پیشنهادهای Figure (٣,٢٦١)
تشدید کردن؟؟
در جای خود میخکوب شدن
کاملا بی حرکت
کمیاب و در نتیجه خیلی گران In Hong Kong few residents own vehicles since buildings with places to park are at a premium
نظر و عقیده ی خود را راجع به موضوعی گفتن مثلا: من گفتنیا رو گفتم While you might think making a will is all about divvying up your possessions, oth ...
بدریخت The phrase is correct but a bit clunky
آیئخ ( به ترکی )
To have brass neck رو دادشتن
بی مورد The traditions involved a lot of blood and gratuitous violence, so don’t try this at home.
Dimple Butt chin Cleft chin
Dimple Butt chin Cleft chin
شنگول شاد و شنگول Lighthearted, high sprited and cheerful
بیگانگی؟؟
شکست سنگین heavy defeat کتک سنگین severe beating To give/take a licking Our team is going to give a hell of severe licking to the opponents in to ...
یه جا ( همه ) باهم At the same time Two days off in one go
مثلا وقتی میگیم: �من دنبال یه چیزی میگردم بذارم زیر این قابلمه و طرف مقابلم میگه�: *ببین این خوبه؟ *ببین این به درد میخوره؟ * این کارت رو راه میندازه ...
Trippingly به راحتی بصورت روان به آسانی The newly coined term doesn't roll trippingly off the tongue
به جای دیگران مسئولیت را پذیرفتن ( به عنوان یک عمل شرافتمندانه )
پائیدن حواست به کسی یا چیزی باشه There's nothing annoying more than keeping tabs on where the dog is and what it’s doing at . all times as opposed ...
ریاست جلسه ای را بر عهده داشتن
در آستانه یا شرف مواجهه با چیزی بودن ( معمولا حادثه یا اتفاق بد یا منفی ) یقینا منتظر یه ( اتفاق، حادثه . پیش آمد و معمولا منفی ) بودن/ شدن You’re ...
بی اندازه کوچک
چرب زبانی زبانی که مار رو از لانه اش میکشه بیرون The ability to speak confidently, glibly, fluently, articulately and persuasively To speak with ele ...
رستوران مجلل
ناامید شدن
یکه خوردن تعجب کردن جا خوردن شوکه شدن Another friend told me she was taken aback when her daughter informed that their religion . was a cult
زننده زشت غیر اخلاقی ناپسند نامتعارف
To go scot free To go unpunished
در مبارزه ی انتخاباتی شرکت کردن Campaign to
- گرفتار شدن - درگیر شدن - شدیدا مشغول انجام کاری/چیزی شدن It's so easy to get bogged down in small and trivial stuff
رسم و رسوم/آداب و رسوم نانوشته و غیر رسمی پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه Informal and unwritten social norms specific to a society
کشش/تمایل/گرایش ناآگاهانه ی غالباً ناعادلانه به سمت یا بر علیه شخص، گروه یا عقیده ای که بر روند تصمیم گیری و اعمال ما تاثیر می گذارد. In other word ...
مسلط تسلط A commanding position: موقعیتی که از طریقش تسلط و احاطه دارید به بقیه ی نقاط
فرمانده فرمانده یگان
جاهل نادان ابله احمق عقب مانده ی فکری
بسنده کردن
( برای استفاده در هر زمان و به هر نحو ) - در اختیار - دردست
یه امتحانی کردنی Give a go
لقب Nickname either harmless or abusive/pejorative/offensive/defamatory
سرسری و گذرا انجام دادن باشدان سُودی اِئلَماخ ( به ترکی )
• پخمه a gullible person • یازئخ ( ترکی ) A person who can be easily taken advantage of• and manipulated • easy target
A perfunctory thank you = یه تشکر خشک و خالی؟؟؟
ماورائی
فعل: نام بردن از مکانها یا افراد مشهوری که شخص دیده در نزد دیگران برای خودنمایی و تحت تاثیر قرار دادن آنها A food snob names drop all the way through ...
تمام و کمال Finished and delicate power
- دون - خوار - کم ارزش
Like the back of my hand عین کف دستم I know this area like the back of my hand
جلو زدن پیشدستی کردن پیشی گرفتن سبقت گرفتن جلو افتادن Coincidentally, today she asked me for the heater and wants to come and get it ASAP and . ...
رو کردن دست لو دادن اطلاعات، برنامه ها، نیات، استراتژی و . . . Like: letting the cat out of the bag. If you don't have to show your hand, don't!! ...
To float convention/custom/law/rule عمدا سنت، قانون را نادیده گرفتن