impunity

/ˌɪmˈpjuːnəti//ɪmˈpjuːnɪti/

معنی: بخشودگی، معافیت از مجازات، معافیت از زیان
معانی دیگر: مصونیت (از مجازات)، بخشودگی (از تنبیه)، تنبیه ناپذیری، کیفر ناپذیری، گوشمال نشدنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: exemption or immunity from harm, esp. punishment or retribution, as a result of one's actions or words.
متضاد: liability
مشابه: license

- As a recognized hero, he can speak with impunity about his country's shortcomings.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک قهرمان شناخته شده، او می تواند بدون مجازات در مورد کاستی های کشورش صحبت کند
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک قهرمان شناخته می تواند با مصونیت در مورد کاستی های کشورش صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he breaks the laws with perfect impunity
او با مصونیت کامل قوانین را می شکند.

2. These gangs operate with apparent impunity.
[ترجمه گوگل]این باندها با مصونیت ظاهری عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]این تبهکاران با معافیت ظاهری کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They continue to break the law with impunity.
[ترجمه گوگل]آنها همچنان با مصونیت از مجازات به نقض قانون ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به نقض قانون با معافیت از مجازات ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Criminal gangs are terrorizing the city with apparent impunity.
[ترجمه گوگل]باندهای جنایتکار با مصونیت آشکار شهر را به وحشت می اندازند
[ترجمه ترگمان]تبهکاران مجرم، شهر را با مصونیت آشکار وحشت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He behaved badly with impunity as he knew the teacher was weak.
[ترجمه گوگل]او با مصونیت از مجازات بد رفتار کرد زیرا می دانست معلم ضعیف است
[ترجمه ترگمان]او به شدت با مصونیت رفتار کرد، زیرا می دانست که معلم ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You cannot break the law with impunity.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بدون مجازات قانون را زیر پا بگذارید
[ترجمه ترگمان]نمی توانید قانون را با معافیت از مجازات بشکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Men can take off their shirts with impunity in public.
[ترجمه گوگل]مردان می توانند بدون مجازات در ملاء عام پیراهن های خود را در بیاورند
[ترجمه ترگمان]مردان می توانند بدون مجازات در ملا عام shirts را کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In return they receive fat pay packets and impunity.
[ترجمه گوگل]در ازای آن، بسته های دستمزد سنگین و معافیت از مجازات دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]در عوض آن ها بسته های پرداخت چربی و معافیت از مجازات دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A general sense of impunity has added greatly to this situation.
[ترجمه گوگل]حس عمومی مصونیت از مجازات به شدت به این وضعیت افزوده است
[ترجمه ترگمان]یک حس عمومی از بخشودگی تا حد زیادی به این وضعیت افزوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The victims could be blamed and punished with impunity.
[ترجمه گوگل]قربانیان می توانند با مصونیت از مجازات سرزنش و مجازات شوند
[ترجمه ترگمان]قربانیان را می توان سرزنش و مجازات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Abolishing impunity within the government is critical to the process.
[ترجمه گوگل]لغو معافیت از مجازات در داخل دولت برای این روند بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]معافیت از مجازات در دولت برای این فرآیند حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Impunity is especially prevalent in cases of violence against women in Haiti.
[ترجمه گوگل]مصونیت از مجازات به ویژه در موارد خشونت علیه زنان در هائیتی رایج است
[ترجمه ترگمان]مجازات به ویژه در موارد خشونت علیه زنان در هاییتی رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's astonishing that these criminals are free to walk the streets with impunity.
[ترجمه گوگل]شگفت آور است که این جنایتکاران آزادند و بدون مجازات در خیابان ها راه می روند
[ترجمه ترگمان]جای تعجب است که این جنایتکاران آزاد هستند که بدون مجازات در خیابان ها راه بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most cases have never been investigated and extrajudicial killings have continued with impunity.
[ترجمه گوگل]بیشتر پرونده ها هرگز مورد بررسی قرار نگرفته اند و قتل های فراقانونی بدون مجازات ادامه یافته است
[ترجمه ترگمان]اغلب موارد هرگز مورد بررسی قرار نگرفته اند و کشتارهای غیرقانونی بدون مانع ادامه داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In no other circumstances would she have tolerated militant vigilantes operating with impunity so far beyond their own domains.
[ترجمه گوگل]او در هیچ شرایط دیگری نمی‌توانست شبه‌نظامیان شبه‌نظامی را که تا این حد فراتر از حوزه‌های خودشان بدون مجازات عمل می‌کنند، تحمل کند
[ترجمه ترگمان]در هیچ شرایط دیگری، she ستیزه جو را تحمل نمی کرد که با مصونیت از حوزه های خود عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشودگی (اسم)
absolution, impunity, immunity, acquittance, indemnity

معافیت از مجازات (اسم)
impunity

معافیت از زیان (اسم)
impunity

انگلیسی به انگلیسی

• freedom from punishment
if you do something wrong with impunity, you are not punished for it; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

مصونیت
به زبان ساده یعنی" :بزن در رو"
ریشه : im ( no ) punishment : بدون تنبیه
Immune of prosecution
مصونیت ، قسر در رفتن
Imperfect impunity
مصونیت ناقص
این همون مصونیت سیاسیه؟
همون که دیپلمات ها دارن؟
مصونیت، عدم وجود پیگرد و مجازات
مسامحه
محاکمه نشدن - تنبیه نشدن - بازخواست نشدن - مصونیت داشتن - کیفر ندیدن
I get pissed off the impunity of governors in Syria
یعنی از اینکه دولتمردان در سوریه بازخواست و تنبیه نمیشن ( بخاطر کارای بد و اشتباهشون ) عصبی میشم.
( قسر در رفتن )
بی کیفری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس