تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

redeeming quality/feature etc ( = the one good thing about an unpleasant person or thing یه مشخصه / صفت / ویژگی /کیفیت . . . خوب و خوشایند در مورد ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مجوز مجوز بودن در جای مجوز ورود و خروج به جایی مجوز رفت آمد به جایی Have clearance مجوز داشتن مجار بودن Dr. Macoy has clearance throughout the sh ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. if ideas, beliefs, emotions etc permeate something, they are present in every part of it To fill فرا گرفتن پر کردن ( مثلا هوا ) احاطه کردن 2. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

analysis assessment estimation opinion

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

پاک کردن Clear your mind and answer me as quickly as you can. Friend

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هر وقت اراده کنیم ! هر وقت که بخواهیم !

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To be uncovered فاش شدن افشا شدن برملا شدن آشکار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

remain united. متحد ماندن اتحاد ( خود ) را حفظ کردن /نگه داشتن ( از هم نپاشیدن - فرو نریختن ) ( تثبیت کردن خود - قدرت - اتحاد ) cause somethi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

in addition furthermore بعلاوه اضافه بر این/آن ( تازه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Greatly startled, shocked, or upset Greatly upset by or as if by a physical jolt or shock جا خوردن ( به خاطر شوک وارد شده یا برخورد/ تصادف فیزیکی پی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

جهش یافتگی جهش ژنتیکی تغییر ژنتیکی تغییر ژنی تغییر در ( ساختار ) ژن ها دگرگونی در ( ساختار ) ژن ها the changing of the structure of a gene, result ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

believing oneself to be inherently deserving of privileges or special treatment حقِ داشتن چیزی را داشتن ! ( اجازه داشتن چیزی را داشتن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To happen To take place To occur به وقوع پیوستن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

( با ) بی فکری، ( به صورت ) بی اراده، بدون اراده، ناگهانی و بدون فکر ( کردن ) ، ناآگاهانه، اشتباهی،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

طرف کسی را گرفتن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

society nation people community

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

doubtful نامطمئن I am dubious. . . . مطمئن نیستم. . . ! شک دارم. . . !

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To Play intuition از شم ( پلیسی - کاپیتانی . . . خود ) استفاده کردن I'm playing intuition Star Trek TOS

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

STATISTICS not adjusted or corrected تصحیح نشده. اصلاح نشده. likely to be only approximately accurate. تنها کمی دقیق تقریبا دقیق نه خیلی دقیق /د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

علامت گذاری شده مشخص شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یک سری علایم و نشانه های پزشکی ( از نوعی بیماری ) ( که با هم در ارتباط هستن و تاثیر متقابل دارند و معمولا مربوط به یک بیماری خاص هستند یا نشان از ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شتاب زده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To be entitled Allowed Authorized حق داشتن مستحق چیزی بودن اجازه داشتن I think I am entitled to an explanation. فکر میکنم حق اینو دارم که توضیح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کارآمد بودن چیزی به کار آمدن ( اینکه یک چیزی اینجوری عملی - شدنی - امکان پذیر است است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

As a noun: 1. a value or principle which is regarded as universally valid ( ارزش ها ، قواعد و اصولی که در کل جهان معتبر اند ) اصول/قواعد/ارزش ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

To Understand To realize To know To aknowledge ( علت، معنی چیزی یا کاری را ) فهمیدن، دانستن، متوجه شدن ( وقتی موضوعی، علتی، چیزی، . . قابل فهم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Conditions شرایط و اوضاع . . . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

مورد قبول واقع نشدن، مقبول واقع نشدن، مورد استقبال قرار نگرفتن، پذیرفته نشدن، با استقبال ( خوبی ) همراه نشدن!! To a place where I was clea ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

Craftman هنرمند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

worthy of or eliciting admiration admirable Worthy قابل ستایش قابل تحسین ستودنی تحسین برانگیز شایسته He is the finest captian of all time ! A fi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در لیست / فهرست جای ثبت شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To be troubled To have trouble with دچار مشکل شدن مشکل پیدا کردن برای چیزی مشکل پیش آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

the use of energy, time, or other resources. مصرف انرژی - زمان یا هر منبع دیگر.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

to do something to correct a mistake that one has made or a bad situation that one has caused اشتباه خود را جبران کردن رفتار/کار گذشته خود را جبران ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

علناً اعلام کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

intervening time intervening period فاصله ی زمانی ( فواصل زمانی ) فواصل میانی ( بین زمان ) فواصل زمانی بازه های زمانی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

کلیه ی جزئیات، همه ی جزئیات، همه چیز Everything, all, every detail

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

a close and harmonious relationship in which the people or groups concerned understand each other's feelings or ideas and communicate well رابطه نزد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To go beyond فراتر رفتن To be better than; surpass سبقت پیشی گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

As a noun 1. a device for suspending an automatic function on a machine. وسیله یا دستگاهی برای به تعویق انداختن کارکرد/عملکرد اتوماتیک به غیر اتوم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To fulfil or satisfy ( a need, requirement, situation, or condition ) To fulfil To satisfy To measure up to To match up to To perform To comply w ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

راه دستیابی یا رسیدن به کسی یا چیزی روش/ شیوه رسیدن به چیزی یا دستیابی به چیزی یا کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

occurring at irregular intervals; not continuous or steady. odd irregular ناپایدار و بی قاعده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Probable Possible ممکن محتمل It hardly seems likely به نظر خیلی ممکن نمی آد !

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

To keep To maintain To keep going To keep alive To keep in existence To continue To carry on To keep up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

to have a particular use or function to be useful or helpful in some way فایده داشتن نفع داشتن سود داشتن منفعت داشتن مورد استفادهء ( خاصی ) داشتن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Adj : abandoned or deserted متروک دورافتاده خالی از سکنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

INFORMAL in extremely good health and spirits صحیح و سالم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

the chief or capital city پایتخت شهر اصلی شهر مهم و ( بزرگ ) a large important city a city regarded as a center of a specified activity مرکز ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

neglectful irresponsible careless thoughtless inattentive unheeding lazy indolent بی توجه بی فکر بی مسئولیت