
shimmer

روشنایی لرزان داشتن (فعل)
shimmer

انگلیسی به انگلیسی

• glimmer, gleam; flickering light
emit a soft flickering light, glimmer, glisten, gleam; quiver, flicker, waver
if something shimmers, it shines with a faint, unsteady light.

پیشنهاد کاربران

بپرس