پیشنهادهای Figure (٣,١٧٨)
To go nuclear on از کوره در رفتن بسبار شدید عصبانی شدن
تعهد آور الزام آور موظف کننده Required by obligation Binding It's incumbent on you = شما ملزم هستید، بر عهده ی شماست که، وظیفه ی شماست که، شما موظف ...
بخاطر دیگران هر بلایی را به جان خریدن جان خود را بخاطر دیگری به خطر انداختن
خل و چل She's a real Oddball.
در سده ی ۱۷۰۰ میلادی از نوعی سیستم درجه بندی محصولات کشاورزی و تجاری استفاده میشد که به چها دسته ی مختلف تقسیم بندی میشد. . Good/fine Fair to middli ...
به سرعت سریعا Nevertheless, popular defenses of the theory continue apace
بی چون و چرا متقن محکم استوار Such episodes are often presented as conclusive. evidence for the power of evolution وقایع/ رویدادهای این چنیتی بعنوا ...
از نظر گذراندن؟؟
Take in . He took in the scene with one embracing glance
۱ - ( در شرایط یا موقعیت خاصی ) : عملکرد بهتری داشتن موفق تر عمل کردن ۲ - لذت بردن
به کلی کنار گذاشتن/امتناع کردن یا دوری کردن از انجام کاری ( برای دور ماندن از اثرات، عوارض یا نتایج منفی ناش از آن ) We steer clear of cold - proof ...
Formal: معتقد بودن باور داشتن But it is a pity that some Muslims have been so influenced by the Talmud that they opine that in this story Moses do ...
مواخذه کردن بازخواست کردن توبیخ کردن ملامت کردن نکوهش کردن Pharaoh and his courtiers were deluded by delay in the scourge that there was no power ab ...
فقر و بدبختی تنگدستی the affluence of the disobedient people and the . indigence of the obedient people
گوناگون و متفاوت/متمایز از هم
( با شجاعت، قدرت و قاطعیت ) رو در رو شدن/ روبرو شدن / سرشاخ شدن، مبارزه کردن . Cowards cannot go toe to toe
شهامت President had an opportunity to prove his own . mettle
کسی را ( با یک نگاه ) دلباخته ی خود کردن دل کسی رو بردن شیفته ی خود کردن واله و شیدای خود کردن
زنی را دلباخته ی خود کردن دل زنی را بردن زنی را شیفته ی خود کردن زنی را واله و شیدای خود کردن
حساب کسی رو رسیدن دمار از روزگار کسی درآوردن دخل کسی رو درآوردن Beat the shit out of To beat someone up We should beat the brakes off this dude.
معرکه بودن
Not do a stroke of work
موجبات خشم و عصبایت کسی را فراهم کردن Indignation can arouse even a . seemingly hardened prisoner
( با قطعیت و با تحکم ) رد کردن و نپذیرفتن و قبول نکردن to reject به رسمیت نشناختن to refuse to recognize با نادرست، بی اساس و ناعادلانه خواندن رد ...
بهداری یا درمانگاه واقع در یک پایگاه نظامی یا کشتی، ناو جنگی
بهداری یا درمانگاه واقع در یک پایگاه نظامی یا کشتی و یا ناو جنگی
با کفایت توانمند با لیاقت کارآمد پربازده اعلی Of a high caliber a fine body with most appropriate limbs and physical and mental powers of a high cal ...
جبار
شرایط بر وفق مرداد نبودن
با اعمال خشونت با کسی رفتار کردن کشیدن و بیرون انداختن ( همراه با خشونت ) هل دادن و بیرون انداختن To handle roughly
۱ - رام و نرم کردن ( مثلا با مهربانی و محبت زباد برای گرفتن امتیازی یا پولی ) you need to sweeten him up before asking for the money. ۲ - حال و هوا ...
جان و مال The cost in blood and treasure : هزینه های جانی و مالی How much more blood and treasure must be sacrificed before the deceitful ?Bush ...
Iran needs to drum up more support for their next" "attack
موضوع یا مسئله ای که ارزش اندیشدن و تامل دارد. Thought snack Brain snack
ساده و پیش پا افتاده ( جلوه دادن ) کم اهمیت ( جلوه دادن ) the authors are pandering to the general reader with dumbed - down material )
بیش از More than Greater than Upwords of The food price has risn north of 20%.
بیش از More than Greater than North of We are kind of "flooded" by these books, with some . selling upwards of 6 million copies
As we get older, our energy levels tend to take a nosedive
To give one's word of promise قول شرف دادن In the evening the senior prisoner gave his word of honor that he would hang us if he finds hidden money
* کسی که از هر چیزی ایراد بنی اسرائیلی میگیره. * کسی که همیشه مته به خشخاش میذاره. * کسی که بیش از حد حساس هست و هر جا بره یه ایرادی می گیره هر چند ...
شکی درش نیست.
گرفتاریها دردسرها
ورودی
1 - نیکی کردن 2 - لطف کردن برای کسی • favor • Good deed To do someone a good turn To do something good/kind/helpful to sombody else . Maybe one day ...
کوله پشتی که سربازان برای حمل وسایل خود استفاده می کنند و معمولا یک بند دارد و روی سانه قرار داده میشود.
In slang: secret information اطلاعات واقعی و درست از چیزی یا کسی که خیلیا ازش بی خبرند. Here is the skinny To get the skinny on He wanted to get t ...
برخلاف انتظار؟؟؟
انتقاد شدید دیگران را باعث شدن
مایه ی افتخار ( جنبه ی منفی )
جوابِ ( توهین یا انتقاد ) کسی را تند و سریع کف دستش گذاشتن