تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

clothing clothes garments لباس و آرایش پوشش - جامه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

History Background Past تاریخچه زندگی گذشته ( افراد ) Patrimony ارث اجدادی ( ابا اجدادی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به امان خدا رها شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

باعث رنجش/ دلخوری کسی شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

با کمال میل، با کمال رضایت، مشتاقانه، بدون تردید/تامل، درنگ، با خواست ( اراده ) خود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

in an intensely felt manner Strongly felt به شدت - خیلی زیاد exquisitely painful

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To make certain of To find something out for certain To make sure of اطمینان حاصل کردن اطمینان پیدا کردن یقین پیدا کردن To become aware of To lea ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( قسر در رفتن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

If you describe someone's actions as a charade, you mean that their actions are so obviously false that they do not convince anyone. اگه این کلمه د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

A statement that expresses a judgement or opinion Theory Idea Argument Concept تئوری، استدلال، گمان، حدس، عقیده،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

self - control self - mastery self - restraint will power strength of will ( قدرت ) تسلط بر خود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

Burst through, shatter شکستن My father's voice pierced the silence. صدای پدرم سکوت را شکست!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

Intended, aimed, destined بر آن شده نائل شده سرنوشت ( . . . ) شده ( برای چیزی یا کاری/ به عنوان . . . . ) در نظر گرفته شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( of an illness or fire ) spread very rapidly or uncontrollably ( در مورد بیماری یا آتش ) سریع در حال پخش و غیر قابل کنترل سریع در حال شیوع و غیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

of a type that is not exactly the same as the actual thing, or is not as good as the actual thing Something that is similar to, close to, or like w ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

a person, animal, or plant belonging to a particular group. فرد/موجود/ . . . . Members: افراد/کسانی/آدم ها/موجودات/ . . . . Members of the ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عصبی و نا آرام ( به هم ریخته )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

Follow the order of something ترتیب ( چیزی ) را رعایت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

used in angry speech to say that one will not accept or allow something anymore موقع عصبانیت برای بیان اینکه فرد تحمل چیزی / حرفی / کاری. . . را ندار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1. To make ( something ) by synthesis, especially chemically از طریق استخراج کردن مشتقات گرفتن و تصفیه کردن چیزی را تولید کردن ( به صورت شیمیایی ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

As a noun: دلشوره دلهره خوف و هراس حسِ بد و شوم حسِ نگرانی و ترس Apprehension Dread Worry Anxiety Fear

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

old - fashioned used to tell someone that you do not accept what they are saying or doing دِ نه دیگه! اصلا هم اینجوری نیست!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

a role played by an actor or actress Role Theatrical role Character نقش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

To be consistent with مطابق هم بودن تطابق داشتن منطبق با هم بودن همسو - هم جهت و هماهنگ بودن با هم همخوانی داشتن با هم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun : A person who can endure pain or hardship without showing their feelings or complaining کسی که بدون شکایت و نشون دادن و بروز احساسی میتواند در ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پُر عمق The deep part of the pool قسمت پرعمق استخر !

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Fantasy = فانتزی Fiction = تخیلی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

زمان، دوره Day and age دوره زمونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

روبه تباهی رفتن تنزل پیدا کردن پَسرفت کردن انحطاط پیدا کردن به سوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

موضع، جبهه نظر، عقیده، رای، باور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مخالفت - نافرمانی - سر پیچی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

متحول کننده دگرگون کننده تغییر اساسی و بنیادی به وجود آوردنده ( که منجر به تغییر و تحول اساسی میشود ) ( که انقلابی در . . . به وجود می آورد ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

As a verb : چیزی / کسی را طعمه قرار دادن تله برای کسی گذاشتن We are dead as far as he knows You are baiting him. You're trying to lure him in St ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

To change or debase by making errors or unintentional alterations خدشه دار کردن دستکاری کردن دچار لغزش و اشتباه کردن دچار عیب و نقص کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To deprive of something necessary محروم کردن ( از چیزی که حیاتی و لازم و مورد نیاز است )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

برطرف کردن Quench one's thirst

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

To be connected by blood or marriage نسبت داشتن How is he related to me? او با من چه نسبتی داره؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Smart Clever Skillful هوشمندانه زیرکانه رندانه ماهرانه مبتکرانه و بکر استادانه با ابتکار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

ایمان، پاکی،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

غالب آمدن، غالب شدن، پیروز شدن، چیره شدن، تسلط پیدا کردن، تسلط یافتن، غلبه کردن، مسلط گشتن، مسلط شدن Ex: To win over your ego.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( of a plant ) living for several years گیاه چند ساله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

an activity or organization used as a means of concealing an illegal or secret activity front disguise مخفی کاری 2. an identity adopted by a spy ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

از پس انجام کاری بر آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Causing one to lose courage or confidence disconcerting مضطرب کننده اضطراب آور نگران کننده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آثار مخروبه، بقایای چیزی که خراب شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پریشان حال و آشفته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

scared, frightened, troubled هراسیده، وحشت زده، دهشت زده، سراسیمه، زَهره ( زَهله ) تَرک شده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شیطنت آمیز An impish smile

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

showing little - no interest or emotion با خونسردی، با بی تفاوتی، با بی اعتنایی، به آ رامی و بدون احساس، از روی بی علاقه گی،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1. being or happening at the end of a process Final نهایی ( که تا ابد/تا آخر. . . بمونه ) 2. being the best or most extreme example of its kind ...