پیشنهادهای Sunflower (١,٥٦١)
( کاملا ) قابل قبول باور پذیر قابل باور ( که هیچ کس شک نمیکنه! ) capable of causing someone to believe that something is true or real. ( همه رو ...
صدای خنده های ممتد صدای قهقهه
used to suggest that one may be willing to do something unexpected or unlikely used to tell someone to give one a chance to do something, answer a ...
غرق در فکر، ( در مورد چهره ) ( و غافل از اطراف خود ) thinking deeply about something private, rather than about what is happening around you
truculent or uncooperative behaviour رفتار خشن و خودسرانه ( که همکاری کسی را قبول نمیکنه ) INFORMAL NORTH AMERICAN individuality and self - conf ...
توافق که از قبل تعیین شده توافقی که از قبل کرده باشند!
قوانین و مقررات محدود کننده
break - up breakdown تخریب خرابی از کار اقتادن فروپاشی - فرو ریزی اختلال weakening تضعیف
به هم ریخته و عصبی - عصبانی مثل وقتی که میگیم اعصابم به هم ریخته!
a cause of anxiety or worry issue matter
To undertake a risky or daring journey To travel To journey To go To move سفر کردن رفتن ( مخصوصا وقتیکه سفر خطرناک و پر خطر باشه و دل و جرئت و ...
Soulless بی روح Empty تو خالی
جدال/کشمکش/مجادله/ جدال/. . . ستیز /جنگ /نبرد / . . بر سر ِ. . . The infection resembles one developed by Earth during their bacteriological - wa ...
To expect To count on توقع داشتن انتظار داشتن To perdict
بی لیاقتی عدم لیاقت عدم شایستگی عدم ( وجود ) کفایت و صلاحیت
1. failing in or neglectful of ( a matter, a duty or obligation ) غافل نا آگاه بی خبر از ( . . . ) لا ابالی بی مبالات بی ملاحضه سر بهوا صفت ...
1. Which of two possibilities will be chosen Between two different possible options بین دو انتخاب ممکن /دو احتمالات در دسترس هر یک از دو روش/شیوه م ...
impossible with no chance of success useless no - win بدون شانس/ احتمال/امکان موفقیت ( هیچ شانس /امکال /احتمال موفقیت نیست ) بی فایده بیهوده بی حا ...
تداعی کننده خاطرات . . . تداعی کننده روزهای گذشته یادآور. . . ( چیزی ) تداعی کننده ی ( چیزی )
To order To command To tell To require To demand To call upon
On report ( به مقامات ) !!! ریپورت کسی را دادن کسی را ریپورت کردن گزارش کسی را دادن گزارش کار کسی را دادن Consider yourself on report !
خوشایند
We can't just stay here and take it نمیشه که همینجا بایستیم و هیچ کاری نکنیم /هیچی نگیم و بگذاریم هر چی میخوان بهمون بگن.
Involving or characterized by mystery, secrecy, intrigue, or espionage. مرموز مرموزانه پر رمز و راز اسرار آمیز مخفیانه و سری
موضوعی را تو جمع مطرح کردن موضوعی با بقیه در میان گذاشتن به جای پشت سر شون حرف زدن موضوعی با کسی در میان گذاشتن به جای پشت سرش حرف زدن In or in ...
unacceptable extremely distasteful غیر قابل قبول غیر قابل پذیرش /تصور فوق العاده / خیلی / بیش از اندازه ناخوشایند حال به هم زن revolting disgusti ...
اصول اخلاقی مقررات اخلاقی قوانین اخلاقی قانون های اخلاقی شرافتمندانه/ محترمانه ی ( یک جامعه )
Noun : "Come to fuitition" realization actualization واقعیت ( به . . . پیوستن ) حقیقت تحقق achievement attainment accomplishment resolution succes ...
تیزبینی دقت فکر زیرکی و ذکاوت نکته بینی، نکته سنجی هوشمندی، هوشیاری
trouble misery misfortune Woe
to show people what you think or believe by behaving in a particular way
به طور محکم و سفت ( که تکان نخوره ) سفت و سخت و یا دقت . . . ( کاملا ثابت بمونه )
easily excited . . . که زود با هر چیز کوچکی هیجانی میشه/هیجان زده میشه/احساساتی میشه/برانگیخته میشه/عصبانی میشه
Adj : abandoned or deserted متروک دورافتاده خالی از سکنه
US, informal to talk with ( someone ) in order to report or find out new information
used to say that you will have finished doing something if you just do one more thing: مورد استقاده: وقتی با این کاری که داری میکنی دیگه کارت تموم شه ...
ایمن سازی Insufficient safeguards built in. Star Trek TOS
Noun : ceremony مراسم رسم مراسم سنتی Adj : Ceremonial Customary Traditional Formal مرسوم سنتی
two - faced back - stabbing دو رو ریاکار - ریاکارانه مکار نمک به حروم بی وفا، عهدشکن
outside the bounds of acceptable behaviour. ( رفتار ) غیر قابل قبول، نا مناسب، خارج از ادب، خارج از نزاکت، خارج از عرف، شنیع، وقیح، آنه ...
1. chiefly British As a noun : Eternity به عنوان اسم: ابدیت، جاودانگی، جاودانی، بی زمانی، بی پایانی، تمام نشدن، به آخر - پایان نرسیدن I am the Gu ...
To make an effort To aim قصد به انجام کاری داشتن قصد داشتن برای انجام کاری قصِد انجام کاری را داشتن ما قصد دارییم که . . . ما میخواهیم تلاش کنیم ...
Noun: power control authority اختیار، قدرت، اجازه، تسلط، حق ( قانونی )
Noun : a switch or other device by which a device or vehicle is regulated Switch Knob Button Dial Handle Instrumental panels Dashboard کلیه ی وسای ...
an instance of a disease, injury, or problem ( موارد ) مورد بیماری/آسیب دیدگی/ مشکل patient sick person مریض بیمار مبتلا sufferer victim قربانی
Probability Chance
exceptionally clever or talented به طور استثنایی باهوش یا با استعداد gifted talented genius ingenious intelligent intellectual bright clever smart ...
To insert or bring into something To insert To place To put To add 1. to bring a plan, system, or product into use for the first time 2. to br ...
Adj certain to remain safe and unthreatened Or feeling free from fear or anxiety صفت برای حس کسی که مطمئنِ که در امن و امان و دور از خطر قرار دارد ...
the aim or purpose Goal هدف مراد مقصود منظور قصد