تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ناروا ناحق ساختگی To concoct/invent an excuse/explanation Trumped up accusations/charges

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آفتابی Sunny Sun - kissed summer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنیش اینه که به این معناست که A meaning that can be infered from an ambiguously/vaguely expressed statement

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رگ به رگ کوفتگی عضلانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Very informal and kids slang مال من! مال منه!! To call dibs To have dibs on To call shotgun ادعای مالکیت, کنترل یا تقسیم چیزی را داشتن To c ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

of/on one's own accord Also, of one's own free will به خواست خود به اختیار خود voluntarily سرخود خودش without outside intervention or being asked ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هیچی معلوم نیست It's not clear to say how a particular situation is • going to turn out. • Predictions are no reliable • the situation is so uncert ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

یه حس بد حس نا امیدی یه حس دلهره و اضطراب Deep down, we have a sinking feeling that his mom didn’t take the time to teach him public transportat ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Buzzkill A person or thing that kills the joy of something. Makes it less enjoyable Spoils/ruins the peopl's feeling of fun or pleasure

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Get lost Beat it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نسل بعدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تک، بی نظیر، فوق العاده Bee's knees

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - شرایط/وضعیت ( کلی ) زندگی Someone's general situation in life ۲ - سهم شخص از زندگی • lote • share or portion of life" in any way, "that wwhichi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - در علوم: تصعید ۲ - روانشناسی: والایش to transform/channel/direct unwanted impulses/desires/urges into something that is less harmful/damaging ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در هر سیستمی چنانچه بعد از حالت اپتیمم یکی از متغیر ها را بدون تغییر سایر متغیر ها بهبود ببخشیم بازدهی کاهشی خواهد بود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کاری یا حرفی که از طریق اون ( و در واقع با زبان بی زبانی ) نشون میدیم ما نیاز به کمک یا توجه دیگران داریم A way to express our need to help or atten ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دو لغت عین هم در دو زبان مختلف با معنی کاملا متفاوت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

به صورت هولناکی به شکل خوفناکی بصورت وحشتناکی به شکل بیمارگونه ای The whole affair was morbidly disgusting

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

This term has a slightly negative connotation. شرایط کنونی وضع موجود • Should we be always content with the status ?quo or try to make changes ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با چنگ و دندان مبارزه کردن To fight with

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به جایی رسیدن موفق شدن Be successful Make progress To be likely to become successful because they are very talented

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه جا یه مرتبه . doing something without stopping until you've finished it By that time you had eaten 4 eggrolles in/at one sitting

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خون کسی از عصبانیت به جوش آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

احمقانه Those trolls' asinine questions

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

خروشان متلاطم پرهیاهو متشنج پر از آشوب پرتنش پر از اغتشاش • Tumultuous days, times, months, life, childhood • Tumultuous celebration, applauce, ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

تشویق بلند بالا و پر هیاهو A loud, prolonged, affectiante, and enthusiastic applause He raised his hands to calm the tumultuous standing ovation

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

روبرو شدن برخورد کردن مواجه شدن To come up against an insuprable hindrance

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

- مشکل لاینحلirresolvable - فائق نیامدنیimpassable, un/insurmountable, unconquarable - مشکل یا مانعی که نمیشه از پسش براومد a problem that can ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Also: Come up against a brick wall run into a brick wall برخورد با یه مانع/سد/ مشکل بزرگی که قابل فائق آمدن نیست و در نتیجه باعث متوقف شدن یا پایا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پولدار Rich To have plenty of money to live a very comfortable life • Growing up on easy street has its own dangers

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To get/draw the short straw - قرعه ( بد ) به نام کسی افتادن - بدشانسی آوردن و مجبور بودن به انجام کاری که بقیه - دوست ندارن انجام بدن to have ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بلوغ The age one formally becomes adult

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوره آموزشی فشرده سربازان در ابتدای سربازی که سابق بر این سه ماه بود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

standing at attention خبردار نظامی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه گزینه/انتخاب مطمئن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

شلخته پینتی ( ترکی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بویژه در مورد پارچه: بشور بپوش، پارچه ی بدون نیاز به اتو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Very well Successfully Extremely well and without any problem

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترک موتور یا دوچرخه یا اسب Pillion passenger: کسی که ترک موتور/چرخ مینشیند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Turn out Wait and see how things shake out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - غلت خوردن، غلتیدن، قل خوردن to rotate Kids were rolling arond on the grass ۲ - سبک سنگین کردن مسئله ای/ تصمیمی To consider something thoroughl ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به کارت برس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برآاورده کردن انتظاراتی که از کسی میره To meet the expectations that one's name sugests The restaurant lives up to its name

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترکی: تیفدیح ، دونه های ریز توپکی روی لباس/پارچه که بعد از مدتی استفاده ظاهر میشن Fuzzball Lint ball These pesky fabric pills are the result of ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در آخرین لحظه ممکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

As well It's the pizza parlor of your dreams and a considerate place to boot

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

استهلاک/ صدمه / فرسودگی ناشی از استعمال/مصرف در طول زمان که امری کاملا طبیعی و اجنتاب ناپذیر است. It's landlords responsibility to fix the normal• ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت/ عصبی شدن To get worked up To become emotionally agitated, upset, angry about something He got worked up over nothing • You are a little b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Honest Forthright Upright Straightforward Bold Frank

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - در چیزی خلاصه شدن . Everything comes down to money in the end . It all comes down to money in the end ۲ - When it cones down to it در کل، نه ...