پیشنهادهای Sunflower (١,٥٦١)
1. being or happening at the end of a process Final نهایی ( که تا ابد/تا آخر. . . بمونه ) 2. being the best or most extreme example of its kind ...
به رنگ . . . آمیخته به رنگ، به رنگ ( چیزی ) در آمده Fear - tinted eyes چشمانی به رنگ ترس، آمیخته به رنگ ترس، به رنگ ترس در آمده
By then, by now تا الان، تا این زمان In the past Before now, already از قبل قبل از قبلاً
دست نیافتنی
unhappiness unpleasantness اوقات تلخی ناخشنودی/نارضایتی Hatred تنفر
ارزش قائل شدن برای کسی
Naturally Automatically Certainly خود به خود به طور اتوماتیک به طور حتم قطعاً. . .
توسعه پیدا کردن ( یافتن ) گسترش پیدا کردن ( یافتن )
غَرق ِ ( در ) I found him immersed in a book دیدم که غرقِ در کتاب بود.
in a way that is not serious or solemn carelessly ( به صورتی که جدی و رسمی نباشد ) ( به طور ) سهل انگارانه سبکسرانه سرسری به طور نسنجیده / سطحی ...
As a noun تضاد، مغایرت، ضد و نقیض، Ex: Rule number 35 of Shams of Tabriz In this world, it is not the similarities and regulations that takes u ...
To fail to be remembered by someone از خاطر کسی دور شدن به ذهن/خاطر/فکر کسی نرسیدن To fail to be noticed by someone از نظر/چشم/توجه کسی دور ماندن - ...
وارد شده damage sustained صدمات وارد شده
دورازذهن دور از انتظار
شدید با شدت به شدت ( سخت - زیاد ) adv
تیره کردن، تار کردن، تیره شدن، تار شدن, تیره و تار کردن/شدن جلوی. . . . . را پوشاندن/گرفتن
To be Warm to someone To begin to like someone, be fond of کم کم علاقه مند شدن، شیفته ی کسی شدن، دوست دار کسی شدن، احساس صمیمیت کردن،
Topple to the ground نقش زمین شدن
آرام، راحت، بی دغدغه، که هیچ چیز/هیچ کس نمی تونه به هم بزنه unperturbed tranquility آرامشی که هیچ کس نمی تواند به هم بزند
به درستی, به طور صحیح، به شکل مناسب، به شکل درست و به جا،
مچهول، نا معلوم، ناشناخته ( برای خود ) ، بدون اینکه ( خودت/ خودش/ . . . ) بدانی/ بداند. . . )
To succeed in influencing or having an effect on تاثیر گذاشتن رو کسی نفوذ کردن ( به اعماق وجود/قلب کسی ) To influence To get to There must be som ...
Instrument Tool Equipment Machine Mechanism Device Hardware 2. System
Extremely impressive, Skilful Remarkable Amazing فوق العاده ، استادانه، ماهرانه، تحسین برانگیز، عالی، . . . ( به گونه ای که فکر یا احساسات را تحت ...
مجذوب چیزی شدن
از روی غریزه و بدون فکر به طور غیر ارادی نه از روی اراده و فکر ( دست خودم/ش نبود )
Noun : Synchronization هماهنگی هم زمانی تقارن همگامی همگاه سازی, همگام سازی Verb : To synchronize هماهنگ کردن هم زمان کردن همگام کردن صفت نیست ...
a thing that may be chosen or done out of several possible alternatives Hope Option Alternative Choice Course of action Solution امید انتخابِ ممکن ...
To try to pull something = To play a trick on someone To deceive someone سر کسی رو شیره مالیدن سربه سر کسی گذاشتن سر کسی کلاه گذاشتن کلاه کسی را برد ...
To eliminate To finish off To take the life of To end the life of To get rid of To slaughter To butcher To massacre To wipe out به کلی از بین بردن ن ...
the action of unfairly criticizing someone or something انتقاد سخت انتقاد ناعادلانه ایراد غیر منصفانه ایرادگیر سخت و نابجا توهین به مهارت واعتبار ساب ...
To correlate with هماهنگ بودن مطابق بودن مرتبط بودن ارتباط داشتن
To consume : ( of a feeling ) completely fill the mind of ( someone ) preoccupied تمام فکر و ذهن کسی . . . شده درگیر . . . بودن/شدن
To stop talking Stop talking Shut up
نظیر همتا مشابه ( چیزی شبیه به . . . ) ( چیزی مشابه . . . ) There is no analogue to this structure in Federation techology. Star Trek TOS
believing oneself to be inherently deserving of privileges or special treatment حقِ داشتن چیزی را داشتن ! ( اجازه داشتن چیزی را داشتن )
To form تشکیل دادن - به وجود آوردن - ایجاد کردن I didn't know that 12 Kilingons constitutes a swarm ! ازدحام به وجود آوردن/ایجاد کردن Star Trek TOS
a jagged white flash of lightning flash نورِ برق نه رعد برق نور است رعد صداست
to fail to stay aware of the time از زمان/ساعت غافل شدن ( وقتی طرف نمیدونه ساعت چنده/چند شنبه است. یا اصطلاحا زمان از دست اش در میره/ در رفته ) ...
To construct To create To produce ساختن - بنا کردن درست کردن به وجود آوردن ایجاد کردن This arena of death that you've devised for your pleasure, . ...
- At all - Under any circumstance - In any way اصلا، ابدا، به هیچ وجه ( ممکن ) ، به هر صورت، در هر صورت، تحت هر شرایطی، تحت هیچ شرایطی.
1. Arranged in a neat tidy way - به صورت مرتب و منظم 2. Absolitely, literally, definately, به طور قطع! مطلقا، کاملا، قطعا . . . 3. Exactly, corr ...
Noun something that is usual, typical, or standard ( هر ) چیزی که نرمال است ( هر ) چیزی که معمولی /عادی/ متعارف / استاندارد . . . است
Noun: جابه جایی تغییر جا تغییر مکان جا عوض کردن . . . . . . . . . . . . . . . . . ( دو فرد یا دو چیز )
with the capacity to develop or happen in the future به طوریکه که امکان دارد در آینده . . . قابلیت /تواناییِ . . . دارد قابلیت/توانایی . . . بودن د ...
از بین بردن داغون کردن
ماهر, تعلیم دیده، آموزش دیده
کناره گیری کردن، گوشه عزلت بر گزیدن، در انزوا رفتن، در انزوا بودن
Adj relating to or causing psychological trauma ناشی از ضربه ی روانی /آسیب روانی ناشی از ضربه روحی /آسیب روحی ناشی از ضربه / آسیب های روحی روانی نا ...
a long, angry speech of criticism or accusation سخنرانی - نطق انتقادی ( همراه با متهم کردن کسی ) نطق بلند و بالا و پر از انتقاد و اتهام نطق طولانی ...