تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1. being or happening at the end of a process Final نهایی ( که تا ابد/تا آخر. . . بمونه ) 2. being the best or most extreme example of its kind ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به رنگ . . . آمیخته به رنگ، به رنگ ( چیزی ) در آمده Fear - tinted eyes چشمانی به رنگ ترس، آمیخته به رنگ ترس، به رنگ ترس در آمده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

By then, by now تا الان، تا این زمان In the past Before now, already از قبل قبل از قبلاً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

دست نیافتنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

unhappiness unpleasantness اوقات تلخی ناخشنودی/نارضایتی Hatred تنفر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ارزش قائل شدن برای کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Naturally Automatically Certainly خود به خود به طور اتوماتیک به طور حتم قطعاً. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

توسعه پیدا کردن ( یافتن ) گسترش پیدا کردن ( یافتن )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غَرق ِ ( در ) I found him immersed in a book دیدم که غرقِ در کتاب بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

in a way that is not serious or solemn carelessly ( به صورتی که جدی و رسمی نباشد ) ( به طور ) سهل انگارانه سبکسرانه سرسری به طور نسنجیده / سطحی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

As a noun تضاد، مغایرت، ضد و نقیض، Ex: Rule number 35 of Shams of Tabriz In this world, it is not the similarities and regulations that takes u ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To fail to be remembered by someone از خاطر کسی دور شدن به ذهن/خاطر/فکر کسی نرسیدن To fail to be noticed by someone از نظر/چشم/توجه کسی دور ماندن - ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وارد شده damage sustained صدمات وارد شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دورازذهن دور از انتظار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شدید با شدت به شدت ( سخت - زیاد ) adv

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تیره کردن، تار کردن، تیره شدن، تار شدن, تیره و تار کردن/شدن جلوی. . . . . را پوشاندن/گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

To be Warm to someone To begin to like someone, be fond of کم کم علاقه مند شدن، شیفته ی کسی شدن، دوست دار کسی شدن، احساس صمیمیت کردن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Topple to the ground نقش زمین شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آرام، راحت، بی دغدغه، که هیچ چیز/هیچ کس نمی تونه به هم بزنه unperturbed tranquility آرامشی که هیچ کس نمی تواند به هم بزند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به درستی, به طور صحیح، به شکل مناسب، به شکل درست و به جا،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مچهول، نا معلوم، ناشناخته ( برای خود ) ، بدون اینکه ( خودت/ خودش/ . . . ) بدانی/ بداند. . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To succeed in influencing or having an effect on تاثیر گذاشتن رو کسی نفوذ کردن ( به اعماق وجود/قلب کسی ) To influence To get to There must be som ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Instrument Tool Equipment Machine Mechanism Device Hardware 2. System

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Extremely impressive, Skilful Remarkable Amazing فوق العاده ، استادانه، ماهرانه، تحسین برانگیز، عالی، . . . ( به گونه ای که فکر یا احساسات را تحت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مجذوب چیزی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از روی غریزه و بدون فکر به طور غیر ارادی نه از روی اراده و فکر ( دست خودم/ش نبود )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Noun : Synchronization هماهنگی هم زمانی تقارن همگامی همگاه سازی, همگام سازی Verb : To synchronize هماهنگ کردن هم زمان کردن همگام کردن صفت نیست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

a thing that may be chosen or done out of several possible alternatives Hope Option Alternative Choice Course of action Solution امید انتخابِ ممکن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To try to pull something = To play a trick on someone To deceive someone سر کسی رو شیره مالیدن سربه سر کسی گذاشتن سر کسی کلاه گذاشتن کلاه کسی را برد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To eliminate To finish off To take the life of To end the life of To get rid of To slaughter To butcher To massacre To wipe out به کلی از بین بردن ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

the action of unfairly criticizing someone or something انتقاد سخت انتقاد ناعادلانه ایراد غیر منصفانه ایرادگیر سخت و نابجا توهین به مهارت واعتبار ساب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To correlate with هماهنگ بودن مطابق بودن مرتبط بودن ارتباط داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To consume : ( of a feeling ) completely fill the mind of ( someone ) preoccupied تمام فکر و ذهن کسی . . . شده درگیر . . . بودن/شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To stop talking Stop talking Shut up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نظیر همتا مشابه ( چیزی شبیه به . . . ) ( چیزی مشابه . . . ) There is no analogue to this structure in Federation techology. Star Trek TOS

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

believing oneself to be inherently deserving of privileges or special treatment حقِ داشتن چیزی را داشتن ! ( اجازه داشتن چیزی را داشتن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To form تشکیل دادن - به وجود آوردن - ایجاد کردن I didn't know that 12 Kilingons constitutes a swarm ! ازدحام به وجود آوردن/ایجاد کردن Star Trek TOS

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

a jagged white flash of lightning flash نورِ برق نه رعد برق نور است رعد صداست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

to fail to stay aware of the time از زمان/ساعت غافل شدن ( وقتی طرف نمیدونه ساعت چنده/چند شنبه است. یا اصطلاحا زمان از دست اش در میره/ در رفته ) ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To construct To create To produce ساختن - بنا کردن درست کردن به وجود آوردن ایجاد کردن This arena of death that you've devised for your pleasure, . ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

- At all - Under any circumstance - In any way اصلا، ابدا، به هیچ وجه ( ممکن ) ، به هر صورت، در هر صورت، تحت هر شرایطی، تحت هیچ شرایطی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. Arranged in a neat tidy way - به صورت مرتب و منظم 2. Absolitely, literally, definately, به طور قطع! مطلقا، کاملا، قطعا . . . 3. Exactly, corr ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun something that is usual, typical, or standard ( هر ) چیزی که نرمال است ( هر ) چیزی که معمولی /عادی/ متعارف / استاندارد . . . است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun: جابه جایی تغییر جا تغییر مکان جا عوض کردن . . . . . . . . . . . . . . . . . ( دو فرد یا دو چیز )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

with the capacity to develop or happen in the future به طوریکه که امکان دارد در آینده . . . قابلیت /تواناییِ . . . دارد قابلیت/توانایی . . . بودن د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از بین بردن داغون کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

ماهر, تعلیم دیده، آموزش دیده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کناره گیری کردن، گوشه عزلت بر گزیدن، در انزوا رفتن، در انزوا بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adj relating to or causing psychological trauma ناشی از ضربه ی روانی /آسیب روانی ناشی از ضربه روحی /آسیب روحی ناشی از ضربه / آسیب های روحی روانی نا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

a long, angry speech of criticism or accusation سخنرانی - نطق انتقادی ( همراه با متهم کردن کسی ) نطق بلند و بالا و پر از انتقاد و اتهام نطق طولانی ...