تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - قسمت کم رودخانه ( گدار ) که میتوان بدون قایق از آن گذشت. A shallow point of a river which can be crossed on foot ۲ - از قسمت کم عمق رودخانه گذشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Informal خیلی سرش شدن Means one knows a lot about something from their own experiencees and are good at it Shakespeare knew a thing or two . about ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

:Slang اصیل Being yourself and not afraid of saying your opinions without regard to what people might think

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - با حال Cool, very good • Your nick is dope ۲ - مواد مخدر Any type of illegal drug like marijuana

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات احتمالی آماده کردن Brace پیه چیزی را به تن مالیدن جانئوی یاغلا ( به ترکی ) To prepare yourself mentally or emoti ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرح بخش، نشاط آور، شادی آور Something that makes you excited, very happy, elated or thrilled Refreshing Bracing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

یهویی تکان خوردن to shake or move with a sharp, abrupt, rough or jetky move یکه خوردن، شوکه شدن to be shocked, surprised or disappointed suddenly ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - دنیا دیده، با تجربه، Well - rounded Versed Experienced and sophysticated a person who has a personality which is fully developed in all aspect ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون برنامه ریزی کافی و دقیق بدون دقت و توجه لازم انجام شده Antonym = well - thought - out Done or produced without careful and thorough considerat ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

استثنایی در نوع خود بی نظیر تک منحصر به فرد بی همتا Unique Exceptional Singular Striking One and only a person or thing that is not like any other ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحقیر کردن، مسخره کردن، انتقاد کردن، خراب کردن کسی با گفتن حرفای تمسخرآمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اختلاف، دشمنی، خصومت Hostility Opposition Enmity We usually feel antagonism toward some or something Shared/mutual/longrun/deep/temporal politic ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Rehearsal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، . . ) Dry run To practice in preparation for a public performance • You’re there in rehearsal sometimes for ho ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در اوجِ به شدت با تمام قوا My classes are in full swing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - متفرق کردن To officially order someone to stop standing and go somewhere else !Move along = واینستا. . برو. . برو جلو. . برو کنار. . حرکت کن. . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

و به تبع آن consequently بنابراین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به فنا رفتن To collapse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شانس آوردن بر خلاف انتظارها ظاهر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تعریف و تمجید کسی را برای دیگری کردن To talk about good qualities of someone to someone else توصیه یا سفارش کسی را به دیگری کردن Recommend

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درست به موقع توم زامانی ( به ترکی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پهنه عرصه صحنه گستره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملا مطلع بودن Be closely informed about I am very well abreast of the politics and general knowledge of our country ( because I keep abreast of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فشرده درس خواندن/ مطالعه کردن British To study intensively So basically, I just used to attend my school, mug up some stuff for my exams and pass ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تا حدی، تا حدودی از یه جهت ، از جهتی از یه منظری یه جورایی - To a limited extent or degree - In one aspect She is married in case you are wonde ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دیده بان، ناظر، مدافع Gaurdian Defender Protector • the watchdog for human rights : دیده بان حقوق بشر • Media watchdog groups • the watchdog rep ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همون معادل ضرب المثل فارسی : عجله کار شیطونه Doing things too quickly results in poor endings

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To set a precedent الگویی برای اتفاقات مشابه در آینده شدن دب قویماخ ( ترکی ) ??Creating a new norm Mr. President's violation of law would set a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

واضح، آشکار، ساده، مثل روز روشن Very obvious Very clear Very easy to see • They telling us plain as day

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Also; on the run To be on the lam To go on the lam فراری fugitive در حال فرار ( از دست قانون یا پلیس ) in escape status Escape or hide from th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Very angry Furious

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در معرض نابودی، فروپاشی یا مرگ قرار داشتن در شرایط یا موقعیت متزلزل/ نامساعد/خطرناک/نابسامان/نامتعادل بودن در موقعیت نامعلوم یا نامشخصی قرار گرفتن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پا پیش گذاشتن پیشقدم شدن Take action Take the initiative

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

محفظه اتاقک حصار فضای بسته فضای محصور ضمیمه ، پیوست

پیشنهاد
١

Also: stand the test of time کارایی/محبوبیت/ارزش/بقا/ کارکرد خود را در طول زمان حفظ کردن To last, continue, run, endure for a very long time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - مجموعه یا توده ای متشکل از اجزای نامتناجس که رابطه ای بین آنها وجود ندارد. مانند جمعی از مردم که در یک رستوران در حال غذا خوردن هستند. a sum of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - قانون اساسی، اساسنامه، نظام نامه ۲ - ساختار ، شاکله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

محصول فکری، نتیجه اندیشه و تفکر یک فرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - چراغ فانوس دریایی The bright rotating light on the top of a lighthouse ( pharos ) is called beacon ۲ - آتشی که بر بالای تپه ای برای علامت، راهنم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ارتباط، پیوند Link Connection Causal nexus = causal link = رابطه علت و معلولی At the nexus of = in the middle of Second Avenue is a nexus for t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خیلی راحت ( و بدون دلیل قانع کننده ای ) without thinking about با کوچکترین بهانه ای/ دلیلی at the slightest provocation در جا در یک آن immediate ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بر عهده کسی بودن، مسئولیت چیزی را عهده دار بودن Be incumbent on It was incumbent on the alternative media to . spread the truth مسئول - متصدی - م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قاپیدن To pull forcibly and violently Grab forcefully Take violently Snatch Seize Wrench To gain/obtain with difficulty or by force She stood b ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Yob is the direct opposite of a good boy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دانش آموزی که از مدرسه فرار کرده A student who stays out of school illegally and without permission

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعل: غلبه کردن، چیره شدن، مستولی شدن، غالب شدن Defeat Outwit Beat Get the better of To do better than Outdo To gain victory over an opponent Sh ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

نامیزان ناجور ناهماهنگ نامتعادل درست کار نمیکنه تنظیم نیست از تنظیم خارج شده برنامه اش به هم خورده ( قارشئب به ترکی ) . Our kitchen scale is ou ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - ( با زرنگی ) در رفتن ، طفره رفتن، ۲ - آدم مارمولکی که با زرنگی و حیله گری کاراشو پیش میبره ، موزمار weasel Sometimes you can't weasel out of th ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ای کاش که. . To express a strong wish or desire . I would that it were the otherwise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خون گیری برای آزمایش خون The procedure of taking blood from a vein for laboratory testing . It's hard to find some people's veins to draw blood I ...