warfare

/ˈwɔːrˌfer//ˈwɔːfeə/

معنی: نزاع، جنگ، محاربه، زد و خورد، جنگاوری
معانی دیگر: جنگ پردازی، مبارزه، پیکار، ستیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of waging a war.
مشابه: bloodshed, war

(2) تعریف: conflict; fighting.
مشابه: bloodshed, combat

جمله های نمونه

1. atomic warfare
جنگ اتمی

2. chemical warfare
جنگ شیمیایی

3. conventional warfare
جنگ سنتی (در مقابل جنگ پارتیزانی یا جنگ اتمی و غیره)

4. diplomatic warfare
مبارزه ی سیاسی

5. full-scale warfare
جنگ همه جانبه

6. guerrilla warfare
جنگ پارتیزانی

7. psychological warfare
جنگ روانی

8. trench warfare
جنگ خندق

9. engines of warfare
ابزار جنگ

10. the use of defoliants in warfare
به کار بردن مواد برگریز در جنگ

11. Rivalry between football fans developed into open warfare.
[ترجمه گوگل]رقابت بین هواداران فوتبال به جنگ علنی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]Rivalry بین طرفداران فوتبال در جنگ های آزاد توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These clashes could develop into open warfare.
[ترجمه گوگل]این درگیری ها می تواند به جنگ علنی تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این برخوردها می تواند به جنگ باز تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Research involving the use of biological warfare agents will be used for defensive purposes.
[ترجمه گوگل]تحقیقات مربوط به استفاده از عوامل جنگ بیولوژیکی برای اهداف دفاعی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]تحقیق شامل استفاده از عوامل جنگ بیولوژیک برای اهداف دفاعی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The debate soon degenerated into open warfare.
[ترجمه گوگل]این بحث خیلی زود به جنگ علنی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]بحث به زودی تبدیل به جنگ علنی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Political warfare fosters the illusion of an active system full of excitement and competition.
[ترجمه گوگل]جنگ سیاسی توهم یک سیستم فعال پر از هیجان و رقابت را پرورش می دهد
[ترجمه ترگمان]جنگ سیاسی توهم یک سیستم فعال پر از هیجان و رقابت را پرورش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Unlike snakes, lizards have not specialised in chemical warfare.
[ترجمه گوگل]بر خلاف مارها، مارمولک ها در جنگ شیمیایی تخصص ندارند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف مارها، مارمولک ها در جنگ های شیمیایی تخصص ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزاع (اسم)
quarrel, battle, fray, affray, strife, dispute, contention, discord, spar, war, warfare, fuss, scuffle, wrangle, squeal, scrap, tousle, dust-up, embroilment, falling-out

جنگ (اسم)
battle, fight, anthology, analects, war, warfare, belligerence, scrap, varia

محاربه (اسم)
battle, combat, war, warfare, belligerence

زد و خورد (اسم)
battle, fight, combat, warfare, skirmish, medley, fracas, tilt, set-to

جنگاوری (اسم)
warfare

انگلیسی به انگلیسی

• war, combat; military operations, hostilities
warfare is the activity of fighting a war; a formal word.

پیشنهاد کاربران

جنگ
عملیات جنگی
جنگ پردازی، جنگ افزاری
جنگ شناختی.
جنگی که ابتدا با شناخت از ابزار مورد استفاده، توسط دشمن . شروع می شود.
جنگ ترکیبی، از میدان، رسانه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و. . . .
زد و خورد
جنگ
ولی زمانی استفاده میشود که تاکید روی فنون یا تکنیکهای جنگ باشد ( مثلا جنگ شیمیایی و جنگ اقتصادی، که هر دو جنگ هستند ولی از نظر تکنیکهای جنگی کاملا از هم متفاوت هستند )
Psychological warfare: جنگ روانی
جدال/کشمکش/مجادله/ جدال/. . .
ستیز /جنگ /نبرد / . .
بر سر ِ. . .
The infection resembles one developed by Earth during their bacteriological - warfare experimens in the 1990s
Star Trek
conflict
War
جنگ افزار
جنگی ، . . . مورد استفاده در جنگ، . . . که در جنگ استفاده میشود
Well - developed warfare skills
مهارت های ( جنگی ) بسیار پیشرفته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس