raging

/ˈreɪdʒɪŋ//ˈreɪdʒɪŋ/

معنی: مواج
معانی دیگر: طغیان کننده، سخت، شدید، خشمناک، ژیان، غرنده

جمله های نمونه

1. the raging seas
دریای متلاطم

2. the raging wind fell several trees
باد شدید چندین درخت را انداخت.

3. plague was raging in town
طاعون در شهر بیداد می کرد.

4. she is raging over the waste of her small capital
درباره ی از دست رفتن سرمایه ی اندکش سخت بخود می پیچد.

5. the storm is still raging
توفان هنوز دارد کولاک می کند.

6. she was outwardly calm but raging within
او ظاهرا آرام بود ولی خشم در درونش زبانه می کشید.

7. they enlisted in the argument raging between science and theology
آنان در مباحثه ای که با شور و هیجان درباره ی علوم و الهیات جریان داشت شرکت کردند.

8. buildings were still tottering and flames raging
ساختمان ها هنوز متزلزل بودند و شعله ها سر به فلک می کشید.

9. Within minutes the house had become a raging inferno.
[ترجمه گوگل]در عرض چند دقیقه خانه تبدیل به یک جهنم خشمگین شده بود
[ترجمه ترگمان]در عرض چند دقیقه خانه جهنمی برپا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A blizzard was raging but the boy and girl were all bundled up.
[ترجمه گوگل]کولاکی موج می زد، اما دختر و پسر همه جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]باد شدیدی وزید، اما پسر و دختر همگی خود را جمع و جور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If raging inflation returns, then interest rates will shoot up.
[ترجمه گوگل]اگر تورم سرسام آور بازگردد، نرخ بهره افزایش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]اگر تورم در حال افزایش باشد، نرخ بهره بالا خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The argument over the new airport is still raging.
[ترجمه گوگل]بحث بر سر فرودگاه جدید همچنان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]بحث بر سر این فرودگاه جدید هنوز ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Maggie woke up with a raging thirst .
[ترجمه گوگل]مگی با تشنگی شدید از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]مگی با عطش شدیدی بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Controversy is raging over the route of the new motorway.
[ترجمه گوگل]جنجال بر سر مسیر بزرگراه جدید بالا گرفته است
[ترجمه ترگمان]مجادله بر سر مسیر بزرگراه جدید در حال وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Forest fires were raging out of control.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی جنگل ها از کنترل خارج شده بود
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی جنگل از کنترل خارج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The debate is still raging, both in print and on the radio and television.
[ترجمه گوگل]این بحث هم در چاپ و هم در رادیو و تلویزیون همچنان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]بحث هنوز هم در زمینه چاپ و هم در رادیو و تلویزیون ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مواج (صفت)
stormy, wavy, raging

انگلیسی به انگلیسی

• immense, extreme, huge (e.g. "yesterday i had a raging headache")
raging feelings or desires are very intense and severe.

پیشنهاد کاربران

Raging fire
اتش طغیان کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rage
✅️ اسم ( noun ) : rage
✅️ صفت ( adjective ) : raging
✅️ قید ( adverb ) : _
مُسری ( بیماری )
Angry خشن
خشمگین
خیلی سخت - مواج - خیلی شدید و پیشرونده
By the time help arrived, the fire had grown to a raging inferno
( of an illness or fire )
spread very rapidly or uncontrollably
( در مورد بیماری یا آتش )
سریع در حال پخش و غیر قابل کنترل
سریع در حال شیوع و غیر قابل کنترل
سریعاً در حال گسترش و مهار نکردنی
غیر قابل کنترل و سریع در حال شیوع/پخش/گسترش
A raging epidemic
اگر صفت برای آب یا دریا باشد. خروشان معنی می شود.
مقاوم
unpredictable
غیر قابل پیش بینی
سخت، شدید
مثال: raging storm
دیوانه وار
Very strong or violent
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس