self discipline

/ˈselfˈdɪsəplən//selfˈdɪsɪplɪn/

تادیب نفس، انضباط نفس
دارالترجمه ر.س.م.ی کاج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: self-disciplined (adj.)
• : تعریف: regulation or control of oneself, esp. as a means of improving one's skill, knowledge, or the like.

به انگلیسی

• ability to apply oneself to complete a task
self-discipline is the ability to control yourself and to make yourself work hard or behave in a particular way without needing anyone else to tell you what to do.

پیشنهاد کاربران

خودتأدیبی
خویشتن داری
خودساختگی
Well - organized

خود مراقب
خویشتن دار
دارای نَفسِ پاک
کسی که در مقابل کجی ها و ناهنجاری های اخلاقی می تواند مقاومت کند.
انضباط شخصی
با آقای مهدی صباغ موافقم ، من یه متنی خوندم که دقیقا همین معنی رو داشت
جلوگیری کردن از کارهای بی نظم و منحرف شدن از هدفی که داری
خویش - انضباطی
خودفرمانی ، انضباط شخصی

self - control
self - mastery
self - restraint
will power
strength of will

( قدرت ) تسلط بر خود

تهذیب نفس
انضباط فردی
خودانضباطی
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما