پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٧)
مناقصه To put something out to tender: به مناقصه گذاشتن
به مناقصه گذاشتن
گزافه گویی کردن گنده گ*زی کردن
فراری Fugitive Not yet captured On the loose On the run Free
Slang: آدم بی کلاس و بی فرهنگ دعوایی
پیر سالخورده
محتاطانه و با دقت
آروم باش calm down آروم بگیر chill the fu*k out خودت رو کنترل کن stop freaking out خودت رو جمع و جور کن You might want to slow your roll and thin ...
مطلب، موضوع یا عقیده ای رو تو کله کسی فرو کردن ( با تکرار کردن آن به طور مرتب )
بی خبر بودن بی اطلاع بودن با چیزی یا کسی هماهنگ نبودن
توبیخ، سرزنش شدید الحن، . I gave him a good dressing - down for it بخاطر اون قضیه شدیدا دعواش کردم.
The founder of a for - profit business
جالب اینجاست. . The kicker is, however, when an observation device is set up to observe what slit the particles goes through, the particle then onl ...
عقیده، نظر، ادعا، یا چیزی که بدون اثبات مسلم فرض میشود و اساس اثبات مطلب، تئوری یا چیزی دیگری قرار می گیرد. فرض مسلم An unproved statement taken a ...
هر آن فوراً بی درنگ بلافاصله در اندک زمانی در چشم به هم زدنی Immediately At any given time At once Soon In a short time In a heartbeat On short noti ...
غافلگیر کردن شوکه شدن Take by surprise To surprise somebody by doing/saying something unexpected
از کوره در رفتن
با ایما و اشاره مطلبی را رساندن/ گفتن To indicate something through sings
• شیفته ی چیزی یا فعالیتی بودن • نسبت به چیزی علاقه ی وافر/ذوق و شوق بی حد وحصر داشتن • جون کسی به چیزی یا فعالیتی بند بودن • Be enthusiastic abou ...
• Noun: حامی، مدافع a person who vigiorously protects/fights for/ soeaks in favor of a couse قهرمان، a person who wins the first place in a competi ...
یاد گرفتن بلد شدن آشنا شدن
Ups and downs
خوشبینی بیش از حد
موجب ترقی کسی شدن
To omit To drop To leave off
این اواخر
Right on the money کاملا درسته!! Exactly correct
پیشرفت/تغییر قابل ملاحظه ای باعث شدن
Very different from A pampered life far from the poverty of his youth
آزار دهنده، ناراحت کننده • Distressing • Upsetting It was quite confronting given the fact that we were in such a public place.
( همچنان ) پیش رفتن, جلو رفتن با قوا و سرعت بیشتر ادامه دادن عجله کردن
Get the hang of To understand
حرف مردم ؛ ) نظر عموم مردم Raising a baby is hard. At least that’s the word on the street. “It’s the hardest job you’ll ever love!”
Fiddle with
بی سابقه: Record heat: گرمای بی سابقه Record temperatures : دماهای بی سابقه Record profits: سودهای بی سابقه
In slang language: especially in refer to music Excellent Extremely good
سر مسائل نه چندان جدی: داد و بیداد راه انداختن قیل و قال بپا کردن سر و صدا به پا کردن قشقرق بپا کردن های کوی سالماخ ( ترکی )
دارای بار منفی: ۱ - مملو ، آکنده، پر ، سرشار از ( چیز های منفی ) Fraught with ambiguity/peril/tention/difficulty/distress/complications/danger ۲ ...
واحدقدیمی اندازه گیری طول
استقلال فردی
Informal: پوشش، لباس، جامه، رخت White hospital garb Ihram garb A garb of student Garbed in heavy plate armor
جامه، لباس، رخت، پوشش
خودش به خودی خود فی نفسه
To settle down with less than what you intended to when negotiating کوتاه آمدن از حرف خود و پذیرفتن بخشی از خواسته های طرف مقابل هنگام مذاکره
To regard To consider
پرتاب کردن She picked up one of the chairs and flung it hard at the window انداختن • she flung herself into his arms He flung his coat on his shou ...
بنام مشهور A well - known, famous person or thing by the public /many people People with significant fame
افراطی افراط گرا افراط گر
روی پای خود ایستادن Shift for yourself
روی پای خود ایستادن to provide all of your needs without any help from others To stand on your own The firstborn son should inherit his father's ...