تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Land سرزمین قلمرو Nation ملت Kingdom of love = ملت عشق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

you cannot afford to do something, you must not do it because it would cause serious problems for you وقتی نباید کاری را انجام بدی چون مشکلات جدی ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

داد زدن، فریاد زدن ( از روی عصبانیت )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تشکیل دهنده constituent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Crash Flaw Defect خرابی عیب فنی نقص فنی ( درسیستم - دستگاه - کامپیوتر - ماشین آلات - ماشین - وسایل ) از کار افتادگی Is it a malfunction Mr. Spo ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مدرک ( تحصیلی ) سابقه ی ( کاری - حرفه ای )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ترفیع ( رتبه ) ارتقا ( رتبه ) Promotions =/Demotions

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نسبت داشتن Bound by blood

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

To state again strongly To reiterate To confirm the validity of ( something previously established ) ( دوباره و با جدیت و قاطعیت بیشتر بیان کردن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خشک خشک، به طور کامل خشک، خیلی خشک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بطور قابل توجهه ای به طور چشمگیری به طور چشمگیر و قابل ملاحظه ( ای ) ( خیلی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

A strong desire تمایل. . . میل بهِ. . . احساسِ. . Suicidal anxiety stress tension تنش / فشار روحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

heartless savage violent dangerous ruthless خشن - بیرحم - وحشی - خطرناک سنگدل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

based on personal feelings, tastes, or opinions and not facts = Not objective ( براساس عقاید و برداشت های فردی و نه واقعیات و حقایق ) Your eviden ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عاجز در انجام کاری، ناتوان در انجام کاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مداخله کردن ( مخصوصا به منظور کمک ) Get involved especially to help

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( در خود ) نگه داشتن - جا دادن ( در جایی قرار گرفتن - قرار دادن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

used to emphasize the extreme degree of something severely seriously very extremely awfully urgently intensely eagerly به شدت - خیلی . . . بد جور ! ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Expressing annoyance Almost like Damn لعنتی! Blast! It doesn't work Blast you! Blast it!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

An attempt to achieve a goal رسیدن به هدف/اهداف Ex : And we scholars guide them in their endeavors. و ما عالمان آنها را در ( رسیدن به اهداف ) شا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جنگی ، . . . مورد استفاده در جنگ، . . . که در جنگ استفاده میشود Well - developed warfare skills مهارت های ( جنگی ) بسیار پیشرفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

As a verb : 1. Wake up بیدار شدن 2. Wake someone up بیدار کردن کسی 3. To regain consciousness هوشیاری به دست آوردن 4. To become aware of - to r ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

گواهی نامه تصدیق ( رانندگی ) Driving licence

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Make one's peace with something - پذیرفتن ( یک اتفاق حادثه تلخ. . . ) کنار آمدن با ( یک اتفاق حادثه تلخ. . . ) - آشتی کردن !

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

informal To elicit no successful response To fail to be unsuccessful in finding information or the answer to a problem سر در نیاوردن متوجه نشدن ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

too large or too small in comparison with something else excessive inordinate irregular unreasonable unbalanced uneven unequal uncalled for بیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

not typical of a particular person or thing Not typical of one That would be highly uncharacteristic ! اینی که گفتی اصلا بهت نمیخوره !! اینی که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

To pull with a jerk با یه حرکت تند و تیز و سریع و شدید با یه تکان ناگهانی کشیدن Yank something out با یه حرکت شدید به طرف ( بیرون از جایی ) کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به هم ریخته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To believe that something is true because of what you have seen or heard To see To notice To understand To believe To think To infer To assume To le ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

in every case or on every occasion; always. without exception همیشه / در همه ی مواقع بدون استثنا در هر حالتی / شرایطی بی چون و چرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

راهی شدن. . . راهی انجام کاری شدن به راه خود ادامه دادن در راه . . . بودن در مسیر . . . بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شیرجه زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از اول، از ابتدا، در ابتدا، از اول اش . . . To begin with برای شروع بنای کاری را گذاشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

generous, kind, kindly, kind - hearted, caring, compassionate, loving, unselfish, That's big of you خیلی با محبتی! خیلی دست و دل بازی! بزرگی تو می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

: adverb در جدول Across = افقی Down = عمودی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کنسانتره !!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قضاوت، قضاوت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به طور جدی سرسختانه بدون توقف به طور متمرکز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پشتِ سر هم !

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To use - استفاده کردن. The purpose of my presence is to invoke shore - leave rights Star Trek TOS

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

باعث رنجش/ دلخوری کسی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

in order to achieve ( a particular goal or result ) به منظور کسب / دستیابی به . . . در جهت دستیابی . . . با هدفِ. . . ( رسیدن به. . . ) به منظور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To make certain of To find something out for certain To make sure of اطمینان حاصل کردن اطمینان پیدا کردن یقین پیدا کردن To become aware of To lea ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

( قسر در رفتن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

A statement that expresses a judgement or opinion Theory Idea Argument Concept تئوری، استدلال، گمان، حدس، عقیده،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مخدوش شده خدشه دار شده گمراه شده دچار لغزش و اشتباه شده دچار عیب و نقص شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

Burst through, shatter شکستن My father's voice pierced the silence. صدای پدرم سکوت را شکست!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

self - control self - mastery self - restraint will power strength of will ( قدرت ) تسلط بر خود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

Intended, aimed, destined بر آن شده نائل شده سرنوشت ( . . . ) شده ( برای چیزی یا کاری/ به عنوان . . . . ) در نظر گرفته شده